تلاش دشمن برای بیاعتمادی دانشآموزان به نظام/ ترویج عرفانهای کاذب در اینترنت
وزیر اطلاعات از سرمایهگذاری دشمن برای بیاعتمادی دانشآموزان نسبت به نظام خبر داد و گفت: مُروجان عرفانهای کاذب، از فضای مجازی برای ترویج افکار خود و جذب دانشآموزان استفاده میکنند.
حجتالاسلام والمسلمین حیدر مصلحی،
وزیر اطلاعات در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی باشگاه خبری فارس «توانا» با اشاره به
مهمترین تهدیدات دشمن علیه دانشآموزان در حوزه «جنگ نرم» اظهار داشت: دشمن بیشترین
سرمایهگذاری را برای عدم اعتماد دانشآموزان به نظام دنبال میکند تا اعتماد
فرزندان مردم نسبت به نظام جمهوری اسلامی از بین برود که البته با برخی اقدامات
آموزش و پرورش، مقابله خوبی با این حرکت دشمن میشود.
حجتالاسلام مصلحی
ادامه داد: شبکههای ماهوارهای در این زمینه با ایجاد فضای بیاعتمادی، اهداف دشمن
را دنبال میکنند.
وزیر اطلاعات همچنین در خصوص راههای نفوذ مُروجان
عرفانهای کاذب در میان جوانان اظهار داشت: این فرقهها هم در شبکههای ماهوارهای
و هم در فضای مجازی افکار خود را ترویج میکنند و به دنبال جذب دانشآموزان
هستند.
وی تأکید کرد: دانشآموزان در مباحث مختلف به ویژه در رابطه با
فعالیتهای شبکههای مجازی نسبت به هشدارهای امنیتی حساس باشند و این هشدارها را
جدی بگیرند.
رابطه فساد اقتصادی و حصر موسوی و کروبی!
شوراي بي هويت و نامعلوم هماهنگي راه سبز اميد كه ماههاست در آشفتگي و حيراني بسر مي برد بار ديگر توهمات گردانندگان آن را به نمايش گذاشت.
شوراي بي هويت و نامعلوم هماهنگي راه سبز اميد كه ماههاست در آشفتگي و حيراني
بسر مي برد بار ديگر توهمات گردانندگان آن را به نمايش گذاشت.
به گزارش«جوان
آنلاين»،اين شورا كه تنها هويت ۲ تن از گردانندگان آن (مشاوران موسوي و كروبي) مشخص
است در بيانيه اي بدون اشاره به برخوردها و اقدامات قاطعانه دستگاه قضايي در پرونده
فساد بانكي مدعي عدم پيگيري اين پرونده شد و در ادعايي ديگر بر تنگ شدن حصر موسوي و
كروبي تاكيد كرد.
اين شورا در بيانيه آشفته خود همچنين ادامه حصر موسوي و كروبي
را تلاش نظام براي به حاشيه راندن پرونده فساد بانكي بيان كرد!.اين در حالي است كه
چند هفته اي است كه حصر مهدي كروبي كمتر شده است.مشخص نیست تحلیل گران متوهم فتنه
چگونه توانسته اند بین این ۲ موضوع ارتباط برقرار کنند!
مشخص نيست كه خاتمي چه اصراري دارد تا بر پايه توهمات تكراري سناريوي انتخاباتي
خود را به پيش ببرد. سيد محمد خاتمي بار كه اين روزها سرگرم ساماندهي فعاليت هاي انتخاباتي اصلاح
طلبان است در اظهاراتي بار ديگر بر مواضع فتنه انگيزانه خود تاكيد كرد. رئیس شورای اقتباس مرکز سیما
فیلم در خصوص اخباری مبنی بر جلوگیری دولت اصلاحات از ساخت فیلم ضد صهیونیستی
«شکارچی شنبه» گفت: با توجه به نگاه متفاوت جریان دوم خرداد خیلی دور از ذهن نیست
که این دولت، مانع از ساخت چنین اثری شده باشد.
مجتبی شاکری در خصوص اخباری مبنی بر
جلوگیری دولت اصلاحات از ساخت فیلم ضد صهیونیستی «شکارچی شنبه» بیان داشت: با توجه
به نگاه متفاوت جریان دوم خرداد به آرمانها و اندیشههای امام (ره)، آمریکا و
صهیونیست، ادعای آنها برای برداشتن دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکا، محو شعار
مرگ بر آمریکا و نیز مشروع دانستن رژیم صهیونیستی، خیلی دور از ذهن نیست که این
دولت، مانع از ساخت چنین اثری شده باشد. شبکه من و تو: «صادق زیباکلام گفته است که حتی اگر رهبران اصلاح طلبان هم
بخواهند در انتخابات آینده شرکت بکنند، مردم به دعوت آنان پاسخ نخواهند داد و در
انتخابات شرکت نخواهند کرد.» شبکه من و تو در تاریخ 17 اکتبر(25 مهر) به انعکاس سخنان صادق زیباکلام که در
مناظره با محمدرضا ترقی از رهبران حزب مؤتلفۀ اسلامی دربارۀ انتخابات پیش روی مجلس
اسلامی مطرح شد، پرداخت. تحولات ماههای اخیر در منطقه خاورمیانه، اروپا و
امریکا، آنقدر پرشتاب و تاثیر گذار بوده است كه هر سیاستمداری را وادار کند تحلیل
و نظر خود را ارائه کند، اما در میان انبوه اين تحلیلها از وقایع این ماههای
خاورمیانه، اروپا و امریکا، شاید یکی از تأمل برانگيزترين واکنشها از آن آقاي
هاشمی رفسنجانی بوده باشد. به گزارش رجانیوز، آقاي هاشمی ماه گذشته در مراسم
بزرگداشت حماسهسازان جامعه پزشکی که در سالن همایشهای روزنامه اطلاعات برگزار شد،
با يادآوري بحرانهای منطقه خاورمیانه، آشوبها در سوریه را مقاومت مردمی خواند و
گفت: «میتوان منطقه را دید که مردم هوشیار، آگاه، مجاهد و مبارز شدهاند. مردم یمن
ماههاست در خیابان هستند و شهید میدهند. در لیبی نیز مردم میجنگند و کشته
میدهند. در سوریه نیز مردم مقاومت میکنند. در بحرین که یک مظلمهای است و هیچ
پناهی نیز در این دنیا ندارند.» این سخنان آقاي هاشمی با استقبال رسانههای غربگرا
و وهابی در منطقه مواجه شد و این رسانهها با پوشش گسترده اين تحلیل در مورد وقایع
سوریه، ابراز خوشحالی کردند. این در حالی بود که آنچه آقاي هاشمی در سوریه از آن با
عنوان مقاومت مردمی یاد کرد، حرکت نظامی و سازماندهی شده تحت حمایت غرب و سعودیها
از لبنان و اردن و همکاری کشورهای غربی از جمله فرانسه بود. همچنين بسیاری از
تحلیلگران غربی هدف از این تحرکات شدید در سوریه را تحت الشعاع قرار دادن تکیه گاه
مقاومت اسلامی و حزب الله لبنان در مقابله با اسرائیل عنوان کرده بودند. اما این تنها اظهار نظر و تحلیل هاشمی از شرایط و
تحولات منطقه نبود. وي دو روز پيش نيز در واکنش به برخی تحولات در امریکا مطالبي
بيان كرد. اما بر خلاف تصور، این مطالب درباره جنبش نزدیک به یکماهه وال استریت
نبود و آقاي هاشمی این موضوع مهم را در سخنان خود مسکوت گذاشت و تنها به سناریوسازی
جدید امریکا علیه ایران پرداخت که این روزها یکی از اصلیترین خوراکهای رسانههای
غربی است. آقاي هاشمی در شرایطی در مورد جنبش تسخير وال
استریت سكوت كرده است که ماهیت و رویکرد این جنبشِ ضد سرمایهداری، تلاش برای به
چالش کشیدن نظام کاپیتالیستی حاکم بر امریکا و غرب است، رویکردی که در دولتهاي
موسوم به سازندگي و اصلاحات نیز با جدیت پیگیری شده بود. همچنين رئيس مجمع تشخيص مصلحت كه درباره سوريه
معتقد به اعتراضهاي مردمي است آنهم در حالي كه معترضان كمتر از 10 درصد جامعه اين
كشور را تشكيل ميدهند، گويا جنبش وال استريت را كه معترضان 99 درصد جامعه امريكا
را تشكيل ميدهند و مقابل يك درصد از سرمايهداران حركت اعتراضي خود را آغاز
كردهاند، مردمي نميداند. سیاستهای تعدیل، خصوصیسازی افسار گسیخته و تلاش
برای حاکمیت همه جانبه اصول اقتصاد بازار، نسخههای تقلید و الگوبرداری شدهای بود
که تكنوكراتهاي دولت سازندگی با رويكردهاي وابستهگرايانه آن را پيگيري ميكردند
اما در شرايطي كه نزدیک به یک ماه است مردم امریکا علیه نسخه اصل تئوری نظام
سرمایهداری دست به تحصن و تظاهرات زدهاند، اين طيف، سكوت مطلق را در پيش
گرفتهاند و گويا علاقهاي به تضعيف سياستهاي اقتصاد و بازار آزاد ندارد. گفتنی است، رهبر انقلاب در اجتماع بزرگ مردم
كرمانشاه با اشاره به جنبش بزرگ وال استریت که این روزها میرود با تسري به ساير
كشورهاي تحت اداره نظام سرمايهداري به یک جنبش جهانی تبديل شود، فرمودند: «آن
كسانى كه توصيه ميكردند ما روشهاى نظام سرمايه دارى را دنبال كنيم، آنها را ياد
بگيريم، آنها را عمل كنيم، به اين واقعيتها نگاه كنند، ببينند كه نظام سرمايهدارى
چيست؛ بنبست كامل. امروز نظام سرمايهدارى در يك بنبست كامل است. ممكن است نتايج
اين بنبست سالها بعد به نتائج نهايى برسد، اما بحران غرب به طور كامل شروع شده
است.»
خاتمي به دنبال
تائيد صلاحيت كانديداهاي اصلاح طلبان
به
گزارش«جوان آنلاين»،خاتمي در ديدار با افرادي كه جمعي از اساتيد دانشگاه ناميده
شدند مدعي امنيتي شدن فضاي دانشگاه ها شده و تلاش كرد ضمن سياه نمايي پيام هايي را
براي تحريك دانشگاهيان ارسال نمايد.
در حالي كه تشكل هاي دانشجويي به فعاليت هاي
عادي خود مشغول بوده و حتي طي ايام گذشته كه اعتراضات صنفي آنان رويه سياسي به خود
نگرفته و بلوغ رفتاري آنان را به نمايش گذاشته است مشخص نيست كه خاتمي چه اصراري
دارد تا بر پايه توهمات تكراري سناريوي انتخاباتي خود را به پيش ببرد.
وي همچنين
مدعي بسته بودن فضاي مطبوعات شد و بدون اشاره به فعاليت رسانه هاي جديد اصلاح طلبان
به حوادث بعد از انتخابات اشاره كرده و فتنه گران را تنها معترض خواند و مقابله با
فتنه انگيزي هاي آنان را خشونت و بي تدبري خواند.
اين اظهارات خاتمي در حالي
صورت مي پذيرد كه وي نقش خود را در القاي توهم تقلب درانتخابات به ميرحسين موسوي
فراموش كرده و عدم تمكين به راي ملت را همچنان در پرونده خود همراه دارد.
وي
همچنين در بخش ديگري از سخنان خود به بحث انتخابات اشاره كرده و ضمن برشمردن شروط
قبلي خود براي نظام هدف اصلي خود بطور ضمني از اين شروط اعلام كرد.
خاتمي در اين
زمينه تصریح کرد:«معتقدم اگر در تلقی جامعه در انتخابات اشکالاتی وجود دارد؛ در
تعیین صلاحیت ها در رأی گیری باید هم در پی راه کارهای درست بود و هم کوشید این
تلقی از میان برود».
وي در حقيقت با اين بيان نشان داد كه گفته ها و شروط وي
تنها يك بازي انتخاباتي بوده كه هدف عمده وي گرفتن گارانتي براي تائيد صلاحيت
كانديداهاي اصلاح طلبان مي باشد.
هدفي كه قطع يقين تنها با ابراز برائت از سران
فتنه واعمال فتنه گران محقق مي شود.
علل مخالفت دولت
اصلاحات با ساخت فیلم ضدصهیونیستی «شکارچی شنبه»
در ادامه بیان داشت: با توجه به
شرایط ذکر شده جلوگیری از ساخت فیلم «شکارچی شنبه» در آن برهه زمانی آنچنان
تعجببرانگیز نیست، اما اینکه چرا پس از ساخت فیلمی با چنین مشخصات، اجازه اکران آن
تا 2 سال بعد داده نمیشود بسیار تأسفبرانگیز است.
* نمایش جهانی
«شکارچی شنبه» ضربه مهلکی به رژیم صهیونیستی وارد میکند
عضو
شورای مرکزی جمعیت ایثارگران در ادامه تشریح کرد: زمانی که این فیلم را تماشا کردم
با توجه به اطلاعاتی که نسبت پروتکلهای صهیونیستی داشتم؛ حقیقتاً آن را در
لایههای عمیق اندیشه و تفکر ضد صهیونیستی دانستم به ویژه این که بعدها در طی
صحبتهایی که با آقای شیخ طادی داشتم متوجه شدم وی در اینباره تحقیقات وسیع و
پنهانی انجام داده است.
وی خاطرنشان کرد: بنابراین تلاش 11 ساله پنهانی وی
باعث شده صهیونیستها تا قبل از اکران آن، از خود هوشیاری و عکسالعملی نشان ندهند،
اما به محض نمایش «شکارچی شنبه» در جشنواره فیلم فجر عکسالعمل شبکههای صهیونیستی
آغاز شد.
شاکری در پایان گفت: با تمام این اوصاف با توجه به موج بیداری
اخیری که در جهان اسلام ایجاد شده به نظرم اکران جهانی این فیلم میتواند ضربه
مهلکی به رژیم صهیونیستی وارد کند.
صادق زیبا کلام:
مردم در انتخابات شرکت نمی کنند!!!
مجری برنامه "اتاق خبر" شبکه من و تو که این مناظره را
با تیتر" صادق زیبا کلام:مردم در انتخابات شرکت نمی کنند" بررسی و تحلیل نمود،
گفت:
«روزنامۀ همشهری وابسته به شهرداری تهران متن مناظره ای را میان صادق
زیباکلام استاد دانشگاه و محمدرضا ترقی از رهبران حزب مؤتلفۀ اسلامی دربارۀ
انتخابات پیش روی مجلس اسلامی منتشر کرده است.» من و تو در ادامه افزود: «صادق
زیباکلام گفته است که حتی اگر رهبران اصلاح طلبان هم بخواهند در انتخابات آینده
شرکت بکنند، مردم به دعوت آنان پاسخ نخواهند داد و در انتخابات شرکت نخواهند
کرد.»
این شبکه در ادامه پیش بینی زیباکلام درباره درصد مشارکت مردم در انتخابات
را نیز اعلام نمود و ادامه داد: «صادق زیبا کلام پیش بینی کرده است که نرخ مشارکت
در انتخابات آینده مجلس در مراکز بزرگ شهری و شهرستان ها بین ده تا بیست درصد خواهد
بود.»
به نظر می رسد که اصلاح طلبان هنوز درباره حضور یا عدم حضور در انتخابات
به نتیجه نرسیده و قصد دارند با موضع گیری های مختلف زمینه را برای هر دو حالت
احتمالی فراهم کنند و با القاء "پیش بینی عدم مشارکت مردمی در انتخابات" شرایط و
مجوز حضورشان را قطعی نمایند تا در صورت رد صلاحیت و عدم مجوز حضورشان، با این
پروژه مقدمات "تحریم انتخابات" را نیز رقم زده باشند. در راستای همین طرح "رضا
علیخانی" مهمان برنامه " صفحه دو" شبکه تلویزیونی بی بی سی که پاتوق رسمی اصلاح
طلبان خارج کشور محسوب می شود، در تاریخ 30 آگوست (8 شهریور) نیز اعلام کرد: «پیش
بینی من این است که سردترین انتخابات پس از انقلاب را خواهیم داشت ، و کمترین درصد
مشارکت را بویژه در شهرهای بزرگ شاهد خواهیم بود و در تهران 10 درصد و در کلان شهر
ها 14 درصد شرکت خواهند داشت.»
این نوع ابراز وجود اصلاح طلبان و پیش گویی ایشان
در حالی صورت می گیرد که ملت ایران تا کنون بارها ثابت نموده اند علی رغم این گونه
اظهار نظرها، که در همه انتخابات وجود داشته ، مشارکت شان نسبت به سالهای قبل بیشتر
شده است.
شبکه من و تو در پایان ضمن روایت تخریب "نظارت استصوابی" توسط
زیباکلام، سخنانی را هم که وی به هر دلیلی به زبان نیاورد، ولی توقع داشت که این
مطالب را هم اظهار کند، اینچنین بیان کرد:
«آقای صادق زیبا کلام البته اشاره ای
به دهمین انتخابات ریاست جمهوری نکرد که با مخالفت میلیون ها نفر(!!!) در خیابان ها
روبرو شد که همگی نسبت به جابجا شدن آرا (!!!) در نتیجۀ نهایی انتخابات معترض بودند
و بعضاً خواستار تغییر نظام سیاسی در کشور شدند.»
در حالی این شبکه، معترضان به
نتیجه انتخابات سال 88 را میلیونی اعلام می کند که آشوبهای بعد از انتخابات که با
حمایت تمامی سرویس های جاسوسی دولتهای غربی ، گروهک های برانداز و شبکه های ماهواره
ای ضد انقلاب در ایران بوجود آمد، منحصر در چند خیابان تهران بود و بعد از روشنگری
های نظام در مورد نتایج انتخابات و همچنین خارج شدن نامزدهای معترض از مسیر قانونی
خود، عدم صدق این افراد بر همگان روشن شد تا آنجا که تنها افراد همراه با این جریان
معاندین و مخالفان نظام و ملت ایران بودند.
انتقاد ضدانقلاب از شرایط فوق العاده رفاهی تاج زاده در زندان
انتشار مقالات مفصل و مسلسل از مصطفي تاج زاده، محافل ضد انقلاب را درباره ادعاي حبس و شكنجه نامبرده به ترديد انداخت.
اين ترديد از آن جهت جدي است كه سال گذشته يك ويدئو از اظهارات وي خطاب به صفايي فراهاني و رمضان زاده منتشر شد و تاج زاده در اين ويدئو، تصريح مي كند به عنوان فردي با سابقه كارشناسي يقين دارد كه تقلب در انتخابات امكانپذير نبوده است.
به تازگي و در پي انتشار چند مقاله از تاج زاده از جمله در سايت جرس، سايت ضد انقلابي خودنويس نسبت به راحتي و آزادي عمل تاج زاده مشكوك شده و نوشته است: طرح مسئله اخلاق از جانب آقاي تاج زاده و نوشتن مقاله در زندان باعث نوشتن اين تحليل شد تا بعضي عزيزان فكر نكنند كه خوانندگان خداي ناكرده از پشت كوه مي آيند! ادعاهاي ايشان انسان را ياد مثل معروف مي اندازد كه «خط غلط، املاء غلط، انشاء غلط». از چند و چون ادعا و تحليل براستي سطحي و گمراه كننده ايشان كه بگذريم، اين مطلب بسيار قابل تعمق است كه ايشان (جرس) با طرح اين ادعا كه اين نوشته را تاج زاده، با خيال راحت در زندان نوشته و به بيرون فرستاده، نشان داده اند كه گروه «خودشاني ها» كه در ظاهر در زندان بسر مي برند، نه تنها به نوشت افزار دسترسي كامل دارند، بلكه به راحتي نوشته هاي خود را به بيرون زندان هم منتقل مي كنند! آن هم در زماني كه مدت هاي مديدي است كه از زندانيان واقعي در نامه كه هيچ، بعضاً حتي خبر زنده بودن هم بخارج درز نمي كند!
خودنويس مي افزايد: هر كس مقاله آقاي تاج زاده را بخواند، ناخودآگاه از خود مي پرسد شرايط زندان ايشان چطور است كه تا اين حد از وقايع با خبرند و اطلاعاتشان چگونه به اين خوبي بروز مي شود؟ چرا كه ايشان از ديدارهاي رؤساي كشورها، آزادي دو آمريكايي و... سخن به ميان مي آورد كه خود اين مسئله نشان دهنده دسترسي آزاد اين عزيزان «در بند» به اخبار است! امري كه به نوبه خود و به صورت ناخودآگاه، اين سؤالات را در ذهن شنونده عاقل مطرح مي كند كه آيا به راستي زندان هاي ج.ا براي زندانيان تا اين حد مجهز و مرفه شده؟ اگر آري، پس يا فقط ايشان و ديگر «خودشاني ها» سرويس خوب مي گيرند و يا داستان كهريزك و مسائلي كه همه ما شنيديم از بيخ دروغ بوده و يكسري از عزيزان ما هم بيخود خودكشي كرده اند!
اين سايت ضدانقلابي همچنين نوشت: آيا بايد فكر كرد كه ايشان تافته جدا بافته هستند كه اين طور از امكانات برخوردارند؟ آيا آقاي تاج زاده و ديگر «خودشاني ها»، ما را چيز ديگري تصور مي كنند كه به اين راحتي زيگزاگ مي روند و جولان مي دهند و از پشت ميله هاي زندان هاي تخيلي و نمادين، مقاله و نقد در خصوص اخلاق صادر مي كنند؟ جا دارد ايشان فراموش نكنند عكس دفعه پيش شان كه بعد از مرخصي واقعي، از زندان و شكنجه و اعتصاب غذا (روزه هاي اعتراضي) نمادين گرفته اند، هنوز بر روي اينترنت موجود است و ايرانيان هم خوب خاطرشان هست كه چگونه ايشان به اتفاق يك «خودشاني» ديگر بنام جناب آقاي امين زاده، با لپ هاي گلي و شكم بر آمده جلوي دوربين ايستاده بودند و پز و ژست فتوژنيكي مي گرفتند و توقع داشتند كه دل مادر سهراب ها و نداها به حال ايشان و داستان اسارت ايشان كباب بشود!
نويسنده تصريح مي كند: باور كنيد بنده به عنوان يك خارج نشيني كه بارها مسافرت مي روم، كمتر توريستي را مي بينم كه به اين سر حالي عكس يادگاري بياندازد. خارجي ها يه مثل دارن كه مي گن يك عكس از هزار تا كلمه بيشتر حرف مي زنه! براي من عكس اين آقا اصلاً به شكنجه شده نمي خوره!
بیماری فراموشی و تحرکات تازه ربع پهلوی!
رضا پهلوی فرزند شاه مخلوع ایران محمدرضا پهلوی و نوه رضا قلدر، کسی که ننگ کشف حجاب و کشیدن چادر از سر زنان ایرانی را به نام خود ثبت کرد، اگر چه در فضای سیاسی ضدانقلاب خارجنشین هم شبیه داخل کشور مورد توجه قرار نمیگیرد اما کماکان طوری رفتار میکند که گویی همگان در انتظار او لحظهشماری میکنند!
رضا پهلوی فرزند شاه مخلوع ایران محمدرضا پهلوی و نوه رضا قلدر، کسی که ننگ کشف حجاب و کشیدن چادر از سر زنان ایرانی را به نام خود ثبت کرد، اگر چه در فضای سیاسی ضدانقلاب خارجنشین هم شبیه داخل کشور مورد توجه قرار نمیگیرد اما کماکان طوری رفتار میکند که گویی همگان در انتظار او لحظهشماری میکنند!
از جمله کارهایی که وی در همین راستا و در طول مدت یک هفته اخیر انجام داده است، ارسال دو پیام خطاب به ملت ایران است.
پیام نخست وی بعد از پیروزی 6 بر صفر تیم ملی فوتبال کشورمان بر تیم ملی بحرین منتشر شد و طی آن تلاش کرد تا خود را در این پیروزی سهیم کرده و از نتیجه این بازی ابراز شادمانی کند!
نکته جالب در این پیام، اثبات بروز فراموشی در ذهن این به اصطلاح شاهزاده بود. وی نه تنها به کشتار مردم مظلوم و شعیان بیپناه بحرین طی ماههای اخیر از سوی رژیم حاکم این کشور موسوم به آل خلیفه و دخالت جنایتکارانه آل سعود حاکمان عربستان کمترین اشارهای نکرده است، بلکه کمترین سخنی از خیانت پدر خود در موضوع جدا شدن این بخش از خاک کشورمان و تقدیم آن به گماشتگان استعمار پیر به میان نیاورده است.
البته وی چند روز بعد و به مناسبت روز جهانی مبارزه با حکم اعدام هم یک پیام دیگر فرستاده و علیه اجرای این حکم الهی در حق قاتلان، متجاوزان و مفسدان فی الارض سخنها گفته. این در حالی است که اعدامهای سیاسی در دوران حکومت منحوس پدر وی هرگز از یاد و خاطره ملت ایران پاک نمیشود.
نکته جالب توجه دیگر آن است که وی در آمریکا ساکن بوده و در این کشور سالانه هزاران نفر به دلایل مختلف و با روشهای گوناگون اعدام شده و موجب اعتراض بسیاری از انسانها در کشورهای مختلف جهان از جمله خود آمریکا میشوند.
در چنین شرایطی، ربع پهلوی بدون اشاره به وقوع این اتفاق در آمریکا، چنان بیانیهای فرستاده که گویی به عنوان نماینده خوش سابقهترین خاندان از محل کشوری که اعدامهای پرشمار و خارج از منطق و عقل انجام نمیدهد در حال سخن گفتن است.
آگاهان سیاسی معتقدند که این رفتارهای وی در جلب کمکهای مالی غرب برای دخالت و ایجاد اغتشاش از سوی وی و بعضی وابستگان وی، در ایران موثر است.
هذیانگویی جرس در مورد اتهامات آمریکایی
بعد از انتشار اخبار ایراد اتهام تازه دولتمردان آمریکایی علیه ایران مبنی بر ظرح توظئه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا، سایتهای ضدانقلاب در حرکتی هماهنگ و همهجانبه کوشیدند تا به هر نحو ممکن این اتهام مضحک را اثبات کنند.
بعد از انتشار اخبار ایراد اتهام تازه دولتمردان آمریکایی علیه ایران مبنی بر ظرح توظئه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا، سایتهای ضدانقلاب در حرکتی هماهنگ و همهجانبه کوشیدند تا به هر نحو ممکن این اتهام مضحک را اثبات کنند.
در این بین، موضوع بیخبری مسئولان رده بالای کشور از این مسئله نیز یکی از خطوط تبلیغی این سایتها برای توجیه وجود سوالات منطقی در مورد صحت و سقم این اتهام غیرعقلانی است.
سایت جرس که از سوی مهاجرانی کدیور و با نظارت دستگاههای امنیتی انگلیس اداره میشود، ضمن درج نوشتهای به قلم (م. ش) سخنانی نامربوط و پراکندهای را که بیشباهت به هذیانگویی نیست منتشر کرده است.
در این مطلب ادعا شده است: «عاملین خودسر! در سپاه قصد شان ترور نبوده، بلکه فقط می خواستند این عملیات لو برود. نتایجی که از لو رفتن عملیات بدست می آید نفع آن بیشتر از ترور سفیر است!!»
در ادامه مطلب فوق آمده است:«آنچه از افشای این عملیات منتج می شود بدست آوردن افکارعمومی علیه ایران و احتمالاً اقدام برای شروع یک جنگ تازه است.»
نظام جمهوری اسلامی بعد از تسخیر سفارت آمریکا در دام یک جنگ سرد بی حاصل افتاد و همزمان 8 سال جنگ بی نتیجه، رمق وتوان اقتصادی کشور را گرفت. و بعد ازآن هم تمام تلاشها به سمت تقویت لجستیک نظامی رفت تاعمران کشور؛ و صد البته انرژی هسته ای و حواشی آن!
نویسنده این مطلب خود نیز به صحت ادعای آمریکا اعتقاد نداشته و نمیتواند این اتهام بیاساس را تأیید کند، ضمن تلاش برای جا زدن خود به عنوان یک فرد دلسوز نظام جمهوری اسلامی ایران نوشته است:«اگر عملیات ترور سفیرعربستان مستند به واقعیات باشد، باید گفت این افراد همان مارقین های انقلاب هستند که مستقیم و غیرمستقیم آلت دست عوامل صیهونیسم جهانی می شوند!»
در ادامه این پراکندهگوییها ضمن توصیه اشاره به اوباما و توصیههایی به وی آمده است:
«اوباما باید هوشیارتر از این باشد که در دام یک جنگ قرار بگیرد!» این در حالی است که آمریکا علاوه بر درگیر بودن با مسائل ومشکلات فراوان داخلی، هنوز از مهلکه افغانستان جان سالم به در نبرده و در همین حال نیز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در بهترین حالت از آمادگی طی دوران بعد از انقلاب اسلامی به سر میبرند.
در انتهای این سخنان آشفته که مصداق بارز از این شاخه به آن شاخه پریدن یود چنین نوشته شده است:«دولتمردان ایران، کاسه داغ تر از آش شدند و از فلسطینی ها فلسطینی تر و از پاپ کاتولیک تر و خودشان نیز بدون هیچ سابقه مبارزاتی، (با حمایت از حقوق ملت فلسطین) و بر طبل جنگ می کوبند.
این سخنان مضحک اگر چه همواره از سوی این سایتها بیان میشود اما تکرار آن در زمان حال، یقیناً نشان دهنده هماهنگی آنها با پروژههای تبلیغاتی رسانهای غرب است.
خشم "فتنهگر بزرگ" از آرامش حاكم بر ايران
شيرين عبادي فتنه گر خارج نشين، در آخرين دوره گردي غربي خود در مصاحبه اي در پاريس نتوانست خشم خود را از آرامش حاكم بر ايران پنهان كند و به اظهار نظر در اين مورد پرداخت.
"شيرين آمريكايي" كه براي اغتشاشات سال 88 تلاش بسياري كرده بود و گمان نمي كرد توطئه شومش شكست بخورد، از آرامش كنوني حاكم بر ايران سخت خشمگين است.
وي در مصاحبه با نشريه فرانسوي "چلنج" اذعان كرد: پس از اغتشاشات سال 2009، مردم ديگر در خيابانها حضور نيافتند و ناآرامي ها ديگر در خيابانها به چشم نمي خورد.
وي در ادامه از دوستان غربي اش خواست براي از بين بردن آرامش كنوني ايران به قول خودش "بسيج گسترده غربي" تشكيل دهند و به دخالت در امور ايران به بهانه حقوق بشر بپردازند.
عبادي در ادامه به انتقاد از زناني پرداخت كه در بهار عربي نقش بسزايي داشتند و آنها را بي برنامه خواند.
گفتني است، عبادي در دوره گردي جديدش براي شرکت در همايش زنان به شهر دوويل فرانسه رفته است./ا
لابد شنيده ايد كه مي گويند «از سر لاعلاجي، گربه شده خان باجي»؛ حالا حكايت فتنه گران شكست خورده جنگ احزاب و رضا ربع پهلوي است.
پايگاه اينترنتي ايران گلوبال وابسته به اپوزيسيون مقيم خارج با اشاره به مرگ كامل فتنه سبز نوشت: بيش از 7 ماه از حصر موسوي و كروبي مي گذرد. شايد هيچگاه تصور نمي كرديم كه حاكميت جرات به خود دهد و اين دو را بازداشت كند، اما جسارت نشان داد و اقدام به حصر موسوي و شيخ شجاع كرد. شايد خيلي ها تصور مي كرديم كه بعد از اين اقدام، فاتحه حكومت خوانده مي شود، چرا كه خود را شجاع و غيرتمند مي پنداشتيم. متاسفانه پس از بازداشت چهره هاي شناخته شده، حركت آنچناني از ما سر نزد؛ باعث اين امر را هم بسياري ترمزهاي جنبش يا بي عرضگي ما يا دلايلي ديگر مي دانند... اما در اين ميان در اين ماه ها، چهره واقعي خيلي ها روشن شد. يك نمونه جناب مهاجراني كه با وقاحت تمام شروع به تعريف از رژيم كرد، آقاي امير ارجمند هم مدت ها است سكوت اختيار كرده؛ آقاي سخنگوي شوراي هماهنگي راه سبز اميد، راستي كسي از شورا خبري دارد!!؟ ما هم شورا داريم، سوري ها و ليبيايي ها هم شوراي مخالفان دارند. چرا ما بايد از هر طرف بكشيم؟؟؟ عده اي در اين برهه از تاريخ نشان دادند كه مصداقي تمام عيار از مگسان دور شيريني هستند.
اين سايت ضدانقلابي اضافه مي كند: از آن سمت وقتي همه ساكت شده اند، جناب رضا پهلوي نمونه خوبي براي مثال زدن هستند. به عنوان يك اپوزيسيون سبز لذت بردم از نوشته هاي ايشان، از كساني دفاع كردند كه باعث شدند حكومت پدريشان سقوط كند و پادشاهي را از ايشان گرفتند. از او تشكر مي كنم كه در اين زمان كه حتي بسياري ميرحسين و شيخ را فراموش كرده اند، يادي از اينها كرد.
لپ هاي گل انداخته و شكم برآمده يعني شكنجه و زندان؟!
انتشار مقالات مفصل و مسلسل از مصطفي تاج زاده، محافل ضد انقلاب را درباره ادعاي حبس و شكنجه نامبرده به ترديد انداخت.
اين ترديد از آن جهت جدي است كه سال گذشته يك ويدئو از اظهارات وي خطاب به صفايي فراهاني و رمضان زاده منتشر شد و تاج زاده در اين ويدئو، تصريح مي كند به عنوان فردي با سابقه كارشناسي يقين دارد كه تقلب در انتخابات امكانپذير نبوده است.
به تازگي و در پي انتشار چند مقاله از تاج زاده از جمله در سايت جرس، سايت ضد انقلابي خودنويس نسبت به راحتي و آزادي عمل تاج زاده مشكوك شده و نوشته است: طرح مسئله اخلاق از جانب آقاي تاج زاده و نوشتن مقاله در زندان باعث نوشتن اين تحليل شد تا بعضي عزيزان فكر نكنند كه خوانندگان خداي ناكرده از پشت كوه مي آيند! ادعاهاي ايشان انسان را ياد مثل معروف مي اندازد كه «خط غلط، املاء غلط، انشاء غلط». از چند و چون ادعا و تحليل براستي سطحي و گمراه كننده ايشان كه بگذريم، اين مطلب بسيار قابل تعمق است كه ايشان (جرس) با طرح اين ادعا كه اين نوشته را تاج زاده، با خيال راحت در زندان نوشته و به بيرون فرستاده، نشان داده اند كه گروه «خودشاني ها» كه در ظاهر در زندان بسر مي برند، نه تنها به نوشت افزار دسترسي كامل دارند، بلكه به راحتي نوشته هاي خود را به بيرون زندان هم منتقل مي كنند! آن هم در زماني كه مدت هاي مديدي است كه از زندانيان واقعي در نامه كه هيچ، بعضاً حتي خبر زنده بودن هم بخارج درز نمي كند!
خودنويس مي افزايد: هر كس مقاله آقاي تاج زاده را بخواند، ناخودآگاه از خود مي پرسد شرايط زندان ايشان چطور است كه تا اين حد از وقايع با خبرند و اطلاعاتشان چگونه به اين خوبي بروز مي شود؟ چرا كه ايشان از ديدارهاي رؤساي كشورها، آزادي دو آمريكايي و... سخن به ميان مي آورد كه خود اين مسئله نشان دهنده دسترسي آزاد اين عزيزان «در بند» به اخبار است! امري كه به نوبه خود و به صورت ناخودآگاه، اين سؤالات را در ذهن شنونده عاقل مطرح مي كند كه آيا به راستي زندان هاي ج.ا براي زندانيان تا اين حد مجهز و مرفه شده؟ اگر آري، پس يا فقط ايشان و ديگر «خودشاني ها» سرويس خوب مي گيرند و يا داستان كهريزك و مسائلي كه همه ما شنيديم از بيخ دروغ بوده و يكسري از عزيزان ما هم بيخود خودكشي كرده اند!
اين سايت ضدانقلابي همچنين نوشت: آيا بايد فكر كرد كه ايشان تافته جدا بافته هستند كه اين طور از امكانات برخوردارند؟ آيا آقاي تاج زاده و ديگر «خودشاني ها»، ما را چيز ديگري تصور مي كنند كه به اين راحتي زيگزاگ مي روند و جولان مي دهند و از پشت ميله هاي زندان هاي تخيلي و نمادين، مقاله و نقد در خصوص اخلاق صادر مي كنند؟ جا دارد ايشان فراموش نكنند عكس دفعه پيش شان كه بعد از مرخصي واقعي، از زندان و شكنجه و اعتصاب غذا (روزه هاي اعتراضي) نمادين گرفته اند، هنوز بر روي اينترنت موجود است و ايرانيان هم خوب خاطرشان هست كه چگونه ايشان به اتفاق يك «خودشاني» ديگر بنام جناب آقاي امين زاده، با لپ هاي گلي و شكم بر آمده جلوي دوربين ايستاده بودند و پز و ژست فتوژنيكي مي گرفتند و توقع داشتند كه دل مادر سهراب ها و نداها به حال ايشان و داستان اسارت ايشان كباب بشود!
نويسنده تصريح مي كند: باور كنيد بنده به عنوان يك خارج نشيني كه بارها مسافرت مي روم، كمتر توريستي را مي بينم كه به اين سر حالي عكس يادگاري بياندازد. خارجي ها يه مثل دارن كه مي گن يك عكس از هزار تا كلمه بيشتر حرف مي زنه! براي من عكس اين آقا اصلاً به شكنجه شده نمي خوره!
ما گروه 2 نفره نيستيم، بلكه 3 نفر و شايد هم 4 نفريم!
اعضاي سرخورده اپوزيسيون خارج كشور از سر بيكاري با يكديگر گلاويز شده اند.
گويانيوز اخيرا درباره «اسماعيل- ن» (سلطنت طلب سابق) كه سايت نيمه تعطيل سكولاريسم نو را مديريت مي كند و دچار انواعي از توهم زدگي است نوشت: يكي از مشخصات اين آقا آن است كه پشتكار [!] خوبي دارد. به طوري كه توانسته در دو سال گذشته حدود 23 گروه كوچك سكولار سبز را در شهرهاي اروپا و آمريكا و كانادا تاسيس كند، گرچه تعداد كلي آنها چندان نيست ولي افراد فعال بسيار محدودي دارند. ايشان كه تلاش فراوان داشت سابقه سياسي ضد رژيم در دوران سلطنت براي خود دست و پا كند، هرچند نتوانست به اين امر نايل گردد ولي در چند سال اخير توانست به كمك نشريه سكولار نو، خود و گروه سكولار سبز را به عنوان گروهي ضد رژيم معرفي نمايد. او با قلم غامض خود كه گاها فهم نوشته هايش را براي هواداران و خوانندگانش مشكل مي سازد، همواره تلاش مي كند كه نشان دهد حرف جديدي براي اختراع دارد كه تا به حال به فكر ساير روشنفكران و انديشمندان خطور نكرده است. كما اينكه براي جاانداختن كلمات سكولار نو، انحلال و آلترناتيو (نوع نوري علا) و بعضي كلمات ديگر، تلاش دارد كه القا كند كه آنها را خود ابداع كرده است.
گويانيوز تاكيد مي كند كه نامبرده مايل است خود را به عنوان اپوزيسيون در تبعيد جا بزند هرچند كه حتي بعضي از اعضاي سكولار سبز نيز تفاوت انحلال و سقوط رژيم را درك نكرده و قادر به توضيح اظهارات وي نبودند.
اين رسانه هرچند كه خود متهم به همكاري با سازمان سيا مي باشد اما طيف هايي از اپوزيسيون را مايل به همكاري با بيگانگان معرفي مي كند و مي نويسد: طبيعي است اپوزيسيون هايي مورد تاييد و حمايت غرب و ناتو قرار مي گيرند كه منافع آنها را پس از تخريب منابع اقتصادي كشورشان در نتيجه جنگ تامين كنند و طبعا گروههايي خود را زير حمايت قرار مي دهند كه تنها گرفتن قدرت پس از سقوط ديكتاتور براي آنها اهميت دارد، نه گفتار جذاب در مورد سكولاريسم، دموكراسي، حقوق بشر و غيره! بي جهت نيست كه سكولار سبزها صحبت از اين مي كنند كه قبل از اينكه دير شود، بهتر است كه آلترناتيو را در خارج تشكيل دهيم كه غرب وادار شود آن را در معادلات خود درنظر بگيرد.
گويانيوز با تمسخر گروهك هاي 2، 3 نفره كه خود را آلترناتيو مي پندارند يا وانمود مي كنند، نوشت: به نظر مي رسد اين گروهها تفاوت آزادي ايجاد يك گروه سياسي را با ايجاد آلترناتيو درك نمي كنند، اينكه هر تعدادي با تفكر مشابه آزادند كه يك گروه را تشكيل دهند، ولي اين به مفهوم آن نيست كه اين گروهها كيفيت يك آلترناتيو براي يك نظام را پيدا خواهند كرد! در جايي از آقاي [ن] سؤال مي شد كه نقش نيروهاي داخل كشور در كنگره شما چيست، جواب كه بايد آن را تفكر غالب دانست، چنين بود كه عكس 20 نفري
اتحاديه پادوها به شرف عرض مي رساند كه...!
شماري از اعضاي گروهك هاي نهضت آزادي، ملي- مذهبي، و مشاركت در نامه مشتركي خطاب به خاتمي هشدار دادند كه حداقل شرايط شركت در انتخابات وجود ندارد و بنابراين نبايد در انتخابات مجلس شركت كرد.
اين نامه پس از آن منتشر شده كه خبرهايي مبني بر تقلاي خاتمي و برخي همراهان وي در جبهه اصلاحات براي بازگشت به فضاي سياسي و انتخاباتي انتشار يافته است. اين نگراني در ميان گروه هايي از اپوزيسيون وجود دارد كه انشقاق بيشتر در جبهه فتنه گران، رمق جبهه ضد انقلاب را هرچه بيشتر بگيرد به همين دليل نيز تلاش هايي در جريان است تا خاتمي به گونه اي رفتار نكند كه بوي پشيماني و عقب نشيني و خالي كردن پشت فتنه گران را بدهد.
پاي نامه ياد شده اين امضاها ديده مي شود: ابراهيم يزدي، ابوالفضل بازرگان، حبيب پيمان، وفا تابش، تاج زاده، جلايي پور، نجفقلي حبيبي، محمود حجتي، صفدر حسيني، سيدمحمود حسيني، هادي خانيكي، خليل اردكاني، محمدعلي دادخواه، تقي رحماني، رئيس طوسي، محمد ستاري فر، عبدالفتاح سلطاني، داود سليماني، سعيد شيركوند، احمد شيرزاد، هاشم صباغيان، محسن ميردامادي، محمد نعيمي پور، سعيد مدني، شمس الدين وهابي، علوي تبار، شكوري راد، رمضان زاده و...
يادآور مي شود حزب مشاركت و سازمان مجاهدين (انقلاب) از چند سال پيش به ائتلاف كامل با جريان هاي نفاق نظير نهضت آزادي رسيده اند و همين انحلال و انفعال در برابر گروهك ها بود كه باعث شد پادويي سرويس هاي جاسوسي بيگانه در فتنه و آشوب 88 را برعهده بگيرند.
اينطوري بود كه آنطوري شد!
وزير دفاع سرشكسته انگليس كه به دليل سوءاستفاده از موقعيت اداري خود بركنار شده، داراي مواضع شديد ضد ايراني بود.
ليام فاكس وزير دفاع دولت ائتلافي محافظه كار-ليبرال، كه به تازگي مجبور به استعفا شد، داراي سوابق فساد اخلاقي و هم جنس گرايي بود و به همين دليل طرف فساد خود را در 18 سفرخارجي مهم! در پوشش مشاور به همراه برده بود! وي مي گويد اشتباها اجازه داده علايق شخصي اش درباره «آدام واريتي» وارد محدوده فعاليت هاي حرفه اي او شود. واريتي پس از چندبار مسافرت به همراه فاكس، اقدام به چاپ كارت ويزيت تحت عنوان «مشاور وزير دفاع انگليس» كرده بود.
يادآور مي شود وزير دفاع رسوا و بركنار شده انگليس پيش از اين بارها از تهديد نظامي عليه ايران دفاع كرده و تصريح كرده بود گزينه نظامي عليه ايران روي ميز است و بايد اين گزينه را مدنظر داشت.
وي همچنين حامي حمله به عراق و افغانستان و از حاميان سرسخت رژيم صهيونيستي بود چنان كه گفته بود دشمن اسرائيل دشمن ماست.
حضور سياستمداران فاسدالاخلاق و به معناي واقعي كلمه «اراذل و اوباش» در برخي حكومت هاي غربي، تبديل به چالشي مهم و انزجار برانگيز نزد افكارعمومي اين كشورها شده است.
چاه وال استريت همه ما را مي بلعد
پايگاه اينترنتي راديو زمانه ضمن انتشار اين تحليل يادآور شد: جنبش وال استريت را اشغال كنيد، نمادي از مقاومت است و بانكداري جهاني و سرمايه داري و نماد عيني آنها در وال استريت را نشانه گرفته است. اين بحران از سال 2008 كه موسسات بزرگ مالي ورشكسته شدند و دولت مداخله كرد، پيش آمده و حتي كمك 2 هزار ميليارد دلاري دولت نيز نتوانست مشكلات را حل كند.
اين پايگاه اينترنتي اضافه كرد: در طول سال هاي اخير ما با يك نوع «اضطراب عمومي» مواجه بوديم. به اين معنا كه هر كدام از شهروندان اين جوامع، صبح به صبح وقتي از خواب بيدار شده اند، اخبار مربوط به «بحران» را شنيده اند. منتها اينها بيشتر در سطح انتزاعي بوده است تا عيني اما اكنون به حالت عيني تبديل مي شود. افراد دارند در زندگي عادي و روزمره خودشان بحران را حس مي كنند. شورش هاي چند ماه پيش لندن هم واجد همين زمينه ها و خواست هاي مشترك بود. در شورش هاي لندن، آن دسته از افرادي كه به واقع محرومان جامعه اند، بي كارند، حتي «كارگر» نيز محسوب نمي شوند (تا از اين طريق بتوانند به اتحاديه يا سنديكاي محل كار خود متصل شوند) و راه و كانال ديگري براي بيان اعتراض خود در چهارچوب يك شرايط بحراني و خاص پيدا نمي كنند، در قالب خشمي انفجاري، اعتراض و نارضايتي خودشان را از وضعيت و تبعيض هاي موجود نشان مي دهند.
راديو زمانه افزود: بايد اضافه كرد كه اين بحران اقتصادي در حال گره خوردن و همراه شدن با چيزي است كه آن را «به خود آمدن در باب بحران دموكراسي» مي ناميم. در تمامي اين اشكال مقاومت، چه در اسپانيا و چه در وال استريت و لندن، وقتي مردم مي نشينند روي زمين و مي گويند كه ما مي خواهيم يك «ميدان تحرير» ديگر ايجاد كنيم، به اين معناست كه ما مي خواهيم به طور مستقيم و بدون هيچ واسطه ديگر، نماينده و وكيل خودمان باشيم. اعتراض به اين بحران، به نوعي نشانگر جوانه زدن خواست «دموكراسي واقعي و محتوايي» است، اما اين كه اين حركت هاي اعتراضي به كجا خواهد انجاميد، بايد صبور بود و منتظر شد.
اين تحليل در پايان تاكيد مي كند: در 30 سال گذشته، حضيض مقاومت مردمي در غرب ديده مي شد. پس از اين دوره ما شاهد اگرهاي مقاومت هستيم كه از مقاومت براي بقا آغاز مي شود و بازي تازه آغاز شده است.
انتقاد ضدانقلاب از شرایط فوق العاده رفاهی تاج زاده در زندان
انتشار مقالات مفصل و مسلسل از مصطفي تاج زاده، محافل ضد انقلاب را درباره ادعاي حبس و شكنجه نامبرده به ترديد انداخت.
اين ترديد از آن جهت جدي است كه سال گذشته يك ويدئو از اظهارات وي خطاب به صفايي فراهاني و رمضان زاده منتشر شد و تاج زاده در اين ويدئو، تصريح مي كند به عنوان فردي با سابقه كارشناسي يقين دارد كه تقلب در انتخابات امكانپذير نبوده است.
به تازگي و در پي انتشار چند مقاله از تاج زاده از جمله در سايت جرس، سايت ضد انقلابي خودنويس نسبت به راحتي و آزادي عمل تاج زاده مشكوك شده و نوشته است: طرح مسئله اخلاق از جانب آقاي تاج زاده و نوشتن مقاله در زندان باعث نوشتن اين تحليل شد تا بعضي عزيزان فكر نكنند كه خوانندگان خداي ناكرده از پشت كوه مي آيند! ادعاهاي ايشان انسان را ياد مثل معروف مي اندازد كه «خط غلط، املاء غلط، انشاء غلط». از چند و چون ادعا و تحليل براستي سطحي و گمراه كننده ايشان كه بگذريم، اين مطلب بسيار قابل تعمق است كه ايشان (جرس) با طرح اين ادعا كه اين نوشته را تاج زاده، با خيال راحت در زندان نوشته و به بيرون فرستاده، نشان داده اند كه گروه «خودشاني ها» كه در ظاهر در زندان بسر مي برند، نه تنها به نوشت افزار دسترسي كامل دارند، بلكه به راحتي نوشته هاي خود را به بيرون زندان هم منتقل مي كنند! آن هم در زماني كه مدت هاي مديدي است كه از زندانيان واقعي در نامه كه هيچ، بعضاً حتي خبر زنده بودن هم بخارج درز نمي كند!
خودنويس مي افزايد: هر كس مقاله آقاي تاج زاده را بخواند، ناخودآگاه از خود مي پرسد شرايط زندان ايشان چطور است كه تا اين حد از وقايع با خبرند و اطلاعاتشان چگونه به اين خوبي بروز مي شود؟ چرا كه ايشان از ديدارهاي رؤساي كشورها، آزادي دو آمريكايي و... سخن به ميان مي آورد كه خود اين مسئله نشان دهنده دسترسي آزاد اين عزيزان «در بند» به اخبار است! امري كه به نوبه خود و به صورت ناخودآگاه، اين سؤالات را در ذهن شنونده عاقل مطرح مي كند كه آيا به راستي زندان هاي ج.ا براي زندانيان تا اين حد مجهز و مرفه شده؟ اگر آري، پس يا فقط ايشان و ديگر «خودشاني ها» سرويس خوب مي گيرند و يا داستان كهريزك و مسائلي كه همه ما شنيديم از بيخ دروغ بوده و يكسري از عزيزان ما هم بيخود خودكشي كرده اند!
اين سايت ضدانقلابي همچنين نوشت: آيا بايد فكر كرد كه ايشان تافته جدا بافته هستند كه اين طور از امكانات برخوردارند؟ آيا آقاي تاج زاده و ديگر «خودشاني ها»، ما را چيز ديگري تصور مي كنند كه به اين راحتي زيگزاگ مي روند و جولان مي دهند و از پشت ميله هاي زندان هاي تخيلي و نمادين، مقاله و نقد در خصوص اخلاق صادر مي كنند؟ جا دارد ايشان فراموش نكنند عكس دفعه پيش شان كه بعد از مرخصي واقعي، از زندان و شكنجه و اعتصاب غذا (روزه هاي اعتراضي) نمادين گرفته اند، هنوز بر روي اينترنت موجود است و ايرانيان هم خوب خاطرشان هست كه چگونه ايشان به اتفاق يك «خودشاني» ديگر بنام جناب آقاي امين زاده، با لپ هاي گلي و شكم بر آمده جلوي دوربين ايستاده بودند و پز و ژست فتوژنيكي مي گرفتند و توقع داشتند كه دل مادر سهراب ها و نداها به حال ايشان و داستان اسارت ايشان كباب بشود!
نويسنده تصريح مي كند: باور كنيد بنده به عنوان يك خارج نشيني كه بارها مسافرت مي روم، كمتر توريستي را مي بينم كه به اين سر حالي عكس يادگاري بياندازد. خارجي ها يه مثل دارن كه مي گن يك عكس از هزار تا كلمه بيشتر حرف مي زنه! براي من عكس اين آقا اصلاً به شكنجه شده نمي خوره!
بیماری فراموشی و تحرکات تازه ربع پهلوی!
رضا پهلوی فرزند شاه مخلوع ایران محمدرضا پهلوی و نوه رضا قلدر، کسی که ننگ کشف حجاب و کشیدن چادر از سر زنان ایرانی را به نام خود ثبت کرد، اگر چه در فضای سیاسی ضدانقلاب خارجنشین هم شبیه داخل کشور مورد توجه قرار نمیگیرد اما کماکان طوری رفتار میکند که گویی همگان در انتظار او لحظهشماری میکنند!
رضا پهلوی فرزند شاه مخلوع ایران محمدرضا پهلوی و نوه رضا قلدر، کسی که ننگ کشف حجاب و کشیدن چادر از سر زنان ایرانی را به نام خود ثبت کرد، اگر چه در فضای سیاسی ضدانقلاب خارجنشین هم شبیه داخل کشور مورد توجه قرار نمیگیرد اما کماکان طوری رفتار میکند که گویی همگان در انتظار او لحظهشماری میکنند!
از جمله کارهایی که وی در همین راستا و در طول مدت یک هفته اخیر انجام داده است، ارسال دو پیام خطاب به ملت ایران است.
پیام نخست وی بعد از پیروزی 6 بر صفر تیم ملی فوتبال کشورمان بر تیم ملی بحرین منتشر شد و طی آن تلاش کرد تا خود را در این پیروزی سهیم کرده و از نتیجه این بازی ابراز شادمانی کند!
نکته جالب در این پیام، اثبات بروز فراموشی در ذهن این به اصطلاح شاهزاده بود. وی نه تنها به کشتار مردم مظلوم و شعیان بیپناه بحرین طی ماههای اخیر از سوی رژیم حاکم این کشور موسوم به آل خلیفه و دخالت جنایتکارانه آل سعود حاکمان عربستان کمترین اشارهای نکرده است، بلکه کمترین سخنی از خیانت پدر خود در موضوع جدا شدن این بخش از خاک کشورمان و تقدیم آن به گماشتگان استعمار پیر به میان نیاورده است.
البته وی چند روز بعد و به مناسبت روز جهانی مبارزه با حکم اعدام هم یک پیام دیگر فرستاده و علیه اجرای این حکم الهی در حق قاتلان، متجاوزان و مفسدان فی الارض سخنها گفته. این در حالی است که اعدامهای سیاسی در دوران حکومت منحوس پدر وی هرگز از یاد و خاطره ملت ایران پاک نمیشود.
نکته جالب توجه دیگر آن است که وی در آمریکا ساکن بوده و در این کشور سالانه هزاران نفر به دلایل مختلف و با روشهای گوناگون اعدام شده و موجب اعتراض بسیاری از انسانها در کشورهای مختلف جهان از جمله خود آمریکا میشوند.
در چنین شرایطی، ربع پهلوی بدون اشاره به وقوع این اتفاق در آمریکا، چنان بیانیهای فرستاده که گویی به عنوان نماینده خوش سابقهترین خاندان از محل کشوری که اعدامهای پرشمار و خارج از منطق و عقل انجام نمیدهد در حال سخن گفتن است.
آگاهان سیاسی معتقدند که این رفتارهای وی در جلب کمکهای مالی غرب برای دخالت و ایجاد اغتشاش از سوی وی و بعضی وابستگان وی، در ایران موثر است.
هذیانگویی جرس در مورد اتهامات آمریکایی
بعد از انتشار اخبار ایراد اتهام تازه دولتمردان آمریکایی علیه ایران مبنی بر ظرح توظئه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا، سایتهای ضدانقلاب در حرکتی هماهنگ و همهجانبه کوشیدند تا به هر نحو ممکن این اتهام مضحک را اثبات کنند.
بعد از انتشار اخبار ایراد اتهام تازه دولتمردان آمریکایی علیه ایران مبنی بر ظرح توظئه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا، سایتهای ضدانقلاب در حرکتی هماهنگ و همهجانبه کوشیدند تا به هر نحو ممکن این اتهام مضحک را اثبات کنند.
در این بین، موضوع بیخبری مسئولان رده بالای کشور از این مسئله نیز یکی از خطوط تبلیغی این سایتها برای توجیه وجود سوالات منطقی در مورد صحت و سقم این اتهام غیرعقلانی است.
سایت جرس که از سوی مهاجرانی کدیور و با نظارت دستگاههای امنیتی انگلیس اداره میشود، ضمن درج نوشتهای به قلم (م. ش) سخنانی نامربوط و پراکندهای را که بیشباهت به هذیانگویی نیست منتشر کرده است.
در این مطلب ادعا شده است: «عاملین خودسر! در سپاه قصد شان ترور نبوده، بلکه فقط می خواستند این عملیات لو برود. نتایجی که از لو رفتن عملیات بدست می آید نفع آن بیشتر از ترور سفیر است!!»
در ادامه مطلب فوق آمده است:«آنچه از افشای این عملیات منتج می شود بدست آوردن افکارعمومی علیه ایران و احتمالاً اقدام برای شروع یک جنگ تازه است.»
نظام جمهوری اسلامی بعد از تسخیر سفارت آمریکا در دام یک جنگ سرد بی حاصل افتاد و همزمان 8 سال جنگ بی نتیجه، رمق وتوان اقتصادی کشور را گرفت. و بعد ازآن هم تمام تلاشها به سمت تقویت لجستیک نظامی رفت تاعمران کشور؛ و صد البته انرژی هسته ای و حواشی آن!
نویسنده این مطلب خود نیز به صحت ادعای آمریکا اعتقاد نداشته و نمیتواند این اتهام بیاساس را تأیید کند، ضمن تلاش برای جا زدن خود به عنوان یک فرد دلسوز نظام جمهوری اسلامی ایران نوشته است:«اگر عملیات ترور سفیرعربستان مستند به واقعیات باشد، باید گفت این افراد همان مارقین های انقلاب هستند که مستقیم و غیرمستقیم آلت دست عوامل صیهونیسم جهانی می شوند!»
در ادامه این پراکندهگوییها ضمن توصیه اشاره به اوباما و توصیههایی به وی آمده است:
«اوباما باید هوشیارتر از این باشد که در دام یک جنگ قرار بگیرد!» این در حالی است که آمریکا علاوه بر درگیر بودن با مسائل ومشکلات فراوان داخلی، هنوز از مهلکه افغانستان جان سالم به در نبرده و در همین حال نیز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در بهترین حالت از آمادگی طی دوران بعد از انقلاب اسلامی به سر میبرند.
در انتهای این سخنان آشفته که مصداق بارز از این شاخه به آن شاخه پریدن یود چنین نوشته شده است:«دولتمردان ایران، کاسه داغ تر از آش شدند و از فلسطینی ها فلسطینی تر و از پاپ کاتولیک تر و خودشان نیز بدون هیچ سابقه مبارزاتی، (با حمایت از حقوق ملت فلسطین) و بر طبل جنگ می کوبند.
این سخنان مضحک اگر چه همواره از سوی این سایتها بیان میشود اما تکرار آن در زمان حال، یقیناً نشان دهنده هماهنگی آنها با پروژههای تبلیغاتی رسانهای غرب است.
خشم "فتنهگر بزرگ" از آرامش حاكم بر ايران
شيرين عبادي فتنه گر خارج نشين، در آخرين دوره گردي غربي خود در مصاحبه اي در پاريس نتوانست خشم خود را از آرامش حاكم بر ايران پنهان كند و به اظهار نظر در اين مورد پرداخت.
"شيرين آمريكايي" كه براي اغتشاشات سال 88 تلاش بسياري كرده بود و گمان نمي كرد توطئه شومش شكست بخورد، از آرامش كنوني حاكم بر ايران سخت خشمگين است.
وي در مصاحبه با نشريه فرانسوي "چلنج" اذعان كرد: پس از اغتشاشات سال 2009، مردم ديگر در خيابانها حضور نيافتند و ناآرامي ها ديگر در خيابانها به چشم نمي خورد.
وي در ادامه از دوستان غربي اش خواست براي از بين بردن آرامش كنوني ايران به قول خودش "بسيج گسترده غربي" تشكيل دهند و به دخالت در امور ايران به بهانه حقوق بشر بپردازند.
عبادي در ادامه به انتقاد از زناني پرداخت كه در بهار عربي نقش بسزايي داشتند و آنها را بي برنامه خواند.
گفتني است، عبادي در دوره گردي جديدش براي شرکت در همايش زنان به شهر دوويل فرانسه رفته است./ا
لابد شنيده ايد كه مي گويند «از سر لاعلاجي، گربه شده خان باجي»؛ حالا حكايت فتنه گران شكست خورده جنگ احزاب و رضا ربع پهلوي است.
پايگاه اينترنتي ايران گلوبال وابسته به اپوزيسيون مقيم خارج با اشاره به مرگ كامل فتنه سبز نوشت: بيش از 7 ماه از حصر موسوي و كروبي مي گذرد. شايد هيچگاه تصور نمي كرديم كه حاكميت جرات به خود دهد و اين دو را بازداشت كند، اما جسارت نشان داد و اقدام به حصر موسوي و شيخ شجاع كرد. شايد خيلي ها تصور مي كرديم كه بعد از اين اقدام، فاتحه حكومت خوانده مي شود، چرا كه خود را شجاع و غيرتمند مي پنداشتيم. متاسفانه پس از بازداشت چهره هاي شناخته شده، حركت آنچناني از ما سر نزد؛ باعث اين امر را هم بسياري ترمزهاي جنبش يا بي عرضگي ما يا دلايلي ديگر مي دانند... اما در اين ميان در اين ماه ها، چهره واقعي خيلي ها روشن شد. يك نمونه جناب مهاجراني كه با وقاحت تمام شروع به تعريف از رژيم كرد، آقاي امير ارجمند هم مدت ها است سكوت اختيار كرده؛ آقاي سخنگوي شوراي هماهنگي راه سبز اميد، راستي كسي از شورا خبري دارد!!؟ ما هم شورا داريم، سوري ها و ليبيايي ها هم شوراي مخالفان دارند. چرا ما بايد از هر طرف بكشيم؟؟؟ عده اي در اين برهه از تاريخ نشان دادند كه مصداقي تمام عيار از مگسان دور شيريني هستند.
اين سايت ضدانقلابي اضافه مي كند: از آن سمت وقتي همه ساكت شده اند، جناب رضا پهلوي نمونه خوبي براي مثال زدن هستند. به عنوان يك اپوزيسيون سبز لذت بردم از نوشته هاي ايشان، از كساني دفاع كردند كه باعث شدند حكومت پدريشان سقوط كند و پادشاهي را از ايشان گرفتند. از او تشكر مي كنم كه در اين زمان كه حتي بسياري ميرحسين و شيخ را فراموش كرده اند، يادي از اينها كرد.
لپ هاي گل انداخته و شكم برآمده يعني شكنجه و زندان؟!
انتشار مقالات مفصل و مسلسل از مصطفي تاج زاده، محافل ضد انقلاب را درباره ادعاي حبس و شكنجه نامبرده به ترديد انداخت.
اين ترديد از آن جهت جدي است كه سال گذشته يك ويدئو از اظهارات وي خطاب به صفايي فراهاني و رمضان زاده منتشر شد و تاج زاده در اين ويدئو، تصريح مي كند به عنوان فردي با سابقه كارشناسي يقين دارد كه تقلب در انتخابات امكانپذير نبوده است.
به تازگي و در پي انتشار چند مقاله از تاج زاده از جمله در سايت جرس، سايت ضد انقلابي خودنويس نسبت به راحتي و آزادي عمل تاج زاده مشكوك شده و نوشته است: طرح مسئله اخلاق از جانب آقاي تاج زاده و نوشتن مقاله در زندان باعث نوشتن اين تحليل شد تا بعضي عزيزان فكر نكنند كه خوانندگان خداي ناكرده از پشت كوه مي آيند! ادعاهاي ايشان انسان را ياد مثل معروف مي اندازد كه «خط غلط، املاء غلط، انشاء غلط». از چند و چون ادعا و تحليل براستي سطحي و گمراه كننده ايشان كه بگذريم، اين مطلب بسيار قابل تعمق است كه ايشان (جرس) با طرح اين ادعا كه اين نوشته را تاج زاده، با خيال راحت در زندان نوشته و به بيرون فرستاده، نشان داده اند كه گروه «خودشاني ها» كه در ظاهر در زندان بسر مي برند، نه تنها به نوشت افزار دسترسي كامل دارند، بلكه به راحتي نوشته هاي خود را به بيرون زندان هم منتقل مي كنند! آن هم در زماني كه مدت هاي مديدي است كه از زندانيان واقعي در نامه كه هيچ، بعضاً حتي خبر زنده بودن هم بخارج درز نمي كند!
خودنويس مي افزايد: هر كس مقاله آقاي تاج زاده را بخواند، ناخودآگاه از خود مي پرسد شرايط زندان ايشان چطور است كه تا اين حد از وقايع با خبرند و اطلاعاتشان چگونه به اين خوبي بروز مي شود؟ چرا كه ايشان از ديدارهاي رؤساي كشورها، آزادي دو آمريكايي و... سخن به ميان مي آورد كه خود اين مسئله نشان دهنده دسترسي آزاد اين عزيزان «در بند» به اخبار است! امري كه به نوبه خود و به صورت ناخودآگاه، اين سؤالات را در ذهن شنونده عاقل مطرح مي كند كه آيا به راستي زندان هاي ج.ا براي زندانيان تا اين حد مجهز و مرفه شده؟ اگر آري، پس يا فقط ايشان و ديگر «خودشاني ها» سرويس خوب مي گيرند و يا داستان كهريزك و مسائلي كه همه ما شنيديم از بيخ دروغ بوده و يكسري از عزيزان ما هم بيخود خودكشي كرده اند!
اين سايت ضدانقلابي همچنين نوشت: آيا بايد فكر كرد كه ايشان تافته جدا بافته هستند كه اين طور از امكانات برخوردارند؟ آيا آقاي تاج زاده و ديگر «خودشاني ها»، ما را چيز ديگري تصور مي كنند كه به اين راحتي زيگزاگ مي روند و جولان مي دهند و از پشت ميله هاي زندان هاي تخيلي و نمادين، مقاله و نقد در خصوص اخلاق صادر مي كنند؟ جا دارد ايشان فراموش نكنند عكس دفعه پيش شان كه بعد از مرخصي واقعي، از زندان و شكنجه و اعتصاب غذا (روزه هاي اعتراضي) نمادين گرفته اند، هنوز بر روي اينترنت موجود است و ايرانيان هم خوب خاطرشان هست كه چگونه ايشان به اتفاق يك «خودشاني» ديگر بنام جناب آقاي امين زاده، با لپ هاي گلي و شكم بر آمده جلوي دوربين ايستاده بودند و پز و ژست فتوژنيكي مي گرفتند و توقع داشتند كه دل مادر سهراب ها و نداها به حال ايشان و داستان اسارت ايشان كباب بشود!
نويسنده تصريح مي كند: باور كنيد بنده به عنوان يك خارج نشيني كه بارها مسافرت مي روم، كمتر توريستي را مي بينم كه به اين سر حالي عكس يادگاري بياندازد. خارجي ها يه مثل دارن كه مي گن يك عكس از هزار تا كلمه بيشتر حرف مي زنه! براي من عكس اين آقا اصلاً به شكنجه شده نمي خوره!
ما گروه 2 نفره نيستيم، بلكه 3 نفر و شايد هم 4 نفريم!
اعضاي سرخورده اپوزيسيون خارج كشور از سر بيكاري با يكديگر گلاويز شده اند.
گويانيوز اخيرا درباره «اسماعيل- ن» (سلطنت طلب سابق) كه سايت نيمه تعطيل سكولاريسم نو را مديريت مي كند و دچار انواعي از توهم زدگي است نوشت: يكي از مشخصات اين آقا آن است كه پشتكار [!] خوبي دارد. به طوري كه توانسته در دو سال گذشته حدود 23 گروه كوچك سكولار سبز را در شهرهاي اروپا و آمريكا و كانادا تاسيس كند، گرچه تعداد كلي آنها چندان نيست ولي افراد فعال بسيار محدودي دارند. ايشان كه تلاش فراوان داشت سابقه سياسي ضد رژيم در دوران سلطنت براي خود دست و پا كند، هرچند نتوانست به اين امر نايل گردد ولي در چند سال اخير توانست به كمك نشريه سكولار نو، خود و گروه سكولار سبز را به عنوان گروهي ضد رژيم معرفي نمايد. او با قلم غامض خود كه گاها فهم نوشته هايش را براي هواداران و خوانندگانش مشكل مي سازد، همواره تلاش مي كند كه نشان دهد حرف جديدي براي اختراع دارد كه تا به حال به فكر ساير روشنفكران و انديشمندان خطور نكرده است. كما اينكه براي جاانداختن كلمات سكولار نو، انحلال و آلترناتيو (نوع نوري علا) و بعضي كلمات ديگر، تلاش دارد كه القا كند كه آنها را خود ابداع كرده است.
گويانيوز تاكيد مي كند كه نامبرده مايل است خود را به عنوان اپوزيسيون در تبعيد جا بزند هرچند كه حتي بعضي از اعضاي سكولار سبز نيز تفاوت انحلال و سقوط رژيم را درك نكرده و قادر به توضيح اظهارات وي نبودند.
اين رسانه هرچند كه خود متهم به همكاري با سازمان سيا مي باشد اما طيف هايي از اپوزيسيون را مايل به همكاري با بيگانگان معرفي مي كند و مي نويسد: طبيعي است اپوزيسيون هايي مورد تاييد و حمايت غرب و ناتو قرار مي گيرند كه منافع آنها را پس از تخريب منابع اقتصادي كشورشان در نتيجه جنگ تامين كنند و طبعا گروههايي خود را زير حمايت قرار مي دهند كه تنها گرفتن قدرت پس از سقوط ديكتاتور براي آنها اهميت دارد، نه گفتار جذاب در مورد سكولاريسم، دموكراسي، حقوق بشر و غيره! بي جهت نيست كه سكولار سبزها صحبت از اين مي كنند كه قبل از اينكه دير شود، بهتر است كه آلترناتيو را در خارج تشكيل دهيم كه غرب وادار شود آن را در معادلات خود درنظر بگيرد.
گويانيوز با تمسخر گروهك هاي 2، 3 نفره كه خود را آلترناتيو مي پندارند يا وانمود مي كنند، نوشت: به نظر مي رسد اين گروهها تفاوت آزادي ايجاد يك گروه سياسي را با ايجاد آلترناتيو درك نمي كنند، اينكه هر تعدادي با تفكر مشابه آزادند كه يك گروه را تشكيل دهند، ولي اين به مفهوم آن نيست كه اين گروهها كيفيت يك آلترناتيو براي يك نظام را پيدا خواهند كرد! در جايي از آقاي [ن] سؤال مي شد كه نقش نيروهاي داخل كشور در كنگره شما چيست، جواب كه بايد آن را تفكر غالب دانست، چنين بود كه عكس 20 نفري
اتحاديه پادوها به شرف عرض مي رساند كه...!
شماري از اعضاي گروهك هاي نهضت آزادي، ملي- مذهبي، و مشاركت در نامه مشتركي خطاب به خاتمي هشدار دادند كه حداقل شرايط شركت در انتخابات وجود ندارد و بنابراين نبايد در انتخابات مجلس شركت كرد.
اين نامه پس از آن منتشر شده كه خبرهايي مبني بر تقلاي خاتمي و برخي همراهان وي در جبهه اصلاحات براي بازگشت به فضاي سياسي و انتخاباتي انتشار يافته است. اين نگراني در ميان گروه هايي از اپوزيسيون وجود دارد كه انشقاق بيشتر در جبهه فتنه گران، رمق جبهه ضد انقلاب را هرچه بيشتر بگيرد به همين دليل نيز تلاش هايي در جريان است تا خاتمي به گونه اي رفتار نكند كه بوي پشيماني و عقب نشيني و خالي كردن پشت فتنه گران را بدهد.
پاي نامه ياد شده اين امضاها ديده مي شود: ابراهيم يزدي، ابوالفضل بازرگان، حبيب پيمان، وفا تابش، تاج زاده، جلايي پور، نجفقلي حبيبي، محمود حجتي، صفدر حسيني، سيدمحمود حسيني، هادي خانيكي، خليل اردكاني، محمدعلي دادخواه، تقي رحماني، رئيس طوسي، محمد ستاري فر، عبدالفتاح سلطاني، داود سليماني، سعيد شيركوند، احمد شيرزاد، هاشم صباغيان، محسن ميردامادي، محمد نعيمي پور، سعيد مدني، شمس الدين وهابي، علوي تبار، شكوري راد، رمضان زاده و...
يادآور مي شود حزب مشاركت و سازمان مجاهدين (انقلاب) از چند سال پيش به ائتلاف كامل با جريان هاي نفاق نظير نهضت آزادي رسيده اند و همين انحلال و انفعال در برابر گروهك ها بود كه باعث شد پادويي سرويس هاي جاسوسي بيگانه در فتنه و آشوب 88 را برعهده بگيرند.
اينطوري بود كه آنطوري شد!
وزير دفاع سرشكسته انگليس كه به دليل سوءاستفاده از موقعيت اداري خود بركنار شده، داراي مواضع شديد ضد ايراني بود.
ليام فاكس وزير دفاع دولت ائتلافي محافظه كار-ليبرال، كه به تازگي مجبور به استعفا شد، داراي سوابق فساد اخلاقي و هم جنس گرايي بود و به همين دليل طرف فساد خود را در 18 سفرخارجي مهم! در پوشش مشاور به همراه برده بود! وي مي گويد اشتباها اجازه داده علايق شخصي اش درباره «آدام واريتي» وارد محدوده فعاليت هاي حرفه اي او شود. واريتي پس از چندبار مسافرت به همراه فاكس، اقدام به چاپ كارت ويزيت تحت عنوان «مشاور وزير دفاع انگليس» كرده بود.
يادآور مي شود وزير دفاع رسوا و بركنار شده انگليس پيش از اين بارها از تهديد نظامي عليه ايران دفاع كرده و تصريح كرده بود گزينه نظامي عليه ايران روي ميز است و بايد اين گزينه را مدنظر داشت.
وي همچنين حامي حمله به عراق و افغانستان و از حاميان سرسخت رژيم صهيونيستي بود چنان كه گفته بود دشمن اسرائيل دشمن ماست.
حضور سياستمداران فاسدالاخلاق و به معناي واقعي كلمه «اراذل و اوباش» در برخي حكومت هاي غربي، تبديل به چالشي مهم و انزجار برانگيز نزد افكارعمومي اين كشورها شده است.
چاه وال استريت همه ما را مي بلعد
پايگاه اينترنتي راديو زمانه ضمن انتشار اين تحليل يادآور شد: جنبش وال استريت را اشغال كنيد، نمادي از مقاومت است و بانكداري جهاني و سرمايه داري و نماد عيني آنها در وال استريت را نشانه گرفته است. اين بحران از سال 2008 كه موسسات بزرگ مالي ورشكسته شدند و دولت مداخله كرد، پيش آمده و حتي كمك 2 هزار ميليارد دلاري دولت نيز نتوانست مشكلات را حل كند.
اين پايگاه اينترنتي اضافه كرد: در طول سال هاي اخير ما با يك نوع «اضطراب عمومي» مواجه بوديم. به اين معنا كه هر كدام از شهروندان اين جوامع، صبح به صبح وقتي از خواب بيدار شده اند، اخبار مربوط به «بحران» را شنيده اند. منتها اينها بيشتر در سطح انتزاعي بوده است تا عيني اما اكنون به حالت عيني تبديل مي شود. افراد دارند در زندگي عادي و روزمره خودشان بحران را حس مي كنند. شورش هاي چند ماه پيش لندن هم واجد همين زمينه ها و خواست هاي مشترك بود. در شورش هاي لندن، آن دسته از افرادي كه به واقع محرومان جامعه اند، بي كارند، حتي «كارگر» نيز محسوب نمي شوند (تا از اين طريق بتوانند به اتحاديه يا سنديكاي محل كار خود متصل شوند) و راه و كانال ديگري براي بيان اعتراض خود در چهارچوب يك شرايط بحراني و خاص پيدا نمي كنند، در قالب خشمي انفجاري، اعتراض و نارضايتي خودشان را از وضعيت و تبعيض هاي موجود نشان مي دهند.
راديو زمانه افزود: بايد اضافه كرد كه اين بحران اقتصادي در حال گره خوردن و همراه شدن با چيزي است كه آن را «به خود آمدن در باب بحران دموكراسي» مي ناميم. در تمامي اين اشكال مقاومت، چه در اسپانيا و چه در وال استريت و لندن، وقتي مردم مي نشينند روي زمين و مي گويند كه ما مي خواهيم يك «ميدان تحرير» ديگر ايجاد كنيم، به اين معناست كه ما مي خواهيم به طور مستقيم و بدون هيچ واسطه ديگر، نماينده و وكيل خودمان باشيم. اعتراض به اين بحران، به نوعي نشانگر جوانه زدن خواست «دموكراسي واقعي و محتوايي» است، اما اين كه اين حركت هاي اعتراضي به كجا خواهد انجاميد، بايد صبور بود و منتظر شد.
اين تحليل در پايان تاكيد مي كند: در 30 سال گذشته، حضيض مقاومت مردمي در غرب ديده مي شد. پس از اين دوره ما شاهد اگرهاي مقاومت هستيم كه از مقاومت براي بقا آغاز مي شود و بازي تازه آغاز شده است.
برخی برنامههای سفر رهبر معظم انقلاب به کرمانشاه
مدیرکل تبلیغات اسلامی و رییس کمیته تبلیغات استقبال از رهبر معظم انقلاب در استان کرمانشاه، برخی برنامهها و دیدارهای معظمله در سفر به کرمانشاه را تشریح کرد.
حجتالاسلام والمسلمین اسماعیل قبادی اظهار کرد: رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از ورود به شهر کرمانشاه و برگزاری مراسم استقبال از ایشان، سخنرانی عمومی در جمع اقشار مختلف مردم کرمانشاه خواهند داشت.
وی افزود: مراسم استقبال مردمی از میدان آزادی شروع و به سمت ورزشگاه آزادی کرمانشاه ادامه دارد. همچنین سخنرانی رهبر انقلاب در ورزشگاه آزادی کرمانشاه برگزار خواهد شد.
وی گفت: نشست با روحانیون و علمای استان، جلسه با مدیران ادارات و سازمانها، نشست مشترک با نخبگان حوزوی و دانشگاهی، جلسه با خانواده شهدا و جانبازان و نشست با بسیجیان از جمله دیدارهای رهبر فرزانه انقلاب در کرمانشاه است.
قبادی افزود: رهبر انقلاب همچنین در این سفر پرخیر و برکت در شهرستانهای کنگاور، پاوه و گیلانغرب شخصاً حضور مییابند و نمایندگان ایشان از مابقی شهرستانها بازدید بعمل میآورند.
مدیر کل تبلیغات اسلامی استان کرمانشاه در ادامه با اشاره به اینکه «زمان دقیق سفر معظمله به کرمانشاه هنوز بطور قطع مشخص نیست» اظهار کرد: این سفر به احتمال بسیار قوی در اواخر هفته انجام میشود.
وی همچنین اضافه کرد: طبعا ویژگی بارز این سفر انتظار ۲۳ ساله آحاد مردم برای دیدار با مولا و مقتدای خویش است.
قبادی تأکید کرد: بی شک ملاقات نزدیک آحاد مردم با رهبر انقلاب و ارایه گزارش از سیر تحولات در حضور معظمله و کسب رهنمودهای ایشان در رشد و بالندگی استان نقش بسیار مهم و تعیین کنندهای دارد.
مدیرکل تبلیغات اسلامی استان کرمانشاه با بیان اینکه «حضور رهبر معظم انقلاب در هر شهر و دیاری باعث بروز خیر و برکت و پیشرفت و نشاط میگردد» گفت: ایشان با تجویز نسخههای بومی برای هر استان در حقیقت باعث ترسیم خط مشیهای استان میگردند.
سفر رهبری رحمت الهی بر دیار زاگرسنشینان
حجتالاسلام محمد حجتی هرسینی در کرمانشاه در آستانه سفر رهبری به استان افزود: سفر مقام معظم رهبری به استانهای مختلف همواره با خیر و برکت همراه بوده است و قطعا سفر ایشان حیات تازهای به مردم کرمانشاه میبخشد.
وی ادامه داد: کرمانشاهیان مدتهاست که منتظر سفر ولی فقیه به استان هستند و خانوادههای جانبازان و ایثارگران بیش از همه از حضور رهبر امت خرسند هستند.
حجتی هرسینی با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری به امور فرهنگی و تاریخی استان کرمانشاه به خوبی واقفند، تصریح کرد: سفر رهبری به کرمانشاه باعث ایجاد تحولاتی مهم در همه زمینهها خواهد شد.
وی ادامه داد: از مسئولان استان میخواهیم که نیازها و مشکلات مردم استان را به اطلاع مقام معظم رهبری برسانند.
حجتی هرسینی در پایان گفت: مردم استان کرمانشاه خوشحال چشم انتظار تشریففرمایی قدوم مبارک ولی فقیه هستند و از هماکنون خود را برای استقبال از مهمان عزیزشان آماده کردهاند.
استفتاء رهبرانقلاب درباره فیس بوک
دوست من در همین راستا استفتائی از دفتر مقام معظم رهبری داشته است که نتیجه را در این جا قرار می دهم:
موضوع: مسائل متفرقه
شماره استفتاء: 160275
بسمه تعالی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بهطور کلی اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود، جایز نیست و الا مانعى ندارد.
موفق و مؤید باشید
متن سوال:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت العظمی خامنه ای
با سلام و احترام
با توجه به این که وب سایت فیس بوک در ایران فیلتر شده است آیا ورود به چنین سایتی صرفا برای ارتباط با دوستان و بدون هیچ فعالیت سوء علیه منافع ملی جمهوری اسلامی اشکال دارد؟
با تشکر
توضیح: حکم بالا در شکل فتوا بیان شده است یعنی تشخیص مصداق به عهده ی مکلف گذاشته شده است و تنها به بیان حکم کلی بیان شده است. تشخیص این که آیا این شرایط در مورد فعالیت در فیس بوک صادق می باشد یا خیر به عهده ی مکلفین گذاشته شده است.
نکته ای که در حکم بالا مشخص است این است که در صورتی که این فعالیت موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود جایز نیست در حالی که ماهیت شبکه های مجازی بر پایه ی جمع آوری اطلاعات می باشد و هر چه استفاده کنندگان آن بیشتر باشند و در استفاده از آن محدودیت کمتری برای خویش قائل باشند اطلاعات بیشتری را برای این شبکه های اطلاعاتی فراهم می کنند و در نتیجه منجر به تقویت دشمنان می شود.
به نظر می آید این حکم نه حرام بودن مطلق فعالیت در این سایت را می رساند و نه جایز بودن آن را اثبات می کند بلکه به نوعی فیمابین است. به هر حال تشخیص مصداق این حکم به عهده ی خود شماست.
واکنش "مسیح علی نژاد"به کشف حجاب!
چندی پیش پایگاه خبری عصرامروز گزارشی را با عنوان "زنانی که تنها به فکر ارضای شخصی خود هستند" منتشر کرد و در آن به واکاوی دلایل کشف حجاب زنانی پرداخته بود که قبل از فرار از کشور تحت قوانین اسلامی به فعالیت هایی از قبیل خبرنگاری ،بازیگری سینما و تلوزیون، نمایندگی مجلس ،مجری برنامه های تلوزیونی مشغول بودن و اکنون با فرار به خارج از کشور فرهنگ برهنگی انتخاب و با افتخار به کشف حجاب پرداختند.
یکی از این زنان که گزارش عصر امروز به آن پرداخته
بود معصومه قمی یا همان مسح علی نژاد خبرنگار فراری روزنامه اصلاح طلب بود که اکنون به عنوان یکی از دون پایه گان اپوزوسیون در رسانه های ضد انقلاب مطرح است.
|
خیانت های بنی صدر در جنگ تحمیلی
همچنین آقای محسن رشید از اعضای دفتر سیاسی سپاه پاسداران در دوره دفاع مقدس – در روزهای اخیر در مصاحبه با یکی از رسانه ها در مورد خیانت بنی صدر اینگونه نظر داده است: "اگر اندکی دقیقتر به موضعگیریها و سخنان مسوولان در تابستان ۵۹ نگاه کنیم هیچ موضع جدی و رسمی مبنی بر محکومیت تجاوزات عراق به کشور وجود ندارد. به عبارتی دستگاه سیاسی و دیپلماسی کشور در همان ماههای ابتدایی تجاوز به مرزها هیچ تحرکی در راستای محکوم کردن و ممانعت از وقوع جنگ از خود نشان نمیدهد، جز بنیصدر که در ۲۴ مرداد ۵۹ و آن هم بعد از حملات پیاپی عراق به مناطق مرزی ایران میگوید: «به نیروهای مسلح دستور داده شد تا به عراق مجال ندهند» ما دیگر هیچ اظهارنظری از هیچ یک از مقامات مسوول نمیبینیم.
محسن رشید در ادامه می افزاید:"بدون تردید بنیصدر میخواست ما در جنگ پیروز شویم، اما روشهای او روشهای درستی نبود. در مورد اینکه آیا بنیصدر خائن بود یا نه، نگاه افرادی که او را خائن بالفطره میدانند یک نگاه افراطی است. به نظر من از وقتی که بنیصدر در حوزه سیاست داخلی با سازمان مجاهدین خلق علیه حاکمیت پیوندبرقرار کرد عمل او خیانتکارانه است. میخواهم بگویم که خیانت بنیصدر در حوزه داخلی است نه در حوزه جنگ. هر چند که در حوزه جنگ مدیریت مقبولی نداشت. حالا بعضیها این عدم مقبولیت روشها را دال بر خیانت او میدانند که به نظر من این طور نبود. بنیصدری که در جبهه جنگ ترک (پشت) موتور مینشست و به خطوط مقدم سر میزد نمیتواند خائن باشد. من یقین دارم که بنیصدر میخواست در جنگ پیروز شویم، ولیکن میخواست از پیروزی در جنگ، برای پیروزی جناح خود در داخل حاکمیت بهره بگیرد. دوست داشت در جنگ پیروز شود تا در تهران حرف اول را بزند و رقبای خود را منزوی کند. خوب این اسمش خیانت جنگی نیست .
اين اتفاقات نشان می دهد كه عليرغم گذشت بيش از 30سال از پيروزي انقلاب اسلامي، در بين دوستداران نظام اطلاع و تحليل يكساني در مورد وقايع و تحولات اين برهه از تاريخ معاصر ايران وجود ندارد و اين دشواري كار متوليان تاريخ را در تبيين درست رويدادهاي انقلاب اسلامي براي نسل سومي كه تنها به واسطه شنيدهها و نوشتهها با انقلاب ارتباط برقرار كردهاند، دو چندان ميكند .
اما در مجموع می توان عملکرد بنی صدر را در دوران ریاست جمهوری به دو بخش تقسیم نمود: 1- عملکرد بنی صدر در امور داخلی به عنوان رئیس قوه مجریه 2- عملکرد بنی صدر در مسائل جنگ به عنوان فرمانده کل قوا (البته در مقطعی کوتاه) و بر این اساس در مورد او به قضاوت نشست .
الف) عملکرد بنی صدر در امور داخلی به عنوان رئیس جمهور
در مورد خیانت بنی صدر در این حیطه کاری می توان به قطعیت سخن به میان آورد، بنی صدر در آن روزها با صراحت تمام دست در دست منافقین (مجاهدین خلق) نهاد و همواره در تجمعاتی که او به عنوان سخنران حضور داشت، بیشترین طرفداران او از اعضای منافقین بودند. در حادثه 14 اسفند این همکاری سازمان یافته تا حدودی آشکارتر شد و به میزان گسترش یافتن تأثیرگذاری سازمان بر بنیصدر فاصله وی با امام بیشتر میشد نکته قابل تأمل اینکه تا قبل از این ائتلاف، سازمان مجاهدین خلق از طریق یک گروه دست ساخته و هدایت شده به حذف فیزیکی شخصیت های فکری نائل میآمد و در ظاهر هرگونه اعمال تروریستی را محکوم میساخت. اما با رسمیت یافتن پیوند آقای بنیصدر و این سازمان، مسئولیت اقدامات تروریستی رسماً به عهده گرفته میشد و آقای بنیصدر هم هرگز از آن تبری نمیجست .
او هشدار امام راحل را در مورد پرهیز از دنیادوستی و غرور کاذب و کیش شخصیت جدی نگرفت و رفته رفته بر اساس اعتقاد و غروری که نسبت به قدرتش داشت بر انحرافش از مسیر انقلاب و شعارهای انقلابی و اصول اولیه انقلاب افزوده شد.
یکی از ماموران سیا در گزارش خود در مورد توصیف شخصیت بنی صدر می نویسد: « اگرچه او به (امام)خميني(ره) احترام ميگذارد، اما او را مصون از خطا نميداند... او جاهطلبي سياسي دارد...». همراهی بنی صدر با منافقین و فرار بنی صدر با رهبر سازمان تروریستی منافقین به فرانسه در همان زمان مهر تاییدی بر نهایت خیانت او بود .
ب) عملکرد بنی صدر در مسائل جنگ به عنوان فرمانده کل قوا
متاسفانه تشکیک در خیانت بنی صدر در همین حیطه کاری او قرار گرفته است؛ گروهی از فرماندهان جنگ(مانند دریابان شمخانی،و...) بر این باورند که عمل بنی صدر در مدیریت جنگ را نمی توان خیانت خواند بلکه تصمیمات و اعمال در حوزه نظامی تنها نشان از سوء مدیریت، نادانی و بدفهمی او از مسایل نظامی دارد. اما گروه دوم (افرادی مانند سعیدقاسمی و...) عملکرد بنی صدر را خیانتی عالمانه و برنامه ریزی شده به حساب می آورند .
در مورد استدلال این گروه باید اذعان داشت: بر اساس مستندات و تحلیل های ارائه شده گزارش کامل اوضاع ایران که یک ماه و نیم پیش از جنگ تحمیلی عراق در طائف تقدیم صدام شد هیچگاه نمی تواند بدون همکاری بنی صدر و عوامل لیبرال وی در ارتش تهیه شده باشد .
مجله ژون آفریک در این باره می نویسد :
در پنجم اوت 1980 ( 15 مرداد 1359 ) زمامداران عربستان در جریان بر پایی اجلاس طائف و هنگام استقبال از صدام درست یک ماه و نیم مانده به آغاز جنگ هدیه شاهانه ای به وی دادند، این هدیه گزارش تهیه شده از سوی سرویس های اطلاعاتی آمریکا بود که در آن به تفصیل اوضاع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی ایران تشریح شده بود .
حتی بیش از این، در این اسناد واقعیات دقیقی درباره وضعیت ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات آن که هنوز قابل بهره برداری است و نیز اطلاعات متنوع دیگری که بسیار حساس و محرمانه بود به صدام حسین هدیه شد
ژون آفریک، 9 ژوئن 1982، مقاله زنگ ها برای که به صدا در می آید؟
معصومه ابتكار از دانشجويان تسخيركننده لانه جاسوسي در كتاب " تسخير " مي نويسد: "يكي از اين اسناد در مورد فردي بود كه سازمان سيا از او با عنوان.... نام مي برد. در دي ماه 1358، در گاو صندوق اتاق رئيس پايگاه سيا در تهران، هفت سند درباره اين فرد پيدا كرديم. نخستين سند به تاريخ 27 جولاي 1979 به گزارش هاي فردي به نام.... كه بعدها معلوم شد قشقايي است، مربوط مي شد. وي مقامات سيا را به تماس با شخص ديگري با عنوان.... ترغيب مي كرد. در اين سند شماره تلفن او ذكر شده بود. با كنترل اين شماره تلفن متوجه شديم متعلق به منزل جناب بني صدر است!
سند ديگر از او به عنوان يك منبع اطلاعاتي و بالقوه نام مي برد. یكي از مأموران سيا با اسم رمز گاي رادرفورد در پاريس تحت پوشش يك تاجر به او نزديك شده بود و ... موافقت كرد كه دوباره در تهران با او ملاقات كند
لازم بذکر است از میان هزاران سندی که توسط جاسوسان آمریکایی در لانه جاسوسی امریکا از بین رفت در خصوص بنی صدر اسنادی باقی ماند که دال بر همکاری او با سازمان سیا بود و البته به ظاهر وی اطلاع نداشته اما بر اساس تحلیلی بسیار ساده این حقیقت بدست می آید که بنی صدر غیر ممکن است از این ارتباط سازماندهی شده بی خبر بوده باشد و مسلما اسناد مهمتری وجود داشته که از بین رفته اما عملکردهای وی همه دال بر وابستگی به برنامه های دشمنان نظام دارد .
بر اساس سندی که در اسناد لانهي جاسوسي بدست آمده بود بنيصدر با اسم رمز.... خطاب شدهاست.سازمان سيا براي نزديك شدن به بنيصدر، به ظاهر از پوشش مسايل اقتصادي استفاده كرد و مأموري با اسم رمز راتر فورد ـ با اسم حقيقي ورنون كاسين ـ را كه در مسايل اقتصاديتبحر داشت به عنوان يك تاجر مهم آمريكايي به وي معرفي نمود و بنيصدر درملاقاتهاي اوليه، خواستار تداوم اين ديدارها شد. اين اقدامات يك ماه قبل ازپيروزي انقلاب اسلامي و در پاريس صورت گرفت .
اعتراف یک گروگان آمریکایی
بنابر اعترافات يكي از گروگانها به نام تام آهرن ـ رئيس قرارگاه سيا در تهران ـ يكي ازجاسوسان سيا كه خود را نمايندهي يك كمپاني تجاري معرفي كرده بود، در حوالي 29مرداد 1358، به تهران آمد و بين 3 تا 5 بار با بنيصدر ملاقات ميكند. در آخرين جلسه، بنيصدر با پيشنهاد دريافت حقوق ماهيانه هزار دلار، به عنوان مشاور اقتصادي شركتتجاري تحت پوشش سيا موافقت ميكند .
آهرن در پاسخ به اين سؤال دانشجويان كه آيا بنيصدر ميدانست طرف مقابل وي يك مأمور سيا است ميگويد: "قرار نبوده كه به بنيصدر در اين مرحله گفته شود، كه طرف مقابل سيا ميباشد،لذا به وي گفته نشده بود؛ اما يك مسأله بود كه ميتواند به وي اين برداشت راداده باشد كه عبارت است از: نحوهي پيشنهاد ماهيانه (دريافت) هزار دلار كهبدون انجام ترتيبات معمولي تجاري مورد پيشنهاد و توافق قرار گرفت وميتوانست بيانگر آن باشد كه مسأله به اين سادگيها نيست .
سیستم های جاسوسی :
لازم بذکر است در سیستم های جاسوسی و جاسوس پروری و نفوذ آنها در میان انقلابیون، روش های مختلفی صورت می گرفت و مسلم است در میان اسناد لانه جاسوسی که توسط جاسوسان امریکایی با دقت از بین رفت اسناد مهمی می توانست وجود داشته باشد که روش ها و عوامل و اهداف دشمنان را برای نابودی انقلاب مشخص کند، سند فوق می تواند سند بسیار کوچکی از وابستگی تشکیلاتی بنی صدر به سازمان سیا باشد اما عملکرد و تصمیمات متعدد او و همراهی او با دشمنان نظام همه دال بر خیانت کار بودن او بوده و چه در مسوولیت جنگ و چه درمسئولیت ریاست جمهوری، به نظر سیا توجه داشته است.
علاوه بر دو دلیل ذکر شده، بعضی از تصمیم ها و عملکردهای بنی صدر بسیار مشکوک بود؛ برای مثال پس از حادثه طبس او دستور امحاء بقایای ادوات نظامی آمریکایی ها را صادر می نماید که این عمل او چیزی فراتر از یک بدفهمی از مسائل نظامی به نظر می رسد. صفارهرندي در مورد نقش بني صدر در ماجراي طبس می گوید: "هنوز پرونده ماجراي طبس در اين زمينه گشوده نشده است. اقدامات مشكوكي در اين حادثه رخ داد كه مسووليت آن متوجه بني صدر بوده و بايد اين پرونده گشوده شود و مورد بررسي قرار گيرد .
در ماجرای دیگری شهيد «محمد تقي ابراهيمي»(از همرزمان شهید چمران) چنین می گوید:" اوايل جنگ وقتي بنيصدر براي بازديد به منطقه رفته بود، من متوجه مكالمه تلفني او با عراقيها شدم و اين مسئله را به دكتر چمران گزارش دادم كه باعث مشاجره شهيد چمران با بنيصدر شد.
تحریم تسلیحاتی سپاه
یکی دیگر از سرداران سپاه درباره تحریم تسلیحاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می گوید: بچه های سپاه در جبهه با هماهنگی ارتش، مقداری سلاح و مهمات تحویل گرفتند، تا این که بنی صدر خائن متوجه این قضیه شد، او که نمی توانست وحدت سپاهی و ارتشی را تحمل کند بعد از گذشت سه ماه از شروع جنگ تحمیلی با ابلاغ دستوری به ارتش فرمان داد که حتی یک فشنگ هم به سپاه تحویل داده نشود.
در انتهای افق، زندگی نامه سردار حاج احمد متوسلیان، حسین بهزاد، ص 125
زمانی که دانشجویان در یک عملیات هماهنگ با ارتش به پیش تاختند، ناگهان دستور عقب نشینی ارتش را صادر کرد و دانشجویان پیرو خط امام قتل عام شدند.
وی که پس از رأی عدم کفایت سیاسی مجلس از کار برکنار شد و به فرانسه گریخت ، دوازده سال پس از تهاجم ارتش عراق یعنی سال 1371 در جلسه پرسش و پاسخی که در محل خانه فرهنگ ملت ها در شهر برلین آلمان ترتیب یافته بود به برخی مسائل اعتراف کرد و صریحاً گفت در سال 59 این من بودم که به نیروهای کرد به کوموله و دموکرات پیغام دادم که اسلحه را بر زمین نگذارند.
هفته نامه کیهان هوایی، 9 دی 71، به نقل از نشریه ضد انقلابی کار، شماره 45، ص 10
سرانجام با این اعتراف چهره منافقانه این لیبرال برای مردم روشن شد که خون ده ها هزار شهید و خسارت های سنگین جنگ بر گردن چه کسانی است و با خیانت چه کسانی این خسارت ها به کشور اسلامی وارد شد.
نتیجه گیری:
به هرحال به نظر می رسد با توجه به دلایل یاد شده، پیرامون خیانت عالمانه بنی صدر، تعدادی از نیروهای رزمنده در دوران دفاع مقدس که سعید قاسمی و دیگران گروهی از آنها هستند قائل به خیانت بنی صدر هستند.
با توجه به صدها دلیل مبنی بر همراهی نکردن بنی صدر با سپاه و نیروهای مردمی و ارائه استراتژی هایی که منجر به عقب نشینی ارتش از خطوط درگیری مستقیم شده بود، خیانت او برای ما به اثبات رسیده است و اعتقاد ما بر خلاف دریابان شمخانی و آقای محسن رشید و .... است.
به نظر این عده از رزمندگان، بنی صدر یک خائن بوده و با برنامه ریزی دقیق در جریان انقلاب نفوذ کرده بود و در صورتی که هدایت های امام خمینی (ره) و نظارت دقیق و رهبری عالی ایشان نبود شاید امروز از انقلاب و ایران مقتدر و جمهوری اسلامی خبری نبود، پس بهتر است به جای بحث های انحرافی در خصوص مرده های سیاسی ضمن ولایت مداری با بصیرت کامل در خط انقلاب و ولایت فقیه در جهت مقابله با جریانات فتنه گر و انحرافی حرکت کنیممشاور موسوي: كيهان نبايد رابطه ما را با منافقين فاش مي كرد!
اخيرا شبكه ضدانقلابي بالاترين كه طي 2 سال گذشته حمايت كاملي از فتنه سبز انجام داده، به نقل از سايت «آفتابكاران» از ملاقات اميرارجمند با مقامات آمريكايي خبر داده بود. كلمه در واكنش به اين خبر، كيهان را متهم به همدستي و ائتلاف با منافقين عليه اصلاح طلبان و جنبش سبز كرد. سايت مذكور همچنين منافقين را همدستان صدام معرفي كرده و از كيهان پرسيده كه چرا به خبرهاي آنها اعتماد مي كند. اين پايگاه اينترنتي وابسته به اميرارجمند همچنين مدعي است: جنبش سبز نسبت به آمريكا استقلال كامل دارد و سلطه خارجي را نفي مي كند.
ظاهرا گردانندگان سايت كلمه فراموش كرده اند كه در همايش تبليغاتي موج سومي ها در برج ميلاد - با حضور خاتمي و موسوي- در سال 88، از سرود «آفتابكاران»! استفاده كردند و كسي هم در آن هياهو و غوغا نپرسيد كه اين آفتابكاران، مال منافقين است و اخ است و... از اين حرف ها!
نكته دوم اين است كه برخي دستگير شدگان در آشوب هاي خياباني سال 88، دست بر قضا سبزهاي شاخه منافقين بودند و امثال آقاي اميرارجمند- كه باز هم به طور تصادفي- ارتباط نسبي و خانوادگي با سازمان منافقين دارند!- نه تنها متعرض اين ميدان داري گروهك هاي نفاق نشدند بلكه آنها را مردمان خداجو هم خواندند و آن روز نگفتند كه اينها همدستان صدام بوده اند و سوم اينكه احتمالا اجنه سبز بودند كه مورد تمجيدهاي مكرر رئيس جمهور و وزير خارجه و وزير دفاع و رئيس سازمان جاسوسي آمريكا و انگليس و اسرائيل قرار گرفتند و الهام بخش توصيف شدند و احتمالا قصد شياطين روزگار از اين ستايش ها، نفي سلطه بر ايران و صرفا براي رضاي خدا بوده است!
همچنين بايد پرسيد آيا تلاش براي جمع كردن سلطنت طلب ها و بهايي ها و ماركسيست هاي سرگردان و ملي-مذهبي ها و انواع طيف هاي نفاق در خارج كشور، براي زدن زيرآب جريان هاي نفاق است يا در راستاي خدمت به دشمن؟ مگر اينكه گمانه مطرح در محافل ضدانقلاب درباره شخص اميرارجمند را بپذيريم كه او نفوذي و خبرچين وزارت اطلاعات است؛ در اين صورت حمله او به كيهان قابل درك است!
شیرین عبادی و مهر انگیز کار زنان موفق و مادران فداکار!
شبکه امید ایران 7 اکتبر (15 مهر) در برنامه ای که برای معرفی زنان موفق و مادران فداکار! پخش کرد، تصاویری برجسته از شیرین عبادی و مهرانگیز کار را در پشت سر مجری به نمایش گذاشت.
گرچه این دو دارای تحصیلات عالی هستند، اما باور اینکه آنها مادران فداکار یا زنان موفقی هستند جای بسی تامل است. خوب است شرح حال زندگی خانوادگی آنان را از زبان خود یا نزدیکانشان جویا شویم.در آغاز به سراغ "توسلیان همسر شیرین عبادی" می رویم، وی ابتدا از درگیری هائی می گوید که گاه و بیگاه با وی داشته است: «زن من با همه ادعاهای حقوق بشری در خانه نتوانست آن را برای اعضا رعایت کند مثلا به من می گفت چرا اخم کرده ای؟ و به این بهانه شروع به دعوا و پرتاب کفش می کرد، هنوز عینکم را که سی و اندی سال از مچاله کردن آن می گذرد دارم، بعضا حمله می کرد، کتک می زد، در سفری که به پاریس داشتیم، بسیار تلاش کردم که آن سفر زهرمان نشود.»
توسلیان افزود: «زندگی ما خوب نبود، یک طرفه بود، بنده شده بودم آقای عبادی! بچه ها می گفتند تو شوهر کرده ای.»
شیرین عبادی برای آنکه با همسرش ادامه زندگی دهد از وی تعهدی رسمی می گیرد تا همه حقوق زناشوئی را یک طرفه به سود خود تمام کند، خود او در این باره می گوید: «جالب است روزی که من و همسرم به دفتر خانه می رفتیم تا قرار داد را امضا کنیم، مرد دفترخانه دار خطاب به شوهرم گفت "تو مگر دیوانه شده ای که می خواهی چنین قرار دادی را امضا کنی" و شوهرم گفت که من برای نجات زندگی خانوادگی ام! بایستی این کار را بکنم.»
برنده جایزه صلح نوبل با اشاره به عقده های روانی خود در ادامه افزود: «از آن روز به بعد من واقعا احساس کردم که چون مساوی با همسرم هستم می توانم این زندگی را تحمل کنم و ادامه دهم.»
اما درباره مهرانگیز کار، چندی پیش یکی از مجریان همین شبکه امید ایران از او با عنوان" لات" یاد کرد.
همچنین مهر انگیز در مصاحبه ای که بعد از خودکشی همسرش سیامک پور زند با رادیو فردا داشت، در کنار پرداختن به مساله کنفرانس ننگین برلین(سال 1379) که خود او هم یکی از مسافران آن بود، بطور کاملا غیر محسوس از رابطه بد زناشوئی با همسرش چنین پرده برداشت: «سیامک پورزند کمترین نقشی در کنفرانس برلین نداشت و شاید شما باور نکنید که به لحاظ مسائل خصوصی که در زندگی زناشویی ما در آن دوران به وجود آمده بود، سیامک پورزند اساسا اطلاع نداشت که من دارم میروم برلین برای شرکت در کنفرانس.»
وی ادامه می دهد: «سیامک پورزند اطلاع نداشت که من میروم برلین. بنابراین کمترین نقشی نداشت. ما دو تا خط جداگانه را هر کداممان دنبال میکردیم و شاید با همدیگر بسیا
غبار غمی که بر صدای ملکوتی آقا سایه انداخت
امروز نمي دونم چرا دست و دلم به «گفت و شنود» نميره؟ سوژه كه اين روزها تا دلتون بخواد هست، اما امروز، مخصوصا بعد از صحبت هاي آقا و غبار غمي كه از پلشتي غارت ۳هزار ميليارد تومني به چهره ايشان دويده و بر صداي هميشه ملكوتي آقا سايه انداخته بود، حيفم اومد اين چند خط رو ننويسم. آخه آقا، امام همه بسيجي هاست و با صحنه اي كه قراره از اون روزها نقل بشه، بيشتر از همه آشناست... امروز هم ، همه اونا پا به ركاب آقا ايستادن و...
طي چند روز اخير، بروبچه هاي بسيجي اين پيامك رو از طريق تلفن هاي همراه خود براي يكديگر مي فرستند. پيامكي كوتاه با معنا و مفهومي بلند. بخونيد؛
«گردان پشت ميدون مين رسيده و زمين گير شده بود. چند نفر رفتند معبر باز كنند. او هم رفت، ۱۵ ساله بود. چند قدم كه رفت، برگشت. يعني ترسيده؟! خب! ترس هم داشت! او اما، پوتين هايش را به يكي از بچه ها داد و گفت؛ تازه از گردان گرفتم، حيفه! بيت الماله!... پابرهنه رفت!... راستي ۳هزار ميليارد تومن چندتا پوتين ميشه؟!»
افتتاح سایت نظرسنجی درباره BBC
با راهاندازی یک سایت اینترنتی به نام «روباه پیر»، مردم ایران میتوانند درباره مواضع بنگاه خبری حکومت سلطنتی انگلیس (شبکه بیبیسی) نظرات خود را اعلام کنند.
اخیراً در فضای اینترنت سایت جدیدی افتتاح شده است که در یک اقدام ابتکاری، تصور مردم ایران نسبت به شبکه بیبیسی را به نظر سنجی گذاشته است.
گفته میشود این سایت توسط برخی دانشجویان دانشگاههای تهران و در یک حرکت خودجوش راهاندازی شده است.
سایت مذکور با آدرس http://roobahepir.com قابل دسترسی است و کاربران اینترنتی با حضور در این صفحه اینترنتی میتوانند در نظر سنجی آن شرکت کرده و نظر خود را بیان کنند.
این سایت با توجه به فضای نفرت عمومی از رفتار نادرست رسانهای در غرب به ویژه در مورد BBC شکل گرفته است و تاکنون تعداد زیادی از کاربران اینترنتی به این سایت مراجعه کرده و نظرات خود را در آن منعکس کردهاند.
خواهرم! دشمن از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من
چرا شهدا این قدر بر حجاب و پوشش بانوان تاکید و سفارش کرده اند. اصلا چه رابطه ای میان خون شهیدو حجاب وجود دارد. چرا آنان که برای دفاع از آب و خاکشان، از جان پاکشان گذشته اند این قدر توصیه به حجاب دارند و حتی حجاب را از خون خود کوبنده تر می دانند.
خیلی وقت ها وقتی در عبور از کوچه و خیابان با فرازی از وصیت نامه شهیدان درباره توصیه به رعایت حجاب بر روی دیوارها رو به رو می شوم، دلم می لرزد و بی اختیار این جمله در ذهنم شکل می گیرد، آن ها که رفتند کار حسینی کردند پس چرا ما که ماندیم کار زینبی نکنیم و رعایت حجاب حفظ ارزش های اسلامی کار زینبی برای پاسداشت خون شهداست. شاید باورش سخت باشد که زنان بسیاری دوشادوش رزمندگان اسلام در صحنه های دفاع مقدس حضور داشتند که در نقش پرستار و پزشک یاری رسان رزمندگان بوده اند و حتی این هم باعث نشد که لحظه ای حجاب خود را کنار بگذارند.
به پهلوی شکسته فاطمه(س) قسمتان می دهم که حجاب را حجاب را حجاب را، رعایت کنید. «شهیدحمید رستمی»
-شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند. «شهید علی رضاییان»
-از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است. «شهید علی روحی نجفی»
-ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من. «شهید محمدحسن جعفرزاده»
-توصیه ای که به خواهران دارم این است که اگر می خواهند خون شهیدان را پایمال نکنند، این است که حجاب خود را حفظ کنند. «شهید آبیاران»
-خواهر جان، حجابت را حفظ کن تا جزو یاران خدا باشی، اگر می خواهی در دنیا سرافراز شوی، حجابت را حفظ کن. «شهید داود عبداللهی»
- ...و شما خواهران حجاب خود را حفظ کنید که حجاب شما سلاح شماست. «شهید اسماعیل اسکندری»
-وصیت من به خواهرانم این است که در شهادت من مثل زینب(س) عمل کنید و حجاب که اصلی ترین مسئله است را رعایت کنید که حجاب حمایت از خون شهداست. «شهیدعلی آقا باقری»
شاید پاسخ این سوال ها، این دل لرزیدن ها، این باشد که شهدا چه در صحنه های انقلاب که جوانان زیادی چون گل پرپر شدند و چه درعرصه های دفاع مقدس برای دفاع از دین، ارزش های دینی و اسلامی، حفظ ناموس و مقابله با ضدارزش ها به دل دشمن زدند و همه می دانیم که حفظ حجاب یکی از ارزش هایی است که جوانان و نوجوانان ما برای آن جان بر کف، در جبهه جنگیدند و خون پاکشان بر زمین ریخت.
اما ما که ماندیم نباید با ندانم کاری ها و تقلید از مدهای بیگانه خون هزاران شهید را پایمال کنیم و پشت به وصایا و سفارش هایشان کنیم. جالب است بدانید حتی رعایت حجاب و حفظ ارزش های اسلامی مهم ترین خواسته ای است که جانبازان نیز از مسئولان و خواهران دینی خود دارند، آن ها که برای دفاع از ارزش های دینی، آرمان های انقلاب و آب و خاکی که من و شما امروز آزادانه زندگی می کنیم، عضوی از بدن خود را تقدیم کرده اند، نه پول می خواهند و نه جاه و مقام و نه هیچ چیز دیگر. فقط و فقط یک خواسته دارند و آن پاسداشت خون شهداست که در پیروی از ولایت فقیه، حفظ ارزش های دینی و رعایت حجاب در جامعه خلاصه می شود و بس.و باز بد نیست بدانید که حتما می دانید زنان بسیاری دوشادوش رزمندگان اسلام در صحنه های دفاع مقدس حضور داشته اند که در نقش امدادگر، پرستار، پزشک و... یاری رسان رزمندگان بوده اند و حتی کوران جنگ و بمباران ها هم باعث نشد تا آن ها لحظه ای حجاب و نماد آن یعنی چادر را از خود دور کنند.یک شیرزن دفاع مقدس که زمانی امدادگر جبهه بوده است و امروز جانباز 70درصد شیمیایی است در نقل خاطره ای می گفت: وقتی مجروح شدم به بیمارستان منتقلم کردند و چون علائم حیاتی نداشتم مرا در «چادری که بر سر داشتم» پیچیدند و به معراج شهدا منتقل کردند. بنابراین در جبهه ها در کوران عملیات شدید بعثی ها هم چادر جزو لاینفک خواهران بسیجی و امدادگر بوده است. این ها خود گواه صادقی است بر این که شهدا و جانبازان جانفشانی کردند برای حفظ ارزش های اسلامی و رعایت آن ها در جامعه
من سلمان رشدی دوم هستم، نفوذی وزارت اطلاعات نیستم!
يكي از ضدانقلابيون فراري مقيم آمريكا كه اپوزيسيون به همكاري وي با وزارت اطلاعات مشكوك است به استناد ويكي ليكس از خود سلب اتهام كرد. وي به همين منظور تاكيد مي كند طرفدار مداخله خارجي در ايران است!
اميرعباس فخرآور يكي از چند نفري است كه در ميان عناصر فراري به عنوان نفوذي سيستم امنيتي ايران و «مدحي شماره 2» شناخته مي شود. بازگشت ارادي برادر وي به ايران و افشاگري درباره زواياي پنهان عملكرد اپوزيسيون در خارج كشور، بر اتهامات فخرآور افزوده است. وي در واكنش به اين اتهامات، مدعي سندي از ويكي ليكس شد كه طي آن با يك ديپلمات آمريكايي در دفتر دبي گفت وگو كرده است.
آن گونه كه فخرآور خود ادعا مي كند در اين سند از قول ديپلمات آمريكايي آمده است: فخرآور تا ارديبهشت سال 85 در ايران زندگي مخفي [!؟] داشت و سپس موفق به فرار شد. او با دادن رشوه در فرودگاه مانع از وارد كردن نام خود در كامپيوتر فرودگاه شد و توانست از ايران خارج شود. او صراحتاً خواستار تغيير رژيم ايران است و اطلاعات مهم و حساسي درباره شست وشوي مغزي در مدارس ايران در دست دارد. فخرآور مي گويد به بچه ها در مدارس آموزش داده مي شود كه چگونه به شهادت افتخار كنند و در دانشگاه ها، گروه هاي دانشجويي وابسته به رژيم، به نشان حمايت از برنامه هسته اي ايران، كيك زرد رنگ تهيه مي كنند... به گفته فخرآور علي افشاري، اكبر عطري و محسن سازگارا كه همگي در آمريكا به سر مي برند برخلاف طرفداران براندازي، طرفدار اصلاحات هستند. او اكبر عطري، علي افشاري و رضا دلبري را مورد انتقاد قرار داد كه با رژيم پيوند و ارتباط نزديك دارند. به گفته فخرآور، پدر افشاري، مدير يك هفته نامه است كه ولايت فقيه را ترويج مي كند و تمام نامبردگان، همكار وزارت اطلاعات و ديگر سازمان هاي امنيتي رژيم هستند.
به ادعاي سايت وابسته به فخر آور، در اين سند آمده است: او [فخر آور] خود را سلمان رشدي دوم مي خواند كه عليه اسلام و امام زمان و تشيع كتابي به نام [...] نوشته است. فخرآور طرفدار بكارگيري تحريم هاي همه جانبه عليه ايران است... به گفته او ايراني ها در صورت حمله به اين كشور به خارجي ها خوشامد خواهند گفت. او موافق با ديدگاه معروفي نيست كه شنيده ايم و طبق آن ديدگاه گفته مي شود تغييرات فقط بايد از درون ايران آغاز شود. به گفته وي تمام تغييرات بزرگ در ايران در طول تاريخ از خارج كشور آغاز شده است... فخرآور مي گويد تقريبا همه كساني كه در ايران امكانش را دارند، صداي آمريكا و از جمله برنامه هاي او را مي بينند... فخرآور يك فعال سياسي پرشور است كه شخصيتي كاريزماتيك دارد و مي خواهد به ايالات متحده رفته و كمپين ايجاد كند. در وجود او هيچ ترسي از به خطر افتادن ديده نمي شود... در بسياري موارد ديدگاه هاي او با ديگر ايرانياني كه در كنسولگري دبي گفت وگو كرده ايم فرق مي كند. او مي گويد در صورت حمله به ايران، به حمايت از جمهوري اسلامي نخواهد پرداخت... جيسون ديويس، سركنسول و معاون سفير در كنسولگري آمريكا در دبي -15مي .2006 اين سند بايد تا سال 2026 در طبقه بندي محرمانه بماند.
حسرت شبکه چهار از رفتن هنرپیشه ضد انقلاب
در حالیکه چندی پیش در جشن خانه سینما در اقدامی تامل برانگیز، برخی افراد پشت تریبون قرار گرفتند و خواستار بازگشت فیلمساز فراری شدند این بار تلویزیون هم در اقدامی تعجب برانگیز دست به اقدام مشابه زد.
شنبه شب شبکه چهار سیما در برنامه ای تحت عنوان "مجله تئاتر" اقدام به پخش گزارش مربوط به یکی از مراسم های تئاتر کرد که انتخاب و پخش یکی از صحنه های این مراسم که حسرت یکی از بازیگران سینمای ایران از حضور نداشتن "پرویز صیاد" در ایران را در برداشت قابل تامل بود.
بنابراین گزارش، خالی کردن جای این هنرپیشه ضد انقلاب در ایران و حسرت از نبودن وی و یاد کردن از وی به عنوان یک هنرپیشه خوب، از سوی صدا و سیما آنجا قابل تامل تر می شود که این بخش، از میان ۳ ساعت برگزاری جشن انجمن منتقدان تئاتر انتخاب و پخش شده است و به تجلیل از هنرپیشه قبل انقلاب پرداخت.
"پرویزصیاد" هنرپیشه فاسد قبل انقلاب بود که با نام "صمد" شناخته می شود وی بعد از فرار از ایران به منظور عقده گشایی از انقلاب ایران به تولید فیلمی موهن بر علیه حضرت امام (ره) و انقلاب پرداخت تا مورد حمایت شبکه های ضد انقلابی قرار گیرد.
اما نکته دیگر درباره برنامه "مجله تئاتر"، اینکه پشت پرده تولید این برنامه که به قصد تخریب تئاتر روی آنتن می رود فیلمنامه نویس فیلم "قصه پریا" است که در این فیلم به شکلی غیر منصفانه به "چادر" به عنوان حجاب پرداخته و برخی منتقدان عنوان کردند "چادر" در این فیلم لگد مال شده است.صدا و سیما در حالی از این برنامه حمایت می کند که عموم دست اندرکاران این برنامه اعتقاد چندانی هم به نظام جمهوری اسلامی نداشته و بعضا با هدف نقد تئاتر به تخریب بخشهای مختلف پرداخته تا مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی ایران از تریبون رسمی آن اعلام کنند!
نگاهی به مستند شبکه بی بی سی فارسی درباره رهبر معظم انقلاب اسلامی
این فیلم، بیشتر از این که مستند باشد، یک ضدمستند است. ابتدایی ترین عنصر یک فیلم مستند، همان طور که از نام آن پیداست، بیان واقعیات بر اساس اسناد است. یعنی ادعاهای یک فیلم مستند باید سندیت داشته باشند. حال آنکه در فیلم مذکور، حتی یک سند هم ارائه نمی شود.
اقدام اخیر شبکه بی بی سی فارسی در پخش فیلم ضدمستندی علیه رهبر معظم انقلاب اسلامی را باید نوعی انتحار این شبکه دانست، چرا که این شبکه به تبعیت از دستگاه سخن پراکنی بریتانیا که به سازمان بی بی سی معروف شده همواره شعار بی طرفی می داده است، اما به یک باره با پخش چنین فیلمی تمام اعتبار خود را زیر پا گذاشت.
از طرف دیگر، این شبکه هیچ گاه جسارت برخورد توهین آمیز با رهبر انقلاب اسلامی ایران را نداشت و حتی الامکان تلاش می کرد رویکرد مبارزه با ولایت فقیه را به شکلی مستتر و غیر آشکار دنبال کند، اما چه شده ناگهان پرده برانداخته و این چنین سطحی و رو بازی می کند؟!
ریشه این مسئله را باید در تحولات اخیر جهان، هم در اروپا و به خصوص در خاورمیانه دانست. دولت های غربی به خصوص انگلیس و آمریکا مشروعیت خود را از دست داده اند و ادامه حیات خود را به شدت در خطر می دانند. سقوط چند دیکتاتور عربی، ضربات جبران ناپذیری را به این دولت ها وارد کرده و بیداری رو به فزونی در دنیای جدید، می رود تا نسخه استعمار نو را در هم بپیچد. با سقوط هر دیکتاتور در این منطقه، یکی از شاهرگ های حیاتی دولت های غربی بریده می شود و برعکس، قدرت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را چند برابر می کند. ضمن این که آنها همه این مشکلات را از چشم ایران می دانند. به این صحبت های تونی بلر که همین چند روز پیش در مصاحبه با روزنامه «تایمز» ابراز شد، توجه کنید: «تا زمانی که رژیم اسلامی ایران تغییر نکند، من به هیچ وجه نسبت به آینده خاورمیانه خوش بین نخواهم بود. ایران دشمن شماره یک غرب است.»
بنابراین اقدام بی بی سی فارسی که همواره تظاهر به حرفه ای گری می کند، در نمایش یک مستند آماتور و پیش پاافتاده نشانه ای است از آشفتگی بیش از حد این شبکه. حتی افرادی هم که شناختی علمی و تکنیکی از سینما و فیلم مستند نداشته باشند، با دیدن چنین فیلمی از شبکه بی بی سی فارسی، به ضعف و درماندگی این رسانه در مقابله با انقلاب اسلامی و مردم ایران پی می برد، چراکه این فیلم اصلاً اصول اولیه و اساسی یک مستند را رعایت نکرده است.
این فیلم، بیشتر از این که مستند باشد، یک ضدمستند است. ابتدایی ترین عنصر یک فیلم مستند، همان طور که از نام آن پیداست، بیان واقعیات بر اساس اسناد است. یعنی ادعاهای یک فیلم مستند باید سندیت داشته باشند. حال آنکه در فیلم مذکور، حتی یک سند هم ارائه نمی شود. عناصر تشکیل دهنده فیلم بی بی سی درباره رهبر انقلاب اسلامی ایران، ادعا، اکاذیب، تحریف یا اطلاعات ناقص و دستکاری شده است.
به ارائه اطلاعات ناقص و گزینشی درباره یک اتفاق در مباحث سیاسی «حرکت از پله دوم» یا به شکل اختصاری تر «پله دوم» گفته می شود. یعنی مقدمات و موخرات (زمینه ها و نتایج) یک پدیده یا سخن حذف شده و تنها بخش کوچکی که هدف بهره برداری است اعلام و اعلان می شود. در این مستند بارها از این شگرد استفاده شده است. به عنوان مثال در بخشی از آن ادعا می شود که رهبر انقلاب خواهان تعطیل شدن مطبوعات شد و بلافاصله جمله مشهور و تاریخ ساز ایشان مبنی بر این که برخی مطبوعات پایگاه دشمن هستند به نمایش در می آید، اما حیله گری بی بی سی آنجاست که هیچ اشاره ای به فعالیت های مطبوعات تعطیل شده در آن دوران نمی شود که آشکارا همان اهدافی را دنبال می کردند که دشمنان تابلودار ملت ایران و دین اسلام در پی آن بودند؛ اهدافی نظیر تخریب فرهنگ عاشورا، حذف ارزش های دفاع مقدس، ترویج لاابالی گری و ... . این فیلم به اصطلاح مستند همچنین سرنوشت عناصر لانه کرده در چنین نشریاتی را بازگو نمی کند که امروز هر یک به محفلی ضدایرانی پیوسته اند. آیا غیر از این است که هسته اصلی نیروهای همین شبکه بی بی سی فارسی که برای تجزیه ایران و اضمحلال آن در نظام سلطه جهانی راه اندازی شده را خبرنگاران همان نشریات تشکیل می دهد؟
ویژگی دیگری که در این اثر ضدمستند به کار برده شده، جعل و بیان اکاذیب است. این کار در همان صحنه آغازین فیلم که به نمایش تصاویری از فتنه سال 88 می پردازد رخ داده است. در این صحنه خواسته مردم مبنی بر ابطال نتیجه انتخابات نمایش داده می شود و سپس راوی فیلم می گوید: «میلیون ها نفر چیزی را می خواستند، اما یک نفر چیز دیگری را می خواست.» یعنی مخالفت با فتنه و اغتشاشات را تنها به یک شخص محدود کرده است! البته این رویکرد یکی از نشانه های ذات فاشیستی و نژادپرستانه بی بی سی فارسی است؛ خصوصیتی که در بین بسیاری از مدعیان اصلاح طلبی در داخل کشور هم دیده می شود. از منظر آنها افرادی که در انتخابات سال 88 به نامزدهای مورد علاقه ایشان رأی ندادند را اصلاً نباید به عنوان شهروند به حساب آورد. کارگرها، دهقانان، چوپان ها و میلیون ها انسان زحمت کش دیگری که اکثریت 24 میلیون رأی رقیب نامزدهای اصلاح طلبان را به صندوق ها ریختند، از نظر آنها بی ارزش و بی اعتبار است و به همین دلیل به خود این اجازه را دادند که این آرا را از اساس زیر سوال ببرند و بگویند که وجود نداشته است! این نگاه در فیلم شبه مستند بی بی سی هم تجلی یافته است. یعنی اکثریت مردم ایران را «یک نفر» دانسته اند.
اینکه شبکه بی بی سی فارسی متوسل به پخش چنین فیلمی شده که حتی اصول اولیه یک مستند را هم رعایت نکرده، گویای سقوط این رسانه است. یعنی به قدری هراسناک و مستأصل شده اند که تمام اعتبار و آبروی ادعایی و ریاکارانه خود را این چنین به حراج گذاشتند.
این حرکت شبکه فارسی زبان بنگاه سخن پراکنی انگلستان گرچه توهینی به ساحت ولی امر مسلمین جهان است، اما در عین حال گویای واقعیاتی شیرین هم هست. این حرکت را باید نوعی اعتراف عملی و رسانه ای بریتانیا به نقش موثر امام خامنه ای(مدظله العالی) در ایجاد بیداری اسلامی و تضعیف جایگاه قدرت های غربی دانست.
اميد شوراي روابط خارجي آمريكا به جريان انحراف
آمریکا برنامه جدیدی را در برابر ایران آغاز کرده است.
ایالات متحده آمریکا برنامه ریزی جدیدی را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده است.
به گزارش خبرنگار سرويس بين الملل«ندای انقلاب» اين برنامه ريزي بيشتر بر اساس فعاليت هاي جريان انحرافي ونحوه چالش آفريني هاي اين جريان براي ايجاد استمرار در ثبت زاويه و مقابله با نظام جمهوري اسلامي مي باشد.
در همين زمينه رگه هاي اين برنامه ريزي مبتني بر فرصت هاي ايجاد دروني را مي توان در مقاله اي انتشار يافته در سايت شورای روابط خارجی آمریکا بوضوح رصد كرد.
سايت اين شورا در مطلب خود با اشاره به عملکرد جریان انحرافی و همچنین القای حاکمیت دوگانه در داخل ايران نوشت:
"شکاف میان احمدی نژاد سایر مقامات کاملا آشکار شده است .."سوال ما این است که در بحبوحه منازعات موجود در دولت و سایر قوا چه کسی پیروز می شود؟آیا احمدی نژاد بعنوان پایان دهنده سیستم فعلی حکومت ایران موفق خواهد شد؟"
شوراي روابط خارجی آمریکا با ابراز ترديد در برخي از توافقات نوشته است: وضعیت سیاسی احمدی نژاد برای ایالت متحده معضلی است که مانع باور کردن توافقاتش در برنامه بحث انگیز هسته ای کشورو پیشنهادات وی می شود .در مصاحبه ای که وی در این هفته با نیویورک تایمز انجام داده ،گفته است، اگر غرب 20 درصد اورانیوم غنی شده آنها را تامین کند توان غنی سازی اورانیوم ایران برای سوخت هسته ای افزایش می یابد .سخنان وی با اظهارات رئیس سازمان انژی اتمی ایران تناقض دارد، که تصريح كرده ایران تولید 20 درصدی اورانیوم غنی شده خود را متوقف نمی کند .
شورای روابط خارجی آمریکا در ادامه ضمن توصیه به کارشناسان هسته ای آمریکا تصريح كرده است كه با وجود اختلافات موجود ، ایالت متحده باید به پیشنهاد احمدی نژاد توجه كرده و به مدت دو سال سوخت هسته ای به ایران بفروشد و در ازای آن تولید اورانیوم غنی شده به میزان بیش از 5 درصد در ایران را به مدت بیش از دو سال متوقف کند.
همچنين در بخش ديگري از مقاله شوراي روابط خارجي آمريكا ادعا شده که عدم همکاری ایران با قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحده و ادامه دادن فعالیت های هسته ای اش منجر به چهار دور تحریم سازمان ملل و تحریم های یک جانبه ایالات متحده شده است. سیاست ایالات متحده نسبت به تهران، عمدتا متشکل از چماق و هویج است ،که تا کنون موفق به متقاعد کردن تهران و توقف غنی سازی اورانیوم نشده است !
شورای روابط خارجی آمریکا در پایان این مقاله ضمن توصیه هایی از جنس براندازی به دولت آمریکا نوشته است،ایالات متحده باید فشار بیشتری بر رژیم ایران در جهت کاهش فرایند اتمی و نهایتا تضعیف پایگاه مردمی رژیم وارد کند . هدف قرار دادن تلاش سیستماتیک جمهوری اسلامی باید یکی از اولویت های اصلی واشنگتن باشد . آنها به واشنگتن توصیه می کنند که با گروه های مخالف ایران ارتباط برقرار کند ، آزادی اینترنتی را فراهم کند ،عملیات خرابکارانه در برنامه هسته ای ایران با استفاده از ویروس های کامپیوتری مانند "استاکس نت" انجام دهد ، و خشم جامعه بین الملل را از پیشرفت برنامه هسته ای ایران در جهت سو استفاده از حقوق بشرگسترش دهند.
ماجرای دریاچه ارومیه چگونه سیاسی شد؟
نقش رسانه های بیگانه بسیار پررنگ تر از عوامل دیگر در سیاسی شدن ماجرای دریاچه ارومیه است. چرا که این رسانه های فرصت طلب مثل همیشه این بار از این مسئله سوءاستفاده کردند و یک مسئله کاملا زیست محیطی را سیاسی جلوه دادند.
شاید با مطرح شدن این سؤال، عده ای دلیل این موضوع را رفتار برخی سیاستمداران بدانند و برخی دیگر دلایل دیگری را برای سیاسی شدن ماجرا مطرح کنند. اما با کمی تأمل و دقت در موضوع و مسائل حاشیه ای بعد از آن متوجه می شویم که نقش رسانه های بیگانه بسیار پررنگ تر از عوامل دیگر در سیاسی شدن ماجرای دریاچه ارومیه است. چرا که این رسانه های فرصت طلب مثل همیشه این بار از این مسئله سوءاستفاده کردند و یک مسئله کاملا زیست محیطی را سیاسی جلوه دادند.
در این بین با نگاهی به دیدگاه های کارشناسان رسانه به این موضوع پی خواهیم برد که رسانه های خارجی به ویژه بی بی سی و صدای آمریکا تلاش زیادی کردند تا با استفاده از تاکتیک های مختلف رسانه ای به ماجرای دریاچه ارومیه ماهیتی سیاسی بدهند. این شبکه ها در همان مرحله اول تلاش کردند در یک حرکت پیش دستانه از تاکتیک «عنوان گذاری خبری» استفاده کنند. در این تاکتیک رسانه ای این شبکه ها معمولا تلاش می کنند تا پیش از دیگر رسانه ها برای اولین بار یک خبر را طوری منتشر کنند که باقی خبرگزاری ها و رسانه های خبری، بر مبنای آن خبر و با ذهنیت قبلی که توسط این شبکه ها ایجاد شده، آن را انتشار دهند. در مورد قضیه دریاچه ارومیه هم بی بی سی فارسی تلاش کرد تا با درآمیختن تصاویر مختلف به یک موضوع زیست محیطی ماهیتی سیاسی دهد که در این بین تاکتیک «اغراق» هم مانند دیگر مسائل مشابه قبلی چاشنی کار بود.
ترکیب پازل خبری نامنظم و تحلیل القایی برای توطئه
همچنین تاکتیک «پازل خبری نامنظم» هم یکی از تاکتیک های دیگری بود که هر دو شبکه بی بی سی و صدای آمریکا در این موضوع از آن استفاده کردند. در این تاکتیک رسانه ای آنها تلاش کردند تا در درجه اول با فرستادن سیگنال های خبری نامنظم در ذهن بیننده ایجاد آشفتگی کنند و در مراحل بعدی او را آماده پذیرش دروغ های خود کنند. به عنوان مثال در ماجرای دریاچه ارومیه این رسانه ها با پخش خبرهای خرد درباره خبر اصلی و به نوعی گنجاندن شایعات خود ساخته در لابه لای خبرها تلاش کردند تا بیننده را دچار سردرگمی اطلاعاتی کرده و او را فریب دهند. در واقع هر دو این شبکه های خبری در کنار این تاکتیک با بهره گیری از تاکتیک «تحلیل القایی» سعی کردند خبر را طوری به خورد بیننده بدهند که بیش از همه چیز رنگ و بوی سیاسی داشت.
برای این کار آنها در بخش های مختلف خبری از به اصطلاح کارشناسانی استفاده می کردند، تا این افراد با گرایش های هدفمند سیاسی، بحث و تحلیل را به سمت مسائل همسو با مطامع این رسانه ها سوق دهند. این در حالی بود که در این باره باید از کارشناسان زیست بوم و محیط زیست استفاده می شد. اما این اتفاق رخ نداد چرا که این شبکه ها از همان ابتدا با استفاده از تاکتیک «تحلیل القایی» می خواستند از این موضوع یک مسئله کاملا سیاسی بسازند و همین امر را هم به بیننده انتقال دهند. از طرف دیگر بی بی سی فارسی دائما سعی می کرد که به مسائل قومی دامن بزند و به همین دلیل خبرهایی با بار کاملا تفرقه آمیز پخش می کرد.
تلاش برای ایجاد بدبینی
در این بین کار به جایی رسید که صدای آمریکا برای اینکه بتواند از این آب گل آلود ماهی بگیرد اخبار ناقص پخش کرده و به بیننده اطلاعات دروغ یا ناکامل می داد. این شبکه اصلا چیزی درباره اقدامات مهم مجلس ایران برای حل این موضوع نگفت و به نوعی تلاش کرد با عدم پوشش خبری آن برای بیننده این تفکر منفی را ایجاد کند که دولت و مجلس بی تفاوت هستند. هر چند که این اولین تلاش این رسانه برای ایجاد جو بی اعتمادی بین مردم و نظام حاکم بر کشورمان نبود. اما بدون تردید تکیه بر دامن زدن به اختلاف بین مردم و حاکمیت یکی از اصلی ترین اهداف این شبکه ها بوده است.
در کنار این مسئله باید به این موضوع توجه کرد که برنامه «نوبت شما» بی بی سی هم در یک حرکت کاملا هدایت شده تلاش کرد تا به نوعی در افکار مخاطبان خود توهم نارضایتی ایجاد کند. به گونه ای که در یکی از قسمت های این برنامه و همچنین برنامه «روی خط» صدای آمریکا یک جو کاملا سیاسی ایجاد شده بود و تمام بینندگانی که ظاهراً با این برنامه تماس گرفته بودند از یک خط و مشی ثابت پیروی می کردند. اما به هر صورت از این مسئله هم نباید چشم پوشی کرد که هر دو برنامه، کاملا کنترل شده بحث را پیش می بردند تا مبادا بیننده دچار سوء ظن نسبت به نیت سیاسی آنها شود.
استراتژی ایجاد شکاف اجتماعی
همچنین هر دوی این شبکه ها در کنار دیگر شبکه های خبری آن سوی مرزها مانند یورونیوز اصلا اشاره ای به این موضوع نکردند که عوامل زیست محیطی هم در این موضوع سهیم است. چرا که آنها تنها به این فکر می کردند که چگونه افکار عمومی را نسبت به نظام بدگمان کنند. در همین راستا آنها از تاکتیک «موج سواری روی احساسات» هم استفاده کردند تا با نشان دادن تصاویر بخش های خشک شده دریاچه ارومیه و میکس تحلیلهای عجیب و غریب روی آن، سیگنال های احساسی روی ذهن مخاطب ایجاد کنند تا هم بدبینی بیشتری ایجاد شود و هم به نوعی مخاطب داخلی را به نافرمانی دعوت کنند. باید یادمان باشد که یکی از اهداف این شبکه ها در ایجاد نافرمانی، به وجود آوردن حس دلسردی در جامعه است تا از این طریق جامعه ایرانی را از پیشرفت باز دارند. یعنی در واقع آنها از موضوع دریاچه ارومیه در راستای ایجاد شکاف اجتماعی استفاده کردند.
البته از این موضوع هم نباید غافل شد که پروپاگاندای سیاهی که این شبکه ها با تاکتیک «دروغ» و «شایعه» به راه انداخته بودند دقیقاً در راستایی بود که ازآن بهره برداری های دیگر سیاسی هم انجام شود. یعنی آنها می خواستند با نمایش چنین چیزهایی و بهره گیری از تاکتیک های خاص رسانه ای فضا را برای تهاجم بیشتر سیاسی علیه ایران آماده کنند. چرا که آنها برای ایجاد موج های جدید درباره مسائلی مانند پرونده هسته ای به دستاویزهای دیگری هم نیاز دارند. از سوی دیگر حتی در بحث دریاچه ارومیه پروپاگاندای رسانه ای کاملا سیاه بود، این رسانه ها حتی اخبار دروغ در این باره منتشر می کردند. در عرف روانشناسی خبری در این موارد گفته می شود که این مسئله حاکی از کمین رسانه ای است، یعنی این شبکه ها از چند ماه پیش در کمین چنین اتفاقی بودند تا با پوشش خبری دلخواه خود بهره برداری لازم را از آن انجام دهند.
جالب اینجاست که موج -پراکنی دروغین این شبکه ها نه تنها جامعه و مردم عادی، بلکه مسئولین را هم شامل شد. این شبکه های خبری، به ویژه صدای آمریکا تلاش کردند تا با تحریف سخنان مسئولین مختلف کشورمان، این گونه به بیننده القا کنند که میان خود مسئولین هم شکاف ایجاد شده است، در حالی که چنین موضوعی یک توهم بود که این شبکه ها برای بافتن کلاف سردرگم خبری خود به آن نیاز داشتند.
وقتی آبروی رسانه ای به حراج گذاشته می شود!
البته از این موضوع نباید چشم پوشی کرد که توهم های احساسی، معمولا آبروی حرفه ای یک رسانه را به خطر می اندازد. به گونه ای که این موضوع در مورد بی بی سی هم رخ داد، و این رسانه وابسته به دولت انگلیس، در کنار صدای آمریکا و سایر شبکه های مشابه، آبروی خبری خود را خرج مسئله زیست محیطی دریاچه ارومیه کردند و با نگاه سیاسی سطحی و مغرضانه خود به آن، این موضوع را به اثبات رساندند که این شبکه ها به شدت تحت تاثیر تمایلات سیاسی دستگاه های حاکم برخوردار هستند. چرا که تمام این مسائل رسانه ای در حالی رخ می دهد که انگلستان در عرصه سیاسی موج سنگ اندازی های جدیدی را بر سر راه ایران آغاز کرده است و بهترین وسیله برای توجیه این سنگ اندازی همین رسانه ها هستند. به ویژه که در منشور سلطنتی بی بی سی است آمده که بی بی سی در این شرایط باید به صورت کامل و با تمام توان در اختیار این اهداف باشد.
از سوی دیگر سازمان بی بی جی (شورای رسانه ای آمریکا) نیز در ماجرای دریاچه ارومیه هم صدای آمریکا و هم رادیو فردا را موظف کرد که با نگاه مخرب سیاسی این ماجرا را منعکس کنند. به گونه ای که علاوه بر صدای آمریکا رادیو فردا هم در چند شب در مجله خبری خود با نگاهی غرض ورزانه به این ماجرا نگاه کرد و دائماً در حال فرستادن سینگال های منفی و تخریب کننده به ذهن مخاطب بود.
نویسنده : رضا فرخی
تفسير قران احمد منتظري در راديو فردا!
یوسف نادرخانی به اتهام انجام جرایم خشن مانند تجاوز و اخاذیهای متعدد به این مجازات محکوم شده است و اساسا این موضوع هیچ ارتباطی با مسئله خروج وی از دین ندارد و بازي رسانه هاي رسانه هاي غربي در راستاي اعمال فشار تبليغاتي به جمهوري اسلامي ارزيابي مي شود.
احمد منتظري با شركت در يكي از برنامه هاي راديو فردا ،با ارائه تفسيري از قران در راديوي وابسته به سازمان سيا ،در پاسخ به سوالي در خصوص حكم ارتداد گفت:ما تابع قرآنیم و قرآن صریحا میگوید که اگر کسی از دین خارج شود اعمال او تباه است و جزای او جهنم است.
به گزارش سرويس سياسي صراط، فرزند مرحوم منتظري در ادامه افزود: این که باید او را کشت، هیچ اشارهای ندارد و بنابراین نمیشود روایتی بیاید بر ضد قرآن حکم کند و روایت صریح داریم که هر روایتی برضد قرآن بود آن را کنار بگذارید و دور بیاندازید.
حامي جريان فتنه در اين برنامه كه به بهانه صدور حكم اعدام براي "يوسف نادرخاني"، فردي كه رسانه هاي غربي مدعي اند بخاطر خروج از اسلام به اعدام محكوم شده است به روي آنتن راديوي سازمان سيا رفته بود ،ضمن با اشاره به آيه "لا اكراه في الدين"اظهار داشت: یعنی صریحا گفته میشود «لا اکراه فی الدین». در دین اکراه و اجبار نیست. اگر در اصل پذیرش دین اکراه نیست چطور در ادامهاش میشود اکراه باشد.
در اين برنامه همچنين عبدالكريم لاهيجي معروف به كريم بغدادي از عناصر ضد انقلاب فراري با ارائه تفسيري جالب از اصل آزادي مذهب كه در قانون جمهوري اسلامي نيز پذيرفته شده است، گفت: آن چیزی که در مورد اقلیتهای مذهبی هم گفته شده آنجا هم یک تقلبی صورت گرفته و آن هم اصل آزادی مذهب نیست. برای این که میگویند آنها یعنی دارندگان مذاهب سهگانه اقلیت در انجام مراسم مذهبیشان آزادند. نه این که بتوانند آنها هم مذهب خودشان را ترویج کنند. بنابراین این مسئله آزادی مذهب نیست.
بنابراين گزارش ،محمد علي دادخواه وكيل يوسف نادرخاني نيز ضمن پاسخگويي به سوالات راديو فردا به تشريح بعضي از جزييات اين پرونده پرداخت كه با توجه به رويكرد براندازانه راديو فردا و خصومت آشكار اين رسانه وابسته به سازمان سيا با نظام جمهوري اسلامي ايران و سواستفاده غرب از اين پرونده براي اعمال فشار به جمهوري اسلامي شركت دادخواه در اين برنامه، محل سوال جدي است.
گفتني است مطابق با گزارشات خبرگزاريهاي داخلي، یوسف نادرخانی به اتهام انجام جرایم خشن مانند تجاوز و اخاذیهای متعدد به این مجازات محکوم شده است و اساسا این موضوع هیچ ارتباطی با مسئله خروج وی از دین ندارد و بازي رسانه هاي رسانه هاي غربي در راستاي اعمال فشار تبليغاتي به جمهوري اسلامي ارزيابي مي شود.
افزون بر اين مطابق با نظرات مفسران ،آياتي كه بر اصل آزادي عقيده تصريح دارند، در مقام پذيرش اصل دين اند. يعني در اسلام، اصل پذيرش دين اجباري نيست .امّا پس از انتخاب دين، كسي حق ندارد، دين را به بازي بگيرد. به بيان ديگر، شخصي كه اقدام به پذيرش دين مي كند، بايد به اصل ارتداد و عواقب آن آگاهانه ملتزم شود. درحالي كه همان شخص قبل از پذيرش اسلام چنين تعهدي ندارد.
خاتمي،یکی از سهامداران بانك سامان
در جريان پي گيري ماجراي غارت 3هزارميلياردتوماني توسط مسئولان فاسد نظام بانکی مشخص شد، سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور سابق از يكي از سهامداران بانك سامان است
در جريان پي گيري ماجراي غارت 3هزارميلياردتوماني توسط مسئولان فاسد نظام بانکی مشخص شد، سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور سابق از يكي از سهامداران بانك سامان است. و آقاي سيدعلي خاتمي برادر رئيس جمهور سابق و رئيس دفتر وي در سال هاي پاياني رياست جمهوري سيدمحمدخاتمي نيز، مدير شركت سرمايه گذاري اين بانك است. بانك سامان همراه با بانك غيرقانوني و هنوز تاسيس نشده «آريا» در غارت 3هزار ميليارد توماني از سيستم بانكي كشور دست داشته كه مديرعامل آن به همين اتهام از كار بركنار شده و در انتظار محاكمه به سر مي برد.!
یک شبکه سلطنت طلب: اپوزیسیون نان به نرخ روز خور شده اند
دخی عبدی: خیلی از اپوزیسیون نان به نرخ روز خور شده اند و از هر طرف باد بیاید بادش می زنند. این ها اپوزیسیون واقعی نیستند بلکه در ما نفوذ پیدا کرده اند.
//
"دخی عبدی" مجری تلویزیون سلطنت طلب "ایران آریایی" که عدم همراهی بعضی از گروه های اپوزیسیون را عامل ناکامی پروژه شکست خورده موسوم به "رستاخیز عقاب ایران" می داند در تاریخ 1 اکتبر(9 شهریور) آن ها را جیره خوار و مزدور خواند و گفت: «خیلی از اپوزیسیون نان به نرخ روز خور شده اند و از هر طرف باد بیاید بادش می زنند. پول جنبش سبز می آید یک جور موضع گیری می کنند، دلارهای عربستان که می رسد طور دیگری موضع می گیرند. جیره و مواجب از طرف آقازاده ها و اطرافیان احمدی نژاد هم که معلوم نیست چه جوری می آید، از آن ها هم می گیرند. همین طور پول روانه خارج از کشور کردند تا آن چیزی را که می خواهند از زبان عده ای مزدور با نقاب اپوزیسیون گفته بشود در حالی که این ها اپوزیسیون واقعی نیستند بلکه در ما نفوذ پیدا کرده اند. ما نمی دانیم با این وضعی که به وجود آمده چه بکنیم؟»
این روزها در هر شبکه ماهواره ای متعلق به گروه های ضد انقلاب، سخنانی شبیه به آنچه در متن بالا مطالعه فرمودید شنیده می شود. با این تفاوت که در تلویزیون هر گروه، یک مجری نشسته و اعضای گروه دیگر را به مزدوری و پول پرستی متهم می کند.
تهديد متفکران انقلابی نزدیک به ایران/ تقویت جریان ضد شیعی
اما ترور برهان الدین ربانی رئیس جمهور سابق افغانستان و رئیس شورای عالی صلح این کشور از منظر منفعت های استراتژیکی این حادثه از آن جهت حائز اهمیت ویژه است که می تواند روشن کننده دلایل این ترور و مهمتر از آن زمينههاي تسهیل و حمایت از این ترور را از طرف امريكایی ها به خوبی نشان دهد. بهطوری که خود مقامات بلند پايه پنتاگون نيز در واكنش به ترور رئيس جمهور سابق افغانستان، قتل وي را تحول مهم و قابل توجهي از نقطه نظر استراتژيك ارزيابي كرده اند.
برای ارائه تحلیل دقیق و استراتژیک از این ترور بدون نگاه به مشخصات اندیشه ای، جایگاه راهبردی ربانی در وضعیت کنوی وی در افغانستان و زمان اتفاق این ترور نمی توان فهم دقیقی از این اقدام سرویس های امنیتی امريكا بهدست آورد.
در مورد مشخصات تفکر سیاسی ربانی می توان گفت که وی یک عالم سنی مذهب در حین حال یک سیاست مدار معتقد به وحدت قومیت ها و مذاهب در افغانستان و همچنین مخالف حضور بیگانگان در خاک افغانستان از زمان حضور سربازان شوروی سابق تا حضور نیروهای ناتو در این کشور در زمان حاضر بوده و همواره از افراط گری مذهبی به سبک طالبان انتقاد کرده است. این مجاهد در حوزه سیاست خارجي نیز بسیار به جمهوری اسلامی و رهبران ایران نزدیک بوده است.
درباره جایگاه راهبردی ربانی در جامعه افغانستان نیز باید گفت که وی به خاطر مجاهدت ها و همچنین داشتن سوابقی از جمله ریاست جمهوری افغانستان و روحیه اعتدال دارای وزن سیاسی و محبویبت زيادي در میان مردم این کشور بود.
در این میان حضور استاد ربانی در جایگاهی چون ریاست بر شورای مهم عالی صلح و همچنین نحوه نگاه و مدیریت ربانی در این شورای تاثیر گذار نیز بسیار مهم است.
ربانی که به عنوان شخصیتی با تفکر مستقل شناخته می شد، در این شورا تلاش کرده بود که جایگاه ها را به افراد با اعتقاد واقعی به جریان صلح و کمتر تحت تاثیر برخی کشورهای غربی و عربی، بدهد و همین تدبیر ربانی توانسته بود قدرت نفوذ خارجي بهويژه عربستان سعودی را در شورای راهبردی صلح کاهش دهد.
به اذعان قریب به اتفاق ناظران و فعالان سیاسی در افغانستان، استاد ربانی به موفقیت های خوبی در تقویت صلح در میان قبيلهها و گروه های مختلف افغان در طی مدت ریاست بر شورای صلح بدون امتیاز دادن خاص به گروه های تندرو دست پیدا کرده بود.
نکته حائز اهمیت دیگر که در هفته های اخیر پررنگتر شد، اختلاف های بنیادین ربانی با امريكا و عربستان در مورد فرایند نهادینه کردن صلح در افغانستان است که وي در آخرین اظهارنظرهايش عملا بی اعتقادی خود را به طرح مشاركت دادن طالبان به عنوان مهره امريكا و عربستان در فرآیند برقراری صلح ملی در این کشور بیان کرده بود.
موفقیت های ربانی در شورای صلح افغانستان که حاصل مدیریت وی بر اساس نگاه به منافع ملی این کشور بود، صحنه بازی را به ضرر منافع امريكایی ها در این کشور تحت اشغال ناتو تغییر داد.
از سوی دیگر امريكاییها به دلیل تفکرات ضد ایرانی و ضد شیعی پررنگ طالبان تلاش می کردند که نقش این گروه تروریستی را در این شورا پر رنگ كنند تا در آینده بهعنوان مانع برای گسترش بیشتر نفوذ ایران در این کشور باشد كه در واقع، بخشی از استراتژی دراز مدت تقویت جریان ضد شیعی و ایرانی در منطقه بهويژه در بخشی از قاره است.
همچنين حذف ربانی بهعنوان يكي از رهبران پر نفوذ نزدیک به رهبران ایران، ضربه راهبردی به جریان حامی ایران و از سوی دیگر تقویت جریان ضد ایرانی در نهادهای تصمیم ساز و مشورتی دولت افغانستان محسوب می شود.
آخرین سخنرانی ربانی و انتقادهاي بی سابقه او علیه طالبان را برخی ناظران سیاسی عملا به نوعی خبر از استعفای وی در آینده نزدیک معنا کرده بودند و در این زمينه نیز مستنداتی موجود است. استعفای ربانی می توانست موجب برخی چالش های جدی از نحوه و ادامه جریان صلح دلخواه امريكایی ها شود، به همین دلیل حذف ربانی قبل از استعفاي او بسیار برای امريكایی ها برای رسیدن به اهدافشان در در این شورای مهم سودمندتر بوده است.
نکته دیگر پیگیری روند سیاست های امريكا در ماه های اخیر در افغانستان نشان می دهد که امريكایی ها تلاش کرده اند با تغییر استراتژی خود از جنبه نظامی گری رو به کار اطلاعاتی، نرم و نیمه سخت بیاورند که معمولا در جنگ اطلاعاتی و نیمه سخت ترور و حذف افراد تاثیر گذار در اولویت اول است. همزمان با این تغییر رویکرد، راهبرد مذاکره با طالبان نیز در دستور کار جدی آنها قرار گرفت و بارها مسئولین نظامی و سیاسی امريكا بر این موضوع تاکید ویژه کردند.
در طی ماه های اخیر همچنین طالبان مذاکره با شورای صلح را پذیرفتند و ملا عمر رهبر این گروه به صراحت از مذاکره و گفتوگو استقبال کرد. بنابراين، راهبرد حذف و ترور به جای مذاکره آنهم ظرف یک مدت زمان چند روزه قابل تامل است، زیرا در فاصله حضور رباني در ایران و مدت کوتاه حضور وی در امارات تغییر استراتژیکی در مواضع ربانی و دولت کرزاری در قبال طالبان و یا حادثه مهم سیاسی و امنیتی در راستای مقابله با طالبان در افغانستان اتفاق نیافتاد که طالبان را به یکباره مصمم به حذف فیزیکی كند.
این استدلال نشان می دهد که آدرس غلطی از بیرون گرفته شده و این ترور در بیرون از گروه طالبان طراحی شده است. با این حال، می توان گفت این ترور سفارشی بوده است و در این مقطع که صحبت از گفتوگو و سهم دادن به طالبان در قدرت جدی شده، عاقلانه نيست كه ترور حداقل در دستور کار فعلي طالبان قرار بگيرد.
در عين حال، منفعت این ترور به جيب يك شریک سوم بهنام عربستان نيز ميرود. امثال ربانی به علت مشخصه تفکر معتدل مذهبی مانع جدی نفوذ جریان سلفی و در نتیجه عربستان بودند. رابطه طالبان با عربستان سعودی نیز از روابط آشکاری است که نیازی به شاهد و سند در این زمينه نیست.
در طی سالهای اخیر، طالبان اهرم و پیاده نظام آل سعود در افغانستان بوده و اساسا آل سعود برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران و جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه، این گروه را با کمک امريكایی ها تاسیس و تقویت کردند.
در همین حال این ترور سفارشی یک توجیه مهم و یک معامله سودآور برای طالبان محسوب می شود و آن اینکه در عوض امريكایی ها از این طریق جای پای طالبان را به عنوان بزرگترین گروه مخالف و دشمن دیرینه جمهوری اسلامی ایران در شورای عالی صلح باز کرده است.
از سوی دیگر دو بحث مهمی که ربانی در اجلاس بیداری اسلامی در تهران به نخبگان جهان اسلام به عنوان یک متفکر بزرگ و تاثیر گذار در جهان اهل سنت مطرح کرد، آدرس های صحیح استراتژیک به انقلابیون منطقه بود که امريكایی ها و بهويژه سعوديها را نگران كرد.
درخواست ربانی از ایران برای ایجاد دبیر خانه مرکزی و همیشگی برای مشورت اسلامی در تهران -که به معنای مرکزیت و محوريت ایران در میان کشورهای جهان اسلام بود- و همچنین عنوان کردن حزب الله لبنان به عنوان اهرم تأثیر گذار در معادلات فلسطین؛ دو آدرس صحیح و راهبردي بود که ربانی با سخنرانی خود در اجلاس تهران به متفکرین جهان اسلام ارائه داد.
از این رو ترور ربانی پس بلافاصله در بازگشت از ایران یک اعلام هشدار به متفکران اسلامی نيز هست که رابطه اعتقادی با ایران دارند و به لحاظ ديدگاه به جمهوری اسلامی نزدیک هستند. همچنین اين اخطار و پیام را براي افراد و جريانهايي داشت که برای الگوسازي به انقلابیون منطقه آدرس ایران را می دهند.
از طرف دیگر، با حذف ربانی عملا ضربه اساسی به جریان صلح در افغانستان وارد شده و این مسئله می تواند حضور بلند مدت ناتو در افغانستان را توجیه کند. حضور بلند مدت در افغانستان از خواسته های راهبردی امريكا است که حتی پس از اين ترور، برخی از مسئولین بلندپايه امريكایی تلويحاً با بيان اينكه "تا آخر کنار مردم افغانستان خواهند ماند!"، بیان کرده اند.
این در حالی است که ربانی چند روز قبل از ترور، خواهان خروج امريكایی ها از افغانستان شد و همواره از مخالفین امضاي پيمان امنيتي افغانستان با آمريكا بود.
موضوعی دیگری که امريكایی ها برای توجیه حضور بلند مدت در افغانستان به دنبال آن هستند، اختلاف قومیت ها در این کشور است. ایجاد اختلاف در این کشور چند قومیتی ماندن امريكا را برای ایجاد تعادل در افغانستان توجیه پذیرتر خواهد کرد. رباني يك یک تاجیک بود و تاجیک ها به مدد وی توانسته بودند پس از دو قرن برای خود اعتبار و اقتداری در افغانستان كسب كنند، حال متهم شدن طالبان که از قومیت پشتون است به ترور ربانی، افغانستان را در آستانه یک جنگ قومی قرار می دهد که همان توجیه خاص برای تمدید حضور امريكایی ها در افغانستان خواهد بود.
منفعت راهبردي دیگر امريكایی ها از این ترور تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی مردم افغانستان است. تلاش برای حذف رهبران جهادی افغان که نماد تفکر ضد استبدادی و استکباری در جامعه افغانستان هستند، تلاش برای حذف یا تضعیف عقبه این گونه جریان ها و ایجاد فضایی در کشور افغانستان برای به فراموشي سپردن این شخصیت ها توسط نسل جدید افغان از این تفکر ضد بیگانه و اشغالگر است.
امريكایی ها با این راهبرد تلاش می کنند تا در سالهای آینده با هزینه کمتر در خاک افغانستان بمانند. یکی از ده ها شواهد دیگر این موضوع ایجاد ده ها شبکه ماهواره ای، روزنامه و سایت در فضای مجازی با حمایت مستقیم ملی و اطلاعاتی امريكا در جامعه افغانستان برای تحقق این راهبرد است.
اصلاح طلبان به مجلس فكر نكنند
علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس خبری با اشاره به حرکتهای اخیر اصلاح طلبان افراطی گفت: گروهها و احزابی که وجهه قانونی خود را از دست داده و رسماً انحلال آنها اعلام شده است، دیگر وجود خارجی ندارند تا بخواهند با نام تشکیلاتی خود، در انتخابات حضور داشته باشند , تنها به جریانهایی که حضور قانونی خود را به ثبت رساندهاند اجازه داده میشود که بر همان مبنای قانونی در عرصه انتخابات فعال باشند البته با این تأکید که همه فعالیتهایشان باید در بستر قانون صورت گیرد.
وی با اشاره به فعالیتهای انتخاباتی برخی از اعضای حزب منحله مشارکت یا مجاهدین انقلاب اسلامی در محافل گوناگون زیرزمینی و اغلب غیررسانهای، اظهار داشت: فعالیت خارج از چارچوب قانون، عملیاتی عقیم است که هیچگونه ثمره مثبتی در پی نخواهد داشت چراکه تمامی ابعاد و رفتارهای انتخاباتی در کشورمان، دارای مبادی قانونی بوده و با عمل به قانون، میتوان وارد این عرصه شد.
بروجردی ضمن بازگویی از عملکرد فتنهگران و حامیان آنها در آن دوره، بیان کرد: افراد فوقالذکر از جایگاهی برخودار نیستند تا بتوانند علاوه بر حضور در عرصه انتخابات، رأی اعتماد ملت را کسب کنند و نماینده مردم شوند.
*کسانی که از فتنه برائت نکردند حق ورود به مجلس را ندارند
وی، وجود تفکر سالم و اعتقادی همراه با التزام عملی به آنها را از جمله ویژگیهای داوطلبان و کاندیداهای انتخاباتی مجلس شورای اسلامی دانست و افزود: رفتار کسانی که موضع مشخصی در برابر فتنه به عنوان یک حرکت سازمانیافته ضدانقلابی نداشتهاند و پس از آن هم هیچگونه برائتی از آنها اعلام نکردند، نشان میدهد که شرط لازم را برای ورود به قوه تقنینی نظام اسلامی ندارند.
*هیچ مرجع قانونی پذیرای قانونگریزان و قانونشکنان نخواهد شد
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ادامه داد: شرط لازم ورود به رکن قانونگذاری کشور، التزام عملی به قانون اساسی و مبانی آن است در غیر این صورت، اشخاص قانونگریز یا قانونشکن، قابلیت حضور در قوه تقنینی را نخواهند داشت و هیچ مرجع قانونی پذیرای چنین افرادی نخواهد بود.
وی با توصیه به اشخاصی که در اثر فتنهگری یا حمایت و سکوت در برابر آنها، دچار سرخوردگی و طرد اجتماعی شدهاند، ابراز داشت: کسانی که نتوانستهاند الزامهای قانونی انتخابات را محقق کنند، میتوانند به زندگی عادی خود برگشته یا در دیگر عرصههای اجتماعی، ادامه حیات دهند.
*افراطیون اصلاحطلب، اعتقادی به مبانی انقلاب اسلامی ندارند
بروجردی با یادآوری و اظهار تأسف از عملکرد افراطی اصلاحطلبان در دوره مجلس ششم، گفت: ملت ایران تجربه تلخ مجلس ششم را فراموش نکرده و به هیچ وجه گذشته بد تکرار نخواهد شد.
وی ادامه داد: اغلب کسانی که در دوره مجلس ششم وارد مجلس شدند اعتقادی به مبانی انقلاب اسلامی نداشتند و وقتی این التزام وجود نداشته باشد، ممکن است دست به هر کاری بزنند که در شأن کشور اسلامی نیست و حتی علیه نظام اسلامی با بیگانگان نیز همپیاله شوند.
وی افزود: کسانی که در مجلس ششم تحصن کردند در جایگاهی از نظام اسلامی قرار داشتند که علیه مبانی همان مکان هم، موضعگیری علنی انجام دادند پس باید بدانند دوباره نمیتوانند وارد مجلس شورای اسلامی شوند و اشتباهی که در آن مقطع صورت گرقت، هیچگاه در نظام اسلامی تکرار نخواهد شد.
چادریهاي تلويزيون: از زنان بیفرهنگ سریالها تا کرشمههای مجریان
چادر زن مسلمان ایرانی این روزها در موطن خود هم غریب افتاده است، غربتی نه در میان مردم بلکه در بین مسئولان.
چادر در میان مردم همچنان نماد وقار، حیا و عفت زن مسلمان ایرانی است اما برخی غفلتهای مسئولان، زمینه ساز بعضی بی حرمتیها به این حجاب برتر شده است.
موج اعتراضات مردم، نمایندگان مجلس و رسانه ها طی روزهای اخیر منجر به صدور دستوری از سوی رئیس قوه قضائیه مبنی بر "حذف پوشش اجباری چادر بر سر متهمان" شد، دستوری که باید دید مجری آن یعنی سازمان زندانها از این پس آن را چگونه اجرایی خواهد کرد.
اما یکی دیگر از اعتراضاتی که مورد تأکید مردم و نمایندگان زن مجلس بود و صدا و سیما با سکوت از کنار آن عبور کرد شخصیت های زنان چادری در سریالها و فیلمهاست، شخصیتهایی با سطح سواد و فرهنگ زیر صفر. شخصیت هایی که در تقسیم سیاه، خاکستری و سفید، "سیاه" هستند.
در سریالهای سیما، بازیگران چادری یا همسرانشان معتادند یا دزد، خودشان هم کلفت خانه های مردم، اگر هم قرار باشد زنی از شهرستان به پایتخت قدم بگذارد که شک نکنید چادری است، پیرزن ها هم عمدتاً چادر به سر دارند مگر اینکه از قشر مرفه و با فرهنگ باشند!
این تنها بخشی از الطاف سیما به چادریهاست. کارگر خانه های مردم بودن یا شهرستانی بودن، بد نیست و هیچ ننگی ندارد اما نگاه بیماری که غالب شده است تا شخصیتهای با فرهنگ، دنیادیده و دکتر و مهندس، با مانتو و روسری باشند و شخصیت های ضعیف با چادر به نمایش دربیایند، ایراد دارد.
حجت الاسلام جعفر شجونی هم بر این موضوع صحه می گذارد و می گوید: متأسفانه در سریال ها عمده زنان و مردان فقیر و گدا با چادر و ریش هستند.
وی با تأملی به ریشه وضعیت کنونی به خبرنگار فارس می گوید: "ریشه این نوع نگاه در صدا و سیما به قبل از انقلاب برمی گردد آن زمان که هر که لخت بود خانوم خانه بود و هر که چادر به سر داشت کلفت خانه، غافل از اینکه خانه ابدی خانوم خانه در قعر جهنم و خانه کلفت در بهشت است."
رهبر معظم انقلاب 23 اسفندماه 1373 در جمع معاونان صدا و سیما و مدیران کل این سازمان در استان ها فرمودند: "ما اصرار داریم و مقیدیم که در رادیو و تلویزیون حجاب چادر ترویج شود."
آیا امروز در تلویزیون جمهوری اسلامی چادر به درستی ترویج می شود؟ امروز کدام دختر نوجوان از شخصیت زنی که چادر را دور کمرش گره زده و دهانش را به هر کلامی باز می کند، الگو می گیرد؟
ای کاش حرمت چادر را شکستن تنها محدود به بازیگرانی بود که نقش منفی بازی می کنند، این روزها "چادر" پل ترقی برخی از مجری های تلویزیون شده است تا پایشان در رسانه ملی، محکم تر شود.
مجریانی که تنها رخت خود را عوض کرده اند برای تخت بهتر. پس دیدن عشوهها و کرشمهها و آرایش های تند و زننده از آنها حتی در لوای چادر هم دور از انتظار و عجیب نیست.
اما باید چقدر هزینه این غفلت ها را پرداخت و این الگوهای غلط را تا کی باید به خورد مردم داد؟ بهتر نیست استفاده از پوشش چادر برای برخی از این مجری ها در تلویزیون "ممنوع" شود تا خانم مجری هنگامی که قرار است برای مراسمی خارج از سازمان صدا و سیما دعوت شود به خود اجازه ندهد از پشت خط تلفن بگوید: "هم با مانتو میتوانم اجرا داشته باشم هم با چادر!"
پوشش چادر حرمت دارد، اگر حرمتش حفظ شد تداوم می یابد وگرنه همین می شود که یک مجری به خود اجازه می دهد رنگ چادرش را با رنگ بزک صورتش هماهنگ کند و آن یکی هم از جایش بلند شده و وقیحانه در ویژه نامه جریان انحرافی اعلام کند: " قطعاً چادر مشکی بدترین پوشش است."
اينجا خانه سينماي ايران است يا خانه بيبيسي؟
«خانه سینما» با انتشار بیانیهای بیموقع و اشتباه، باردیگر گرهای را که میشد با دست باز کرد، با موضعگیری سادهانگارانه خود، آنقدر کور کرد که شاید دیگر با دندان و چاقو هم نتوان آن را گشود.
اولین اشتباه بیانیهنویسان - یا بیانیه نویس!- خانه سینما آنجا رخ داد که نوشت «قبل از هرچیز باید از اصل قانونی بودن جرم و مجازات یاد و پرسش کرد. آیا به راستی قانونی مبنی بر ممنوعیت فروش آثار سینمایی به شبکههای تلویزیونی خارجی وجود دارد؟»
ربط دادن فروش فیلم به بی.بی.سی به بیقانونی در این زمینه و بعد مطرح ساختن این که «آیا فروش فیلم درنص قانون برای دولت مجاز و برای بخش خصوصی ممنوع اعلام شده است؟» و این که «هیچ سازمان دولتی برای خرید فیلمها پیشقدم نمیشود.پخش و فروش این فیلمها در شبکه نمایش خانگی نیز عملا ممکن نیست. به این ترتیب باید پرسید سینماگری که هیچ امکانی برای پخش و نمایش و فروش آثار ساخته شدهاش وجود ندارد چگونه باید گذران زندگی و معیشت کند؟» بیشتر به نوعی پاک کردن صورت مسئله میماند. قطعا «خانه سینما» یا نمیداند روند و پروسه خرید و پخش فیلم از بی.بی.سی چیست یا قرار بوده (!) چهره بی.بی.سی را موجه جلوه دهد، ضمن آن که در ادامه تسویه حسابهای خود با «معاونت سینمایی»، با مطرح ساختن ضعف «معاونت سینمایی» در شبکه نمایش خانگی و معیشت مستندسازان و ... توپ را به زمین معاونت سینمایی بیاندازد!
با این دیدگاه اصولا مطرح ساختن این که «سالهاست مستندسازان ایرانی به ویژه آنهایی که در حوزه مستند اجتماعی فعالیت میکنند با انواع بی مهریها و تنگناها روبرویند.آنها غالبا ناچارند بدون دریافت کمکهای دولتی هزینه تولید و ساخت فیلمهای خود را شخصاً تأمین کنند و...» هیچ ربطی به همکاری با شبکه بی.بی.سی ندارد چرا که در مقطع زمانی فعلی هر آدم عاقلی (اعم از نویسنده و خبرنگار تا فیلمساز و ...) با توجه به همه آنچه در یکی دو سال اخیر رخ داده میداند همکاری با این شبکه، در محافل قضایی و سیاسی، حکم و مهر جاسوسی و خیانت به همراه دارد و اگر قرار است معیشتی هم صورت بگیرد شبکههای ماهوارهای الیماشالله در دنیا وجود دارند. چرا مستندساز ایرانی باید با بی.بی.سی امرار معاش کند و مهر جاسوسی بخورد؟
«خانه سینما» نوشته است: «هنرمندان و سینماگران ایرانی از دولت محترم انتظار کمک ندارند اما دست کم توقع دارند که فروش فیلم به شبکههای تلویزیونی کشورهای خارجی با اتهامهای سنگین امنیتی روبرو نشود. آن هم اتهاماتی که پیش از اثبات در دادگاههای صالح از تربیونهای رسمی کشور اعلان و پخش شود و سوگمندانه وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به جای حمایت از هنرمندان همانند اتهامات اثبات نشده را تکرار میکند.»
معنای این پاراگراف بیانیهنویس خانه سینما این است که «فروش فیلم به شبکههای تلویزیونی کشورهای خارجی» با «فروش فیلم به بی.بی.سی» در یک ردیف قرار دارد که کودکان خردسال هم میدانند در این اوضاع و احوال ، چنین نیست!
معنای جمله «هنرمندان دست کم توقع دارند که بابت فروش فیلم به شبکههای تلویزیونی کشورهای خارجی با اتهامهای سنگین امنیتی روبرو نشوند» این است که «همکاری با بی.بی.سی» ، اتهام سنگین «جاسوسی» نیست که بارها و بارها مراجع امنیتی و قضایی اعلام کردهاند «هست».
سهلانگارانهترین قسمت پاراگراف این است که بیانیهنویس «خانه سینما» وزیر ارشاد را زیر سئوال برده که چرا بهجای «حمایت از هنرمندان» ، «اتهامات اثبات نشده!» را تکرار میکند. (و احتمالا فردا هم میگوید که منتقدان بیانیه خانه سینما هم اتهامات اثباتنشده را تکرار میکنند و ...)
از بیانیهنویس «خانه سینما» که این بار هم به جاده خاکی زده میخواهیم که چشمان خود را باز کند و ببیند با مواضع نابخردانه خود ، چگونه آب را گلآلود کرده است.
اول این که اعلام اسامی مستندسازان دستگیر شده توسط رسانههایی همسو با مواضع «خانه سینما» خبری شد که این اقدام هم در آن مقطع مشکوک مینمود.
دوم این که وقتی خبر را رسانههای همسو منتشر کردهاند، با منطق دوستان خانه سینمایی، در واقع خود این رسانهها اتهام «جاسوسی» را به مستندسازان نسبت دادهاند و اگر بنا بر زیر سئوال بردن است، خود این رسانهها را باید زیر سئوال برد.
نکته سوم این که بیانیهنویس خانه سینما که نگران است «حیثیت بینالمللی نظام جمهوری اسلامی ایران بابت این سوءتفاهمات و بیتدبیریها متحمل هزینههای گزاف تازه نشود» چگونه با بیتدبیری کامل، در بیانیه خود به جای ریختن آب بر آتش و آرام کردن فضا (بر خلاف آنچه سینماگران را به آن دعوت کرده) نفت بر آتش میریزد؟ چگونه است که بیانیهنویس «خانه سینما» که در چندین و چند جا از دولت و معاونت سینمایی (برای عدم ایجاد فرصت نمایش فیلم مستند در شبکه نمایش خانگی و...) انتقاد میکند، با یکطرفه به قاضی رفتن، یک خط نیز از اقدام بی.بی.سی (ولو در حد یک جمله ظاهری!) انتقاد نمیکند؟
آن هم در شرایطی که وزارت اطلاعات چندی پیش با بازداشت گروهی از عوامل مخفی وابسته به شبکه دولتی انگلیس (bbc)، اعلام کرد این افراد از طریق فعالیتهای زیرزمینی و غیرقانونی در قبال دریافت وجوه کلان از مجاری پنهان و با روشهای پیچیده پولشویی، مأموریتهای ضدملی محوله از طرف ستاد ارتباطات پوششی و مرکز عملیات روانی سرویس اطلاعاتی انگلیس را دنبال میکردند و دیگر اعضای این گروه جاسوس، تحت تعقیب قرار دارند؟
نکته آخر ؛ باز هم گلی به گوشه جمال «خانه سینما» که خود را برای دفاع از مستندسازان (با هر اشتباه و سهلانگاری و خرابکاری هم که شده) وارد این ماجرا کرد که البته کاش اندکی به منافع ملی نگاه میکرد و بیانیهای مدبرانه مینوشت؛ اما از آن سو «معاونت سینمایی» و مدیرانش که بدون این که هیچ موضعی در این مورد بگیرند، سکوت اختیار کردهاند و اصولا فکر میکنند سکوت مقابل هر اتفاقی بهترین و روشنفکرانهترین ژست ممکن است یا شیفته آن سخناند که «تا مرد سخن نگفته باشد...»
سفر به دبی ؛حضور در کلاس موسیقی مختلط و ماجرای سونای خیابان ظفر را توضیح دهید!
اخیرا اخباری مبنی بر سفر پسر سید محمد خاتمی به خارج از کشور منتشر شد که بر اساس تحقیقات به عمل آمده محرمانه آنلاین این سفر حقیقت داشته است.
اما سید عماد الدین خاتمی که سخت از افشای مسائل پشت صحنه خود آشفته شده بود این خبر را تکذیب و اقدام به فرافکنی و بستن اتهامات واهی به برخی از رسانه های انقلابی کرد.
در همین رابطه تلاش کردیم تا حقایق بیشتری را از پشت صحنه زندگی آقازاده مظلوم سید محمد خاتمی افشا کنیم بر همین اساس برای ابهام زدایی از وی چند سئوال ساده را می پرسیم و امیدواریم وی این بار شفاف و شجاعانه پاسخ این سئوالات را به طور مبسوط بدهد.
1- جناب آقای سید عماد الدین خاتمی لطفا در مورد سفر سال گذشته خود به دبی برای ملت توضیحاتی را ارائه دهید و علت این سفر شخصی را برای مردم بازگو کنید؟
2- جناب آقای سید عماد الدین خاتمی لطفا در مورد حضور در کلاس های موسیقی مختلط در خیابان نیاوران برای ملت توضیح دهید؟
3- عماد الدین خاتمی لطفا در مورد حضور در سونای خیابان ظفر در آخر هر هفته به همراه آقازاده های برخی از زندانیان حوادث پس از انتخابات نیز برای ملت توضیح دهید.
دختر میرحسین موسوی دو بار به کمیته انضباطی دانشگاه معرفی شده است
(ک- موسوی) دختر میرحسین موسوی یکی از سران فتنه سبز به دلیل تخلفات دانشگاهی و اقدام به اعمال غیر متعارف دو بار به کمیسیون تخلفات دانشگاه خود معرفی شده است.
این منبع اگاه تاکید کرد:(ک- موسوی) دانشجوی فیزیک دانشگاه صنعتی امیرکبیر دو بار به دلیل اعمال خارج از عرف به کمیته انضباطی این دانشگاه احضار شده است که در نهایت با اخذ تعهد از تخلفات وی صرف نظر می شود.
این منبع آگاه در خاتمه تصریح کرد: البته تخلفات اداری در انتخاب رشته و گزارش تخلف به دایره امتحانات از دیگر تخلفات دختر موسوی محسوب می شود.
نماينده نزديك به باهنر: نبايد هركس عليه فتنه كم اظهارنظر كرد، طرد شود
محسن کوهکن در خصوص اظهارنظر اخیر رئیس مجلس درباره اینکه عدهای در دوران بعد از انتخابات از طریق «فتنه» به دنبال تجارت سیاسی بودند، گفت: آن کسانی که در جریان فتنه سکوت کردند، حتماً علامت سؤال بزرگی در مقابلشان وجود دارد. اما نباید افرادی را که از نظر رسانهای ساکت بودند، ولی در آن دوران عملکرد کاملاً فعالی داشتند؛ جز ساکتین دانست.
وی با اشاره به اقدامات محمدرضا باهنر که از سوی برخی چهرههای اصولگرا از خواص مردود خوانده میشود، اظهارداشت: بنده شاهد بودم که ایشان در همان هفتههای اول به صورت صریح و شفاف با آقای موسوی صحبت کرد و حتی به وی گفت «اگر اکنون دوباره نامزد شوی حتی نصف رأی کنونی را نمیآوری».
کوهکن براي توجيه علامت سؤال هاي فراوان در مقابل عملكرد باهنر در دوره فتنه گفت: برخی در آن دوران حضوری فعال در رسانهها و اظهارنظرهای تندوتیز داشتند. اما اگر بخواهیم فقط کسانی را که در آن دوران اظهارنظر میکردند جزو افراد بصیر بدانیم، غلط است. ما نباید دچار تندروی و یا کندروی شویم. چراکه این امر باعث میشود از واقعگرایی دور شویم.
ايران به دنبال تغيير فرمول قيمت گاز صادراتي؛ قراردادهاي محرمانه تنها مانع
خبرگزاری فارس: پژوهشکده اقتصاد انرژی موسسه مطالعات بین المللی انرژی در حالی به دنبال مطالعه فرمول جدیدی برای قیمت گذاری گاز صادراتی ایران است که محرمانه بودن قراردادهای صادرات گاز از طریق خط لوله تنها محدودیت موجود در این تحقیق است.
به گزارش خبرگزاری فارس، میزان ذخایر گاز ایران در سال 2009 در حدود 29.61 هزار میلیارد مترمکعب برآورد شده است و به این ترتیب ایران، پس از روسیه همچنان در جایگاه دومین کشور دارنده ذخایر گاز طبیعی قرار دارد.
سهم ایران از کل ذخایر گاز طبیعی جهان در حدود 16 درصد است؛ از سوی دیگر کشور ایران به دلیل قرار داشتن در مرکز بازارهای مصرفی بزرگ از قبیل بازار گاز اروپا، هند و نظایر آن و همچنین دسترسی به آب های آزاد، پتانسیل بالقوه ای در زمینه صادرات گاز طبیعی از طریق خط لوله و نیز به صورت ال ان جی دارد.
گزارش گروه مطالعات شرکت ملی نفت حاکی است: توسعه ذخایر گاز کشور دلالت بر این موضوع دارد که کشور ایران در آینده ای نزدیک سهم و نقش قابل توجهی در بازار جهانی گاز و صادرات گاز طبیعی خواهد داشت؛ در نتیجه هم اکنون لزوم شناخت فرمولهای مختلف قیمتگذاری گاز طبیعی و انتخاب فرمول بهینه برای صادرات گاز کشور بیش از پیش احساس میشود.
چشم انداز قیمت گاز طبیعی
در بلندمدت انتظار می رود تقاضای گاز طبیعی در قیاس با سایر منابع سوختی افزایش چشمگیری داشته باشد بنابراین پیش بینی می شود در آینده، روند صعودی قیمت های گاز طبیعی ادامه داشته باشد. روش های مختلف قیمت گذاری گاز در مناطق مختلف با توجه به این مطلب انجام می شود که بیشتر صادرکنندگان گاز تمایل دارند قیمت گاز صادراتی آنها حداقل معادل ارزش بازاری نفت خام باشد؛ زیرا این امر مشوقی جهت گسترش طرحهای توسعهای گاز خواهد بود.
به همین دلیل در کشورهای اروپایی، شاخص قیمت های ال ان جی آسیا و اقیانوسیه بر اساس قیمتهای نفت خام محاسبه میشود. این مسأله حتی برای ژاپن و اندونزی هم صادق است اما این شرایط اکنون در حال تغییر است.
شاخص قراردادهای منعقد شده میان انگلستان (به عنوان واردکننده) و هلند و نروژ (به عنوان تولیدکننده)، قیمتهای بازار نقدی (اسپات) انگلستان است. امروزه بازارهای اسپات بخش مهمی از تجارت بینالمللی نفت خام و فرآوردههای پتروشیمی را دربردارند. این بازارها با تغییر دادن روند تجارت، زمینهای را فراهم میآورند که هزینه فرصت داراییهای بلا استفاده، به خوبی مشاهده شود.
در این میان می توان گفت که توجه به تنوع فرمولهای قیمتگذاری گاز طبیعی و شناخت فرمولهای مختلف قیمتگذاری و مبانی تئوریک مرتبط با آن، می تواند کمک قابل توجهی به شناخت فرمول یا فرمولهای بهینه برای قیمتگذاری گاز صادراتی کشور و همچنین ارائه فرمولهای جدید برای صادرات گاز، منطبق با ویژگیهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپلتیکی منطقه باشد.
با توجه به اهمیت این موضوع، پژوهشکده اقتصاد انرژی موسسه مطالعات بین المللی انرژی اخیرا در پروژه ای با عنوان "روش های مختلف قیمت گذاری گاز طبیعی در بخش خط لوله و ال ان جی و پیشنهاد روش مطلوب" سعی کرده تا راهکارهایی مناسب برای ایجاد منافع حداکثری کشورمان از فروش و تجارت گاز به عنوان سوخت محبوب قرن، ارایه کند.
در همین راستا مطالعه مبانی تئوریک در ارتباط با قیمتگذاری منابع طبیعی، بررسی امکان تبدیل بازار جهانی گاز طبیعی به یک بازار جهانی، مطالعه روش ها و فرمول های جدید قیمت گذاری گاز طبیعی صادراتی از طریق خط لوله در مناطق مختلف جهان (همراه با ارزیابی فرمول های موجود قیمت گذاری)، مطالعه روش ها و فرمول های جدید قیمت گذاری ال ان جی در مناطق مختلف جهان (همراه با ارزیابی فرمول های موجود قیمت گذاری)، شناسایی نقاط قوت و ضعف فرمول های قیمت گذاری موجود و ارائه فرمول های جدید پیشنهادی به عنوان اهداف این طرح در نظر گرفته شده است.
این طرح در مقیاس جهانی به ارزیابی بهترین فرصت های مالی صدور گاز می پردازد. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه کشورهای صادرکننده و واردکننده گاز طبیعی و فرآوردههای گازی است؛ نمونه مورد بررسی نیز صادرکنندگان و واردکنندگان بزرگ گاز طبیعی به ویژه به صورت الانجی و با استفاده از خط لوله است.
بنابراین گزارش، دوره زمانی مورد مطالعه در این تحقیق محدوده زمانی مشخصی ندارد؛ به عبارت دیگر سعی شده تا برای بررسی تئوریها و روشهای قیمتگذاری از قدیمیترین تئوریها و روشهای مطرح شده تا به امروز استفاده شود.
تنها محدودیت موجود در این تحقیق بنا به گفته مجریان آن، کسب اطلاعاتی در مورد روشهای قیمتگذاری گاز صادراتی از طریق خط لوله است، زیرا قراردادها عمدتاً محرمانه بوده و مفاد آن منتشر نمیشود.
این پروژه در بررسی زوایای تجارت گاز، بررسی تئوریهای قیمتگذاری منابع طبیعی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر را در برنامه قرار داده است.
بنابراین گزارش، تئوریهای قیمتگذاری منابع به دو دسته عمده در مورد قیمتگذاری منابع تجدیدپذیر و قیمتگذاری منابع تجدیدناپذیر تقسیم میشود. بسیاری از فرمولهای موجود قیمتگذاری نفت و گاز (حداقل در سطح تئوریک) برگرفته از تئوریهای قیمتگذاری منابع طبیعی است، در نتیجه شناخت مبانی تئوریک قیمتگذاری منابع طبیعی و به ویژه منابع طبیعی تجدیدناپذیر کمک بزرگی به درک تئوریها و روشهای قیمتگذاری گاز خواهد کرد.
در ادامه این تحقیق مروری بر مکانیسمهای قیمتگذاری نفتخام و گاز طبیعی انجام شده و ابعاد تئوریک و تاریخی آن مورد پردازش قرار گرفته است.
در این بخش، نخست مکانیسم قیمتگذاری و دوم عوامل و نیروهایی تعیینکننده قیمت در بازار بررسی می شود. به عبارت دیگر باید بین نحوه تعیین قیمتها و عوامل تعیینکننده قیمت در بازار جهانی انرژی (به ویژه نفتخام و گاز طبیعی) تفاوت قائل بود و درک صحیحی از این تفاوتها داشت؛ چراکه مسئله حائز اهمیت شناخت ساختار تجارت گاز، ساختار مبادلات و بازار گاز، روشهای انجام مذاکره و تعیین قیمت و نظایر آن است.
از سوی دیگر، مکانیسم قیمتگذاری یک کالا میتواند منجر به شکلگیری یک بازار شفاف و شناور شود. در مورد نفتخام و به ویژه گاز طبیعی باید این نکته را اذعان داشت که ساختار تجارت این دو کالا تاثیر بسزایی بر مکانیسم قیمتگذاری آن دارد.
با توجه به این که نفتخام و گاز طبیعی هر دو از جمله منابع طبیعی تجدیدناپذیر و استراتژیک هستند، مطالعه پارادایمها و مکانیسمهای قیمتگذاری این دو کالا اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر، توسعه تاریخی بازارهای نفت و گاز به منظور یافتن روشهایی برای تفسیر روند توسعه فرمولهای قیمتگذاری نفت و گاز ضروری به نظر میرسد.
در این بخش مبانی تئوریک قیمتگذاری نفتخام و گاز طبیعی و همچنین ابعاد تاریخی روشهای قیمتگذاری گاز طبیعی مورد بررسی قرار می گیرد.
معامله گاز به سبک تجارت نفت
ساختار بازار (رقابتی، انحصاری و غیره) تا حد بسیار زیادی شکلدهنده ساختار و مکانیسم قیمتگذاری است. مکانیسم قیمتگذاری در بازار رقابتی با مکانیسم قیمتگذاری در بازارهای انحصاری و یا هر بازاری که در آن کنترل و نظارت وجود داشته باشد، تفاوت زیادی دارد.
بازار گاز طبیعی در حال حاضر بازاری منطقهای است که در آن دولتهای مرکزی نظارت و کنترل زیادی بر بازار دارند. سوال اساسی این است که "آیا بازار جهانی گاز در آینده همانند بازار نفتخام، بازاری جهانی خواهد بود یا خیر؟"
در واقع نتیجه این سوال باعث تغییر قابل توجه در فرمولهای قیمتگذاری و نوع قراردادها خواهد شد. بدیهی است که اگر بازار گاز به سمت جهانی شدن حرکت کند، قراردادها کوتاهمدت و قیمتگذاری بیشتر به سمت روشهای قیمتگذاری نقدی حرکت خواهد کرد.
هدف دیگری که در این فصل دنبال میشود، بحث آزادسازی در بازار گاز است. در عمل در بسیاری از کشورها و بازارها قوانین نظارتی شدیدی بر بازار حاکم است و عملاً این بازارها فاصله زیادی با بازارهای رقابتی دارند.
در یک کلام می توان گفت: شناسایی روش بهینه قیمت گذاری گاز صادراتی ایران که می بایست مبنای تصمیم گیری در قراردادهای صادرات گاز کشور قرار گیرد، نیازمند مطالعه روش های موجود و انتخاب روش بهینه است. بسیاری از فرمولهای موجود در حد تئوریک باقی مانده و البته بسیاری دیگر از فرمولها به صورت کاربردی در قراردادها مورد استفاده قرار می گیرند.
در این میان با توجه به موقعیت جغرافیایی کشور (دسترسی به آبهای آزاد) و همچنین ظرفیت صادراتی گاز کشور در حوزه ال ان جی، اطلاع از روش های قیمت گذاری ال ان جی برای کشوری که در ابتدای راه صادرات این محصول است، بسیار حائز اهمیت است.
روند نزولي مصرف بنزين متوقف شد
خبرگزاری فارس: روند نزولی مصرف بنزین در کشور از نیمه شهریور ماه امسال متوقف شد و در 15 روز پایانی تابستان 90 شاهد رشد 1 تا 3 درصدی مصرف بنزین بودیم.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، همزمان با اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها از 28 آذرماه سال گذشته روند نزولی مصرف بنزین در کشور با شدت زیادی آغاز شده بود که این روند تا 15 شهریور ماه سال جاری ادامه داشت.
افزایش قیمت بنزین نیمه یارانه ای به 400 تومان و بنزین آزاد به 700 تومان مهمترین عامل کاهش مصرف بنزین و صرفه جویی در این حامل انرژی طی این مدت بوده است.
البته کاهش مصرف بنزین در کشور پیش از اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها نیز سابقه داشته است که دلیل آن توزیع بنرین با کارت هوشمند سوخت بوده است.
کاهش مصرف روزانه بنزین که در برخی مواقع از 20 درصد هم فراتر رفته بود، طی هفته های پایانی تابستان امسال کمتر شد و در روزهای پایانی مرداد و نیمه اول شهریور ماه امسال کاهش مصرف بنزین به نرخهای 9 تا یک رسید تا اینکه این روند نزولی در تاریخ 15 شهریور ماه امسال صفر شد و از 17 شهریور ماه نیز شاهد رشد در مصرف بنزین بودیم.
به گزارش فارس، نرخ رشد مصرف بنزین از دوم تا 25 شهریور ماه امسال در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته به ترتیب به شرح زیر بوده است:
منفی 7 درصد، منفی 4 ، منفی 9، منفی 8، منفی 8، منفی 8، منفی 5، منفی 4، منفی 2، منفی 3، منفی 2، منفی 1، منفی 1، صفر، صفر، مثبت یک، مثبت یک، مثبت یک، مثبت 2، مثبت 2، مثبت 2، مثبت 2، مثبت 3 و مثبت 2 درصد.
بر اساس این گزارش، افزایش سفرهای برون شهری در نیمه دوم شهریورماه به دلیل اتمام ماه مبارک رمضان و قرارگرفتن در آستانه بازگشایی مدارس مهمترین دلیل افزایش مصرف بنزین در این مدت در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته ارزیابی می شود. ضمن اینکه سالانه بیش از یک میلیون خودرو به ناوگان حمل و نقل کشور اضافه می شود که عامل مهمی در عدم کاهش مصرف بنزین به شمار می رود.
طرح مضحك يك ضدانقلاب فراري براي اول مهر
طرح مضحك يك ضدانقلاب فراري براي اول مهر
تعیین تاریخ یکی از عناصر روان پریش ضدانقلاب برای براندازی در ایران، بار دیگر باعث طعنه و تمسخرهای تازه در محافل اپوزیسیون شد. فردی به نام سرلشگر مهدی روحانی از چند ماه پیش رسانههای گوناگون اپوزیسیون از جمله «بالاترین» را سرکار گذاشته و از روز اول مهر به عنوان تاریخ ورود به ایران و پایان کار جمهوری اسلامی یاد کرده بود. وی که با لباس خلبانی در شبکههای ماهوارهای زرد ظاهر میشد، از مخالفان هم فکر خود خواسته بود فقط با کت و شلوار به خیابانها بیایند و بقیه کار را به وی و هم قطارانش بسپارند. |
اوباما و نتانياهو با هم «هنگ» كرده اند
محافل رسانه اي از سردرگمي آمريكا و اسرائيل در قبال تشكيل كشور مستقل فلسطين با راي سازمان ملل خبر مي دهند.
هرچند اين پيشنهاد متضمن فريبكاري و خيانت، تنها بخشي كوچك از سرزمين فلسطين (مرز 1967) را به رسميت مي شناسد و مي كوشد نوعي رسميت به تشكيلات خودگردان در بر