آیا خاتمی آبِ رفته اصلاح طلبان را به جوی باز میگرداند؟/ همه دلهرههای آقای لیدر
خاتمي ليدر جريان اصلاحات است؛ غالب قریب به اتفاق اصلاح طلبان به این جمله تاکید و اذعان دارند که پنجمین رئیس جمهور ایران رهبر جریان اصلاحات محسوب میشود.
نگاه اصلاحطلبان به ليدر اصلاح طلبان جزر و مدهای فراوانی داشته است.
خاتمي پس از حضور در انتخابات مجلس شاهد سنگپراكنيهايي از سوي طيف تندروی اصلاحطلبان بود. اين در حالي بود كه خاتمي در پاسخ به آنها شكستهاي پي در پي اصلاحطلبان در عرصه سياسي طی چندین سال گذشته را يادآور شد و بار ديگر حركت اصلاحطلبي حول محور نظام را به آنها گوشزد كرد.
جالب است که سید محمد خاتمی ، حتي شرط عذرخواهی برای حضور در انتخابات آتي را رد نكرد.
اختلاف خاتمي و مرد خاکستری اصلاحات نيز به ضلع سومي به نام هاشمي مربوط بود، در حاليكه خاتمي از رئيس مجع تشخيص مصلحت نظام به نیکی ياد كرد و او را فردي اصلاحطلب می ناميد موسوي خوئينيها اين مطالب را بر نتافت و نسبت به سخنان خاتمی واکنش نشان داد.
تلاش هاي خاتمي تا جايي ادامه يافت كه بنابر گزارش منابع آگاه وي نامهاي به هاشمي رفسنجاني تحويل داده تا به دست یکی از شخصیت های نظام برساند هرچند از محتويات نامه خبري در دست نيست اما چیدن پازل های تاریخی و رفتاری خاتمی پس از فتنه 88 تا به امروزه كوشش وی براي رساندن خود به ماراتن انتخابات رياست جمهوري را در اذهان پديد می آورد.
در اين بين محمدجواد حقشناس عضو شوراي مركز حزب اعتماد ملي با بيان اينكه حضور خاتمي به سود نظام و به ضرر وي به دلیل مشکلات پیش روست تاکید کرد: حضور خاتمي مخالفاني از سوي جريان های تندروي اصلاحطلب و اصولگرايي دارد.
وي در ادامه دوگانه هاشمي – خاتمي را بهترين گزينه براي انتخابات آتي دانست و تصريح كرد: خاتمي از لحاظ بينالمللي و هاشمي از لحاظ داخلي داراي امتيازاتي هستند.
حق شناس فراهم شدن شرايط حضور خاتمي در انتخابات را تنها به تلاش اصلاح طلبان نسبت نداد و کوشش عقلاي اصولگرا براي حضور پنجمین رئيس جمهور ايران در انتخابات 92 را خواستار شد.
به هر شکل اشتباهات خاتمي در سير سياسي و جاده اصلاح طلبی از تعداد انگشتان دو دست فرا تر رفته و شايد اين آخرين فرصت براي او باشد و باید دید تا چه اندازه تلاش بر رفع موانع ایجادی بین خود و افکار عمومی است.
آيا ليدر اصلاحات كه زيبا كلام كارشناس اصلاح طلب مسائل سياسي او را از لحاظ مؤلفههاي سياسي زير صفر ميداند، ميتواند آب رفته اصلاحطلبان درعرصه سیاسی کشور را به جوي نظام باز گرداند.
مرخصی درمانی یا راهی برای فرار از مجازات
بر اساس آموزه های جین شارپ بازداشت شدگان اعتراضات و ناآرامی ها می باید پس از مدتی از دوران محکومیت خود اقدام به تمارض کرده و به بهانه پیگیری مراحل درمان درخواست مرخصی از زندان کنند.
این مسئله زمانی توجهات را به خود جلب می کند که رفتار شناسی فتنه گران در یکسال گذشته موید تلاش آنها برای بهانه تراشی پزشکی به منظور اخذ مجوز مرخصی پزشکی از زندان بوده است.
موضوعی که از سال گذشته با درخواست مرخصی صفایی فراهانی شروع شد و پس از محسن امین زاده ظاهرا نوبت به عرب سرخی رسیده است.
نکته جالب ماجرا زمانی است که بسیاری از این افراد در دوران مرخصی پزشکی خود بیشتر به اطبایی مراجعه می کنند که ربطی به عارضه ی موجه مرخصی شان نداشته است.
آغاز مرحله ای جدید عملیات روانی غرب علیه ایران
چرا که شایعات با قدرت شیوع پذیری سریع خود، قادر به ایجاد اختلافات و طرح تحلیل های نابجا در میان مردم و تصمیم گیران جامعه هدف بود و قدرت مدیریت بحران را از طرف مقابل سلب می کند.
در این راستا از ابتدای هفته جاری شایعات گوناگونی در حوزه های اقتصادی و سیاسی مطرح شده که از جمله آنها می توان به شایعه ی «تحریم گازی ایران از سوی اروپا»، گزارش نیویورک تایمز از کتاب «بازی ایانی: بازی جنگ در عراق، از جرج دبلیو بوش تا باراک اوباما» به بهانه متهم کردن ایران در ناآرامی های عراق، ادعای العربیه به نقل از نیویورک تایمز ، به خطای پدافند هوایی ایران در تشخیص هواپیماهای خودی از بیگانه و... اشاره کرد.
نقطه ی مشترک تمامی این شایعات زیر سوال بردن قدرت عملیاتی و دفاعی ایران در عرصه های مدیریتی است.
براساس مباحث نظری یکی از مراحل اصلی و تاثیر گذار در طراحی عملیات های روانی، انتشار شایعات است.
نقش آفريني اسرائيل در تنش اخير ميان ترکيه و سوريه
شدت گرفتن اختلافات در ستاد انتخاباتی یک کاندیدای ریاست جمهوری
اخبار بدست آمده حکایت از آن دارد که اختلافات در درون ستاد یکی از کاندیداهای مطرح انتخابات ریاست جمهوری شدت یافته است.
هامون به نقل از محدوده:
یکی از کاندیداهای مطرح انتخابات ریاست جمهوری که مدت هاست ستادهای انتخاباتی خود را فعال کرده و از طیف های مختلف نیز در بدنه ستاد خود بهره گرفته به دلیل اختلاف نظرهای شدید میان برخی اعضای برجسته ستاد خود، این روزها چندان حال خوشی ندارد.
«سهم خواهی»، «عدم تمکین تشکیلاتی»، « اختلاف نظرهای قومیتی» و... از جمله مسائلی است که در ستاد این کاندیدای ریاست جمهوری رخ داده و به تعبیر این فرد ستاد را به یک مجموعه افلیج تبدیل کرده است.
یک بیماری روانی دیگر رادیوفردا کشف شد !
هامون به نقل از بولتن نیوز:
به گزارش رادیودیروز بررسی
های روانپزشکی و تطابق آثار و علائم موجود در اخبار رادیوفردا نشان می
دهد این رسانه مبتلا به یک اختلال روانپزشکی به نام گراندیوزیتی (
GRANDUSITY ) می باشد . این اختلال به معنای خود بزرگ بینی است که در زمره
ی بیماری های روانی می باشد .
سرآغاز این تشخیص از آنجایی است که رادیوفردا معتقد بود در زمان اعتراضات
چند روزه ی اخیر تهران بر روی امواج این رادیو پارازیت های سنگین
انداخته اند ! اما اختلال ناشی از این خود بزرگ بینی رادیوفردا به این
دلیل است که ظاهرا رادیوفردا باورش شده است که در ایران تاثیرگذار است و
در اتفاقاتی همچون اعتراض یا اعتصاب و تحصن عده ی کثیری از معترضان پای
گیرنده های رادیویی خود در حال گوش دادن به رادیوفردا یا احتمالا پیگیری
لحظه به لحظه ی اخبار و گزارشات آن هستند !
این درحالیست که رادیوفردا بین رسانه های فارسی زبان ضد انقلاب یکی از کم
مخاطب ترین و بی مشتری ترین و کم طرفدار ترین رسانه هاست و ظاهرا فقط یک
مرکز کاریابی و جلوگیری از بیکاری برای عده ای از عناصر فراری ضد انقلاب
هستند که وقت خود را در این رادیو بگذرانند تا دیار غربت از گرسنگی تلف
نشوند !
با این وجود رادیوفردا معتقد است که در حین اعتراضات اخیر بازار تهران به
دلیل ترس مقامات جمهوری اسلامی ایران از این رسانه (!) پارازیت های
سنگینی بر روی امواج ماهواره ای آن ارسال شده است و دریافت آن را برای
مخاطبینش با مشکل مواجه نموده است !
رادیودیروز برای جلوگیری از پیشرفته تر شدن اختلا خودبزرگ بینی رادیوفردا
به این رسانه پیشنهاد می کند حتما به یک روانپزشک مراجعه نماید !
کارخانه دروغ سازی «دیگربان» تعطیل شد/ تو رو خدا به ما کمک کنید
هامون به نقل از بولتن نیوز: سایت «دیگربان» که در دروغ سازی علیه جمهور اسلامی ید طولایی داشت، تعطیل شد.
به گزارش بولتن نیوز، این سایت در توضیح دلیل این اقدام نوشته که به علت مشکلات مالی تا اطلاع بعدی به کار خود پایان داده است.
معلوم است که اوضاع اپوزیسیون و ضدانقلاب، حسابی قمر در عقرب شده و اربابان این قلم به مزدها به این نتیجه رسیده اند که هزینه هایی که برای چنین سایت هایی در طول این چند سال اخیر کرده اند، نتیجه خاصی جز وقت تلف کردن نداشته و تف سر بالاست.
جالب آنکه مسئولین این سایت در بیانیه پایانی خود خواسته اند در ظاهر خود را مستقل نشان داده و اقدامات خود را، عملی خودجوش اعلام کنند. در این بیانیه آمده است:
"دستاندرکاران این پروژه که از ژانویه سال ۲۰۱۱ با حمایت مالی اندکی آغاز شد و از ابتدای سال ۲۰۱۲ بدون هیچ حمایتی به کار خود ادامه داد٬ پس از بینتیجه ماندن تلاشها برای جذب بودجه از منابع مستقل٬ تصمیم به توقف فعالیت آن گرفتند.
این سایت طی این مدت تنها بر اساس انگیزه شخصی دستاندرکاران آن و بدلیل بازخوردهایی که حاکی از تاثیرگذاری در فضای رسانهای و سیاسی کشور بود به فعالیت خود ادامه داد."
این در حالی است که اخبار این سایت، آن قدر دروغ و به دور از واقعیت بود که حتی مورد استناد دیگر سایت های ضد انقلاب نیز قرار نمی گرفت.
جالب تر آنکه مسئولین این سایت دست به سر کیسه کردن مردم هم زده و نوشته است که "دیگربان در صورت تامین بودجه٬ فعالیت خود را از سر خواهد گرفت."
گفتنی است طبق اخبار رسیده، مابقی رسانه های ضد انقلاب نیز به دلیل عدم کارایی لازم، حمایت های اربابان خود را از دست داده و با مشکلات عدیده ای مواجه هستند.
حتي BBC هم متوجه رفتار كج و معوج خاتمي شد
هامون به نقل از بولتن نیوز:
با نزديك شدن به موسم انتخابات رياست جمهوري، رسانه هاي ضد انقلاب نيز دست به كار شده و با قدرت هر چه بيشتر مشغول توليد محتوا در اين زمينه هستند.
به گزارش بولتن نيوز، محور اساسي رسانه هاي بيگانه در مورد انتخابات آينده، دامن زدن به اختلافات موجود بين مسئولين (مخصوصا اختلاف بين اصولگرايان) و حمايت بي چون و چرا از اصلاحطلبان و در رأس آنها سيدمحمد خاتمي، يكي از اضلاع اساسي در فتنه 88 است.
در همين مورد، سايت بي بي سي متعلق به دستگاه سلطنتي انگليس در مطلبي با عنوان «خاتمي، کيمياگر يا اصلاح طلب؟»، در مورد ديدگاههاي پارادوكسيكال و متناقض خاتمي پرداخته و معتقد است كه مواضع و عملكرد او با يكديگر در تناقض است و معلوم نيست كه وي بالاخره از كدام مشرب فكري تبعيت مي كند و دنبال چه چيزي است.
نويسنده در ابتداي اين مطلب مي نويسد:
"هنگامي که محمد خاتمي نخستين بار براي انتخابات رياست جمهوري ايران نامزد شد، بسياري از مخالفان حکومت، بخصوص آنها که در خارج از کشور بودند، مي گفتند، او فردي است از داخل نظام جمهوري اسلامي و شعارهايش درباره اصلاحات، جامعه مدني، آزادي و غيره چيزي نيست جز عوامفريبي و راهي براي طولاني تر کردن عمر حکومت. اما بسياري از راي دهندگان ايراني که در داخل بودند، خواسته يا از سرناچاري با خوشبيني به او نگريستند، از او حمايت کردند و به او راي دادند.
گسترش آزادي بيان، آزادي هاي اجتماعي، سياست هاي بازتر فرهنگي، گسترش فعاليت نهادهاي مدني، بهبود روابط ايران با کشورهاي غربي، افشا کردن قتل هاي زنجيره اي همه و همه سبب شد تا بسياري از تحليل هاي بدبينانه در مورد خاتمي کمرنگ شود. اما به نتيجه نرسيدن تحقيقات درباره قتل هاي زنجيره اي، عدم موضعگيري قاطع در قبال بسياري از رويدادهاي داخلي از جمله رد صلاحيت گسترده نامزدهاي اصلاح طلب در انتخابات مجلس سال 82 سبب شدند تا چهره خاتمي در ذهن بسياري در حد يک اصلاح طلب "کم جرات" و "بي خاصيت" تنزل پيدا کند."
وي سپس به مواضع دوگانه خاتمي اشاره كرده و نوشته است:
"با نگاهي به کل کارنامه خاتمي مي توان گفت که شايد هيچ سياستمداري به اندازه او نتوانسته احساسات هوادرانش و هواداران دمکراسي در ايران را روزي به عرش و روزي ديگر به فرش و يا به روايت بهتر به قعر برساند. او کسي است که روزي افراد کشته شده در جريان اعتراضات به نتايج انتخابات رياست جمهوري سال 88 را "شهيد" خواند و از اقدامات حکومت بعنوان "کودتاي مخملين عليه مردم و جمهوريت نظام" ياد کرد و روزي ديگر از "ظلم به رهبري و نظام" حرف زد...
...اين افراد طبيعتا از محمد خاتمي بعنوان رهبر جنبش اصلاحات ايران، انتظار داشتند که در مواضعش تغييري اساسي ايجاد کند، البته نه تغييري در حد درخواست براي تغيير رژيم، بلکه دستکم در پيش گرفتن موضعي انتقادي تر و محکم تر از گذشته در قبال سرکوب ها و محدوديت هاي ايجاد شده و احتمالا تحريم انتخابات. اما خاتمي در اوج ناباوري و بر خلاف انتظار حتي دوستانش، به عنوان راي دهنده در انتخابات مجلس دهم شرکت کرد. او بعدا از تمايلش براي شرکت اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري سخن گفت. رئيس جمهوري سابق ايران در روزهاي اخير براي برطرف کردن ترديدها درباره مواضعش، با براندازي مخالفت کرده و از ضرورت حفظ "چارچوب" سياسي موجود در ايران سخن گفته است."
نويسنده سپس با طرح اين پرسش كه اظهارات و اقدامات خاتمي اين پرسش را در ذهن ايجاد مي کند که خاتمي واقعا به چه نوع اصلاحاتي اعتقاد دارد و چه نوع حکومتي مطلوب و مورد نظر اوست؟ آيا او واقعا اصلاح طلب است يا آنگونه که برخي از تندروها در ايران مي گويند، "برانداز" است؟، سعي كرده تا از حكومت ايران، به دليل وجود شواري نگهبان كه وظيفه تأييد صلاحيت ها را بر عهده دارد و چنين كاركردي عقلا نيز مورد قبول است، چهره اي غير دموكراتيك و مردم سالار نشان داده و ادامه مي دهد:
"گرچه خاتمي بارها تاکيد کرده است که او و همفکرانش "برانداز" نيستند و تنها به دنبال اصلاح حکومت و حفظ آنند، اما حقيقت اين است که ذات حکومت جمهوري اسلامي با خواسته هاي اصلاح طلبان در تضاد است. خاتمي پيش از هر چيز خواهان برگزاري انتخابات آزاد است. او مي گويد حکومت نبايد قيم مردم باشد. اما قانون اساسي جمهوري اسلامي که خاتمي خود را به آن معتقد مي داند، حق قيوميت را براي حکومت در نظر گرفته است چرا که حق نظارت بر انتخابات مجلس، رياست جمهوري، خبرگان و همه پرسي ها را به يک نهاد انتصابي يعني شوراي نگهبان واگذار کرده است (اصل 99). براساس همين قانون اساسي (اصل 98)، شوراي نگهبان تنها مسئول تفسير قانون اساسي است."
نويسنده سپس به پارادوكس هاي موجود در تفكر خاتمي و در يك نگاه كلي تر، اصلاح طلبان پرداخته و معتقد است:
"البته از اظهارات و اقدامات خاتمي مي توان دريافت که او ارادت خاصي به بنيانگذار جمهوري اسلامي، آيت الله خميني، دارد. ولي اين ارادت شخصي به معناي پذيرش تمام و کمال مهم ترين رکن قانون اساسي جمهوري اسلامي يعني اصل ولايت فقيه که اکنون کرسي آن در اختيار آيت الله خامنه اي است، نيست. در واقع اين امر، يکي از اساسي ترين پارادوکس هاي گفتمان اصلاح طلبي در ايران است که در اظهارات ميرحسين موسوي و مهدي کروبي نيز ديده مي شود. اين افراد همه از يک سو از وفاداري به "اصل نظام" و "آرمان هاي" آيت الله خميني سخن مي گويند و از سوي ديگر قدرت و اختيارات رهبري آن يا به معناي دقيق تر، قانون اساسي جمهوري اسلامي را که ميراث آيت الله خميني است، به چالش مي کشند."
بي بي سي: قانون اساسي خاتمي و اصلاح طلبان را گير انداخته است
شبكه دولتي انگليس با اشاره به تناقضات رفتاري خاتمي مي گويد او از چشم حاميانش افتاده اما خواسته هاي وي عملاً مفهوم تغيير نظام را دارد.
هامون به نقل از کیهان:
وب سايت بي بي سي
در تحليلي نوشت: هنگامي كه خاتمي نخستين بار براي انتخابات رياست جمهوري
ايران نامزد شد، بسياري از مخالفان حكومت، بخصوص آنها كه در خارج از كشور
بودند، مي گفتند، او فردي است از داخل جمهوري اسلامي و شعارهايش درباره
اصلاحات، جامعه مدني، آزادي و غيره چيزي نيست جز عوامفريبي و راهي براي
طولاني تر كردن عمر حكومت.
اما خيلي ها از سر ناچاري يا خوش بيني به وي رأي دادند. اما مواضع خاتمي
سبب شد تا چهره وي در ذهن بسياري در حد يك اصلاح طلب كم جرأت و بي خاصيت
تنزل پيدا كند. با نگاهي به كل كارنامه خاتمي مي توان گفت كه شايد هيچ
سياستمداري به اندازه او نتوانسته احساسات هوادارانش و هواداران دموكراسي
در ايران را روزي به عرش و روزي ديگر به فرش و يا به روايت بهتر به قعر
برساند. او كسي است كه روزي افراد كشته شده در جريان اعتراضات سال 1388
را «شهيد» خواند و از «كودتاي مخملين عليه مردم و جمهوريت نظام» ياد كرد و
روزي ديگر از «ظلم به نظام» حرف زد.
بي بي سي با اشاره به مواضع متناقض خاتمي مي نويسد: گرچه خاتمي بارها
تأكيد كرده كه او و همفكرانش «برانداز» نيستند و تنها به دنبال اصلاح
حكومت و حفظ آنند، اما حقيقت اين است كه ذات حكومت جمهوري اسلامي با
خواسته هاي اصلاح طلبان در تضاد است. قانون اساسي جمهوري اسلامي كه خاتمي
خود را به آن معتقد مي داند، حق نظارت بر انتخابات مجلس، رياست جمهوري،
خبرگان و همه پرسي ها را به يك نهاد انتصابي يعني شوراي نگهبان واگذار
كرده است (اصل 99). براساس همين قانون اساسي (اصل 98)، شوراي نگهبان تنها
مسئول تفسير قانون اساسي است.
تحليلگر بي بي سي با اشاره به ادعاي خاتمي مبني بر ارادت به بنيانگذار
جمهوري اسلامي نوشت: اين ارادت به معناي پذيرش تمام و كمال مهم ترين ركن
قانون اساسي جمهوري اسلامي يعني اصل ولايت فقيه نيست. در واقع اين امر،
يكي از اساسي ترين پارادوكس هاي اصلاح طلبان است كه در اظهارات ميرحسين
موسوي و مهدي كروبي نيز ديده مي شود. اين افراد همه از يك سو از وفاداري
به «اصل نظام» و «آرمان هاي» آيت الله خميني سخن مي گويند و از سوي ديگر
قدرت و اختيارات رهبري آن يا به معناي دقيق تر، قانون اساسي جمهوري
اسلامي را كه ميراث آيت الله خميني است، به چالش مي كشند.
رهبر و شوراي نگهبان جزو اصلي ترين اجزاي هويتي نظام جمهوري اسلامي هستند.
نويسنده تأكيد مي كند كه خواسته هاي اصلاح طلبان با ماهيت جمهوري اسلامي
در تعارض است.
نفوذ بهائيان در عرصه مناصب دربار حکومت دیکتاتور پهلوی
سیرنیوز؛ هنگامي که بريتانيا تنها ايفا کننده نقش در سياست ايران بود کوشش مي کرد تا شاه و ديگران از خود اختياري نداشته باشند، به اين صورت که افراد را ضعيف نگه مي داشت تا حکومت کردن برايشان ساده تر باشد اما سياست آمريکا نقطه ي مقابل بريتانيا بود. عاملان کودتا در ايران، يعني انگليس و آمريکا، بنا داشتند اين مرز و بوم را محلي براي استقرار دائمي نيروهاي خود و به مثابه ي پايگاهي منطقه اي قرار دهند. اين قدرت هاي بيگانه گماشتن افرادي را در رأس امور ضامن بقاي اين پايگاه مي دانستند که هيچ گونه تعلقي به اين کشور از حيث منافع مردم و فرهنگ ملي نداشته باشند؛ زيرا به زعم آنان در چنين صورتي نگراني ها از امکان چرخش وضعيت برطرف مي شد. لذا حتي المقدور کوشش مي شد از افراد بهائي در مناصب حساس بهره گرفته شود. در واقع محمدرضاشاه، نيز به حمايت از بهائيان مي پرداخت. اين گفته حسين فردوست، تأييدکننده اين مطلب مي باشد: «محمدرضا نه تنها نسبت به نفوذ بهائي ها حساسيت نداشت، بلکه خود او صراحتاً گفته بود که افراد بهائي در مشاغل مهم و حساس مفيدند چون عليه او توطئه نمي کنند.» علاوه بر اظهارات فردوست، سخنان خود بهائيان در اين مورد شنيدني است. براي نمونه در يکي از جلسات بهائيان که در منزل ضياءالله هوشمند تشکيل شد. سرهنگ اقدسيه چنين اظهار مي کند:«افتخار ما بر ديانت بهائي است. من زماني که در ارتش بودم سربازان و درجه داران و افسران بهائي را احترام مي گذاشتم؛ ولي يک فرد مسلمان از ديگري شکايت مي کرد، دستور شلاق زدنش را مي دادم.» وي در ادامه افزوده است: «ما اطلاع داريم که شاهنشاه آريامهر، بهائي مي باشند. ما بهائيان همه پولدار هستيم و ترقي بيشتري خواهيم کرد.» نمونه ديگر اين سخنان در يکي از جلسات بهائيان در خيابان سبلان مي باشد که شخصي به نام واحديان چنين اظهار مي دارد که: «کارهايي که اکنون به دست اعلي حضرت همايون شاهنشاه اريامهر صورت مي گيرد، هيچ کدامش روي اصول دين نيست؛ زيرا خود شاه به تمام دستورات بهائي آشنايي دارد و حتي ايشان با اشرف پهلوي در دوران کودکي در مدرسه بهائيان در خيابان اميريه که در آن زمان از مدارس عالي تهران بود، درس خوانده اند و دليلش آن است که عکس آن زمان شاه و اشرف هم اکنون موجود است ... حال مردم احمق مي گويند: شاه بهائي است. چه کار مي توانند بکنند. فلسفي بالاي منبر مي گويد: شاها مواظب باش ببين دکتر شما چه شخصيتي است. کارها را به دست بهائي ها ندهيد ولي اين گفتار اثري ندارد...» دراين ميان نخست وزير 13ساله، اميرعباس هويدا، دوران اوج و اقتدار بهائيان در دستگاه حاکمه بود. حضور بهائيان در عرصه هاي مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي، در حقيقت يکي از اجزاي برنامه کلي و همه جانبه استعمارگران پير و جوان، در اسلام زدايي از ايران را تشکيل مي داد. که در ادامه به بررسي فعّاليت بهائيان در اين چهار عرصه مي پردازيم. اميرعباس هويدا اميرعباس هويدا، دولت مرد طراز اول رژيم پهلوي در فاصله سال هاي 1343-1357 ش، در تاريخ معاصر ايران از نامي آشنا برخوردار است. براي آشنايي با اين فرد نخست به پيشينه هويدا از ابتدا تا زمان قرار گرفتن در پست نخست وزيري و سپس دوران سيزده ساله، حکومت او را مورد بررسي قرار مي دهيم. اميرعباس هويدا، فرزند ميرزا حبيب الله عين الملک،385 متولد سال 1295ش، در تهران مي باشد. وي به واسطه ي مأموريت هاي پدرش، در کشورهاي عربي، بزرگ شد و تحصيلات ابتدايي و متوسط خود را در بيروت به پايان رساند. عدم حضور در کشور ايران و آشنا نبودن با فرهنگ ايراني و همچنين تربيت خانوادگي که به سختي ارزش هاي جوامع غربي خصوصاً کشور فرانسه را به اميرعباس هويدا تعليم مي داد. حتي حلقه ي دوستان نزديک هويدا در مدرسه فرانسوي بيروت هم براي خود نامي برگزيده بودند که طنين رمانتيسم تاريخي در آن موج مي زد. نام اين حلقه تمپلرها بود. بعد از خاتمه تحصيل در بيروت به انگلستان و سپس به بلژيک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل ثبت نام کرد. در سال 1321ش، به ايران مراجعت و از وزارت خارجه تقاضاي استخدام کرد. ساعد(وزير وقت خارجه)، ذيل تقاضاي هويدا مي نويسد:«عدّه اي فعلاً بلا تکليف هستند.» مع هذا هويدا در تاريخ 12 شهريور 1322ش، به وسيله ي درخواست انوشيروان سپهبدي(شوهرخاله هويدا که اندک زماني بعد به مقام وزارت امور خارجه رسيد) به استخدام رسمي اين وزارتخانه درمي آيد.387 اما اشتغال هويدا در وزارت امور خارجه چندان به طول نمي انجامد و در اول مهرماه 1322 ش، براي انجام خدمت وظيفه عازم سربازي مي شود. در مهرماه 1323ش، مجدداً به وزارت خارجه بر مي گردد و به عنوان کارمند اداره اطلاعات به کار مشغول مي شود و از تاريخ دوازدهم بهمن 1323ش، به اداره سوم سياسي انتقال مي يابد. هويدا در سال 1324ش، به عنوان وابسته سفارت ايران در پاريس، عازم فرانسه گرديد. در دوران مأموريت پاريس، مسئوليت امور دفتري سفارت را به عهده داشت. هويدا نه تنها مسئوليت تمام امور کنسولي و ديپلماتيک ايران در فرانسه را برعهده داشت، بلکه وظيفه رسيدگي به امور اداري و سياسي و روابط ايران و آلمان شکست خورده و اشغال شده را هم دنبال مي کرد. بخش عمده اين روابط مربوط به مسائل اقتصادي و قراردادهايي بود که در دوران اقتدار هيتلر و رضاخان منعقد شده بود و بايد تکليف اين قراردادها روشن مي شد. افزون بر اين عده اي از يهوديان که گذرنامه هاي ايراني داشتندو در اردوگاه هاي آلمان نازي زندگي مي کردند، پس از شکست آلمان در اختيار متفقين قرار گرفته بودند که پيگيري کار آزادسازي و جابه جايي آنان نيز از وظايف هويدا در اين ايام به حساب مي آمد. ذکر اين نکته ضروري است که هيچ يک از اين يهوديان ايراني نبودند و در زمره کساني قرار داشتند که عبدالحسين سرداري، دايي هويدا (کاردار سفارت ايران در پاريس) در ازاي گرفتن مبالغي هنگفت به آنان گذرنامه ايراني داده بود. در مورد حضور هويدا در پاريس در اين ايام و فعّاليت هايش دو مسئله قابل تأمل وجود دارد. مسئله اول عضويت در حزب توده مي باشد. احسان طبري، ضمن اشاره به روابط هويدا با ايرج اسکندري از رهبران حزب توده عنوان مي کند: «هويدا در دوران خدمت وزارت خارجه در اروپا به همه جا سر زد اين روزها بازار کمونيسم در ايران گرم بود، عضو حزب کمونيسم در ورشو شد». مسئله ي دومي که در زمان حضورش در سفارت پاريس به وجود آمد، شرکت در باند قاچاق پاريس بود. در سال 1325ش، براي اولين بار جريان جنجال برانگيز شرکت عده اي از اعضاي سفارت ايران (از جمله هويدا) و چند نفر از ايرانيان سرشناس ديگر در قاچاق موارد مخدر، در روزنامه ي مردم ارگان حزب توده منتشر مي شود، اين خبر که در شماره ي مورخ 19 بهمن 1325ش، مجله خواندني ها از روزنامه مردم نقل شده به اين شرح است که: «به موجب خبر راديو پاريس، ضمن ايرانيان توقيف شده در پاريس به اتهام قاچاق، سه عضو سفارت، سه روزنامه نويس، يک نويسنده و يک سرهنگ و يک تاجر بزرگ مي باشند. به موجب خبر بعدي تقريباً پنجاه نفر تاکنون دستگير شده اند از جمله آقايان اميرعباس هويدا دبير اول سفارت، مطيع الدوله ي حجازي، سرهنگ اسفندياري، گنجه اي مدير باباشمل، وهاب زاده و منصور صالحي در يادداشتي که دولت فرانسه به ايران داده قيد شده است که حقوق دبيراول شما معلوم و مخارج او نيز معين است، ولي تحقيق کنيد ويلاي مشاراليه در خارج پاريس از چه محلي خريداري شده است». ابوالفضل قاسمي نيز در کتاب اليگارشي در مورد نقش هويدا در قاچاق پاريس، چنين مي نويسد: «در مقام دبير کلي سفارت ايران در پاريس به وسيله يهوديان يک باند قاچاق درست کرد به طوري که روزنامه کيهان نوشت (آيا مي دانيد که درهاي قنسولگري ايران بروي جهود و ارمني باز است) کار را به جائي مي رساند که پيرامون سفارتخانه مرکز قاچاق فروش ها مي شود به طوري که روزنامه آئين نام خيابان سفارت ايران را مرادف خيابان قاچاق در پاريس مي داند.»392 اين جنجال و افتصاح سرانجام با وساطت دربار فيصله مي يابد و موضوع فراموش مي شود تا اين که در فروردين ماه سال 1328ش، هويدا به سمت کنسوليار ايران در سرکنسولگري اشتوتگارت به آلمان مي رود و در اسفندماه همين سال به درخواست عبدالله انتظام که در آن موقع وزير مختار ايران در آلمان بوده است وظايف کنسولي را در اشتوتگارت به عهده مي گيرد. در سال 1329ش، با آغاز نخست وزيري حسين علاء، عبدالله انتظام در کابينه وي، وزير امور خارجه مي شود و هويدا به عنوان منشي مخصوص و رئيس دفتر امور خارجه منصوب مي گردد.394 ولي با تغيير کابينه، باقر کاظمي، وزير امور خارجه ي دولت مصدق، هويدا را از رياست دفتر وزارتي برکنار و به معاونت اداره ي سوم سياسي منصوب مي کند اما هويدا که اوضاع و احوال را بر وفق مراد خود نمي ديد در مهرماه سال 1330ش، به دعوت کميساري عالي پناهندگان سازمان ملل متحد مأمور خدمت در اين سازمان شد و مدت پنج سال در اين سازمان خدمت کرد و توانست به عنوان رابط کميسيون نقش ويژه اي در کمک به ايجاد پايگاه صهيونيستي عليه جهان اسلام ايفا کند. به گفته عباس ميلاني( نوسنده کتاب معماي هويدا) بحث امکان يک دولت يهودي در بخشي از سرزمين فلسطين هم در آن زمان سخت رايج بود. هويدا از جمله اقليت کوچکي بود که از ايجاد چنين دولتي طرفداري مي کرد و مي گفت اين پادزهر سامي ستيز تاريخ است.395 جالب توجه است که در آن زمان مأموريت کميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل توسط وان هگ گدهارت که از فراماسونرهاي معروف و بين المللي بود، اداره مي شد. محمد اختريان در کتابش علت حضور هويدا در سازمان ملل را چنين بيان مي کند:«در زمان حکومت دکتر مصدق، سازمان جهاني صهيونيسم تعطيل شد و نمايندگي سياسي اسرائيل در ايران برچيده شد. در اين زمان اداره امور سازمان جاسوسي يهوديان ايران به کميته بهائيان واگذار گرديد. امير عباس هويدا نيز به دست عناصر با نفوذ و نقابدار بهائي مأمور خدمت در سازمان ملل گرديد.» در سال 1335ش، به تقاضاي رجبعلي منصور (پدر حسنعلي منصور سفير وقت ايران در آنکارا) با سمت رايزن سفارت ايران در ترکيه به آنکارا رفت.
توهین بی شرمانه روزنامه شرق به رزمندگان و بسیجیان / واکنش فوری هیئت نظارت بر مطبوعات خواسته جامعه ایثارگران
تعميق پيوند فتنهگران و بهاييان عليه جمهوري اسلامي
در اين راستا اخيراً مركز مزبور كتابي تحت عنوان " گفتمانهاي معاصر اجتماعي " كه حاوي مقالات و گفتارهاي ۲۱ نفر از عناصر فتنه و ضدانقلاب ميباشد را منتشر كرده است.
در اين كتاب ۵۳۰ صفحهايي كه توسط انتشارات " ايرانيان " در واشنگتن منتشر شده است، مقالات و مطالبي از افرادي همچون محسن سازگارا، عبدالکریم لاهیجی، عمادالدین باقی، فاطمه حقیقتجو، رحیم رشیدی، آرام حسامی، کاویان میلانی، محمد نوریزاد، مهرداد مشایخی، امیرحسین گنجبخش و چند فتنهگر و ضدانقلاب ديگر درج شده است.
گفتني است، اين مركز بهايي قصد دارد طي ماههاي آينده كتاب مزبور را به زبان انگليسي نيز منتشر نمايد.
خاتمي ممكن است واكسن مقابله باميكروب هاي سبز باشد!
يك
پايگاه اينترنتي وابسته به اپوزيسيون ضمن بررسي شرايط اپوزيسيون پيش بيني
كرد آمدن خاتمي در صحنه انتخابات به جاي آن كه سودي براي مخالفان داشته
باشد اسباب اختلاف و شكاف بيشتر در جنبش سبز شود.
هامون به نقل از کیهان:
سايت روزآن لاين با اشاره به تمايل خاتمي براي بازگشت به عرصه سياست مي
نويسد: هر چند كه با توجه شرايط موجود از جمله حوادث اخير كه منجر به
بازداشت فائزه هاشمي شده و كنش حاكميت با اصلاح طلبان را دستخوش مسائل
تازه اي كرده، فرضيه حضور اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري با محوريت
خاتمي فرضيه اي ضعيف به نظر مي رسد اما در عين حال اين نوشتار مي كوشد
تا تحليلي واقع بينانه از جنبه هاي مثبت و منفي حضور اصلاح طلبان در
انتخابات با محوريت محمد خاتمي ارائه دهد.
نويسنده با بيان اينكه «اصولگرايان از حضور اصلاح طلبان داراي مرزبندي
مشخص با جنبش سبز استقبال مي كنند و آن را همچون ويروس ضعيف و واكسن در
مقابل ميكروب هاي سياسي (اصلاح طلبان سبز) مي دانند»، مي افزايد: شايد
حضور خاتمي براي حاكميت چالش برانگيز باشد اما مي تواند تبعاتي هم براي
اصلاح طلبان و جنبش سبز داشته باشد. از ظواهر امر چنين برمي آيد كه خاتمي
بيش از دو گزينه براي تعامل با حاكميت پيش روي خويش ندارد. در تعامل
نخست، خاتمي همچون گذشته با در نظر گرفتن ملاحظات جمهوري اسلامي مي كوشد
تا با حفظ حريم ها، سياست هاي اصلاحي خويش را پيش ببرد. اما در تعاملي
ديگر خاتمي با ذكر شروطي وارد عرصه انتخابات مي شود كه اين شروط نيز خود
سه فرض ديگر را به دنبال دارد.
روزآن لاين نوشت: فرض نخست آن است كه شرايط خاتمي پذيرفته مي شود و وي با
اين شروط وارد كارزار انتخاباتي مي گردد. فرض دوم رد شرايط خاتمي به نحوي
است كه خاتمي از اعلام كانديداتوري انصراف دهد و فرض آخر رد شرايط خاتمي
به گونه اي است كه خاتمي تا پايان كار يعني ثبت نام مقاومت كند و نهايتاً
با رد صلاحيت شوراي نگهبان رو به رو شود.
اين پايگاه وابسته به اپوزيسيون مقيم پاريس در پايان نوشت: اين فرضيات،
فرضياتي ممكن هستند اما بايد ديد با در نظر گرفتن شرايط موجود كدام فرض
محتمل تر است. شرايط سياسي حاكم بر جامعه به روشني گوياي آن است كه زمينه
اي براي تعامل نخست وجود ندارد. فرضيه نخست، گرچه از فرضيات بعيد است
اما در صورت تحقق مي تواند بزرگترين دستاورد را براي اصلاحات و جنبش سبز
در پي داشته باشد؛ گرچه روابط خاتمي و نظام جمهوري اسلامي اكنون در سطحي
نيست كه قابل ترميم باشد. ضمن اينكه چنين تصوري از مجموعه حاكميت نسبت به
آنكه خاتمي بتواند منجي جمهوري اسلامي شود وجود ندارد و البته پيشتر نيز
چنين تصوري وجود نداشته است. از سوي ديگر، از ميان سه فرضيه موجود در
تعامل دوم، تنها فرضيه دوم به واقعيت نزديك تر است. در واقع از اظهارات
برخي چهره هاي حاكميتي اصلاح طلب نظير محمدرضا تابش، نماينده زادگاه
خاتمي در مجلس مي توان چنين برداشت كرد كه آنان چشم انتظار چراغ سبز
حاكميت براي حضور در انتخابات هستند اما خاتمي نيز بارها اذعان داشته است
كه حتي در صورت وجود چنين چراغ سبزي، بدون برآورده شدن شرايط حداقلي
حاضر به كانديداتوري در انتخابات نيست.
فرضيه نخست كه تقريباً فرضيه اي بعيد است و فرضيه سوم نيز با ويژگي هاي
شخصيتي خاتمي قرابتي ندارد. هر چند در صورت تحقق قدرت مضاعفي به جنبش سبز
خواهد بخشيد. با در نظر گرفتن شرايط موجود مي توان قضاوت كرد كه آيا طرح
موضوع كانديداتوري خاتمي به دگرگوني شرايط سياسي منتهي خواهد شد يا صرفاً
به ايجاد شكاف ميان جنبش سبز خواهد انجاميد.
زمین خواری یکی از گویاترین موارد فساد در دربار شاه مخلوع
هامون به نقل از سیرنیوز؛ پرویز خسروانی زمانی که دانشجوی دانشکده افسری بود، خود و خانوادهاش بیپول بودند. آنها 5 برادر و چند خواهر بودند. از خواهران او تنها یکیشان را به اتفاق شوهرش در منزل سپهبد خسروانی دیدهام. یکی از برادران خسروانی وکیل مجلس شد [شهاب خسروانی]. برادر دیگر به نام عطاءالله خسروانی وزیر کار و وزیر کشور شد. دیگری [خسرو خسروانی] سفیر شد. مرتضی خسروانی نیز با درجه سپهبدی رییس دادرسی ارتش شد. آن که وزیر شد بسیار چاخان و پشت هم انداز بود و آن یکی که سفیر شد بسیار مطیع و سازشکار. پرویز خسروانی از زمان دانشکده افسری به دنبال زن پولداری بود که توسط او وضعش را روبهراه کند، تا بالاخره دختری پولدار از یک خانواده بهایی به نام نعیمی پیدا کرد که در انتهای کوچه شهناز (محلی که منزل من در آن واقع بود) مینشستند. پدر دختر به نام عبدالحسین نعیمی از بزرگان فرقه بهایی و بسیار متمول بود . او در سالهای 1320 تا 1324 رئیس کمیته محرمانه سفارت انگلیس در تهران بوده و با مستر ترات دبیر اول سفارت انگلیس در امور سیاسی داخلی و خارجی ایران دخالت می کرد . خانم لمبتون که یک دوشیزه 80 ساله انگلیسی است و در جنگ جهانی دوم ریاست کمیته اینتلیجنت سرویس انگلستان را در تهران بر عهده داشت و کلیه امور سیاسی ایران را به نفع انگلستان رهبری می نمود یکی از دوستان و همکاران عبدالحسین نعیمی بوده است . عبدالحسین در 1325 یا 1326 از سفارت انگلیس کنار رفت ولی همکاری خود را در امور سیاسی به طور مخفیانه با سرویس اطلاعاتی سفارت انگلیس در تهران ادامه داد . عبدالحسین نعیمی و خانواده اش در یک باغ 5 هزار متری با ساختمان مجلل سکونت داشتند. پرویزخسروانی هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسری راه میافتاد و به عنوان تمرین دوچرخهسواری از مقابل خانه دختر عبدالحسین میگذشت و نامه عاشقانه رد و بدل میکرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند، ولی به علت سماجت پرویز این ازدواج انجام شد و ایشان به عنوان داماد سرخانه به باغ دختر کوچید! پدر دختر در جوار خانه خود خانهای ساخت که خسروانی و زنش در آنجا زندگی میکردند. این خانه در کنار بولوار واقع بود و بعدها به اداره نظاموظیفه اجاره داده شد و خسروانی و زنش در الهیه خانه مجلل با محوطه پنج هزار متری درست کردند و تا انقلاب در آنجا زندگی میکردند. پس از فوت پدر دختر، ارث هنگفتی به زن خسروانی رسید و صاحب چندین باغ و خانه در ونک و چندین ویلا در جنوب فرانسه و آپارتمانهای متعدد در پیچ یوسفآباد و مجتمع سامان و غیره شد. خسروانی در زمان مصدق باشگاه ورزشی تاج را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باجبگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بیمخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد میآمد بدان سو میرفت. در زمان مصدق (اگر اشتباه نکنم در 30 تیر) ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار میداد، ولی چندی بعد در 28 مرداد توسط اشرف اجیر شد و همین ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد. یک بار همین موضوع را به محمدرضا گفتم. پاسخ داد: « بیاشکال است، حال که به نفع من عمل میکند!» ولی به علت همین پشت هماندازی و حقهبازیاش مورد اعتماد نبود. پس از 28 مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه میافتاد و هر جا که زمین شهری مرغوبی میدید به مالک آن مراجعه میکرد. اگر طرف حاضر میشد زمین را به او واگذار کند فبها، وگرنه یک جوخه ژاندارم میرفت و یک پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو میکرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید میکرد که زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلما تسلیم میشد و زمین را واگذار میکرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر میشد. چنین آدمی را هویدا، سرپرست سازمان تربیتبدنی کرده بود. به تدریج، مساله بسیار حاد شد. من پیگیری کردم و بهترین وسیله تحقیق را اداره کل نهم ساواک تشخیص دادم. سرهنگ ضرابی، مدیرکل نهم ساواک، را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانی تحقیق کند و در سطح کشور هرچه به نام خسروانی، زن و 2 دختر اوست و سند صادر شده، گزارش نماید. پس از 3-4 ماه گزارش تحویل شد. با کمال تعجب دیدم که نتیجه بیش از تصور قبلیام است: در مراکز استان یک یا چند زمین، در مراکز شهرستانها یک زمین، در برخی مراکز بخش یک زمین و در تهران دهها زمین، که همه بسیار مرغوب و وسیع بود، به نام خسروانی و خانوادهاش است. خود خسروانی علاوه بر باشگاههای ورزشی تاج، به تدریج تاسیسات ورزشی دیگری تاسیس کرده بود که بسیار مدرن بود. یکی از این تاسیسات در خیابان بخارست و دیگری حوالی ونک بود، که ساختمان مجللی با بیش از 10 زمین تنیس در محوطهای حدود 10هزار مترمربع بود. بعلاوه، در آنکارا (ترکیه) نیز تاسیسات ورزشی مهمی احداث کرده بود که سند به نام خودش بود. اداره کل نهم ساواک در گزارش خود لیست کاملی از زمینها و تاسیسات خسروانی در سطح کشور ارائه داد که به بیش از 200 رقم میرسید. این گزارش سرهنگ ضرابی باید جزء مدارک «دفتر ویژه اطلاعات»، که مسوول حفاظت آن سرتیپ نجاتی بود، موجود باشد. گزارش فوق را به محمدرضادادم . ذیل گزارش نوشت « به علم ارجاع شود » به علم (وزیر دربار) ارجاع شد . علم و خسروانی باهم توافق کردندکه وی ظاهرا کلید اموال خود را به بنیاد پهلوی ببخشد، ولی عملا با اهداء چند قلم قضیه را فیصله دهد . چنین شد و حدود هفت هشت قطعه در تهران با به بنیاد واگذار کرد و در نامه ای به محمدرضا نوشت « جان نثار هرچه داشت و نداشت به بنیاد واگذار کردم ! » مدتی گذشت و من قضیه را متوجه شدم و گزارشی به محمدرضا دادم که آنچه خسروانی به بنیاد واگذار کرده چند قلم ناچیز از 200 قلم اموال اوست و تازه استفاده آن را به صورت ظاهر برای باشگاه تاج (و در واقع برای خودش) برداشت می کند . محمدرضا مجددا نوشت « به علم ارجاع شود !» ارجاع شد ولی این بار علم اقدامی نکرد .
سایت Bank Of America توسط مسلمان حامی رسول الله هک شد
ساعاتی پیش و در ادامه فراخوان برای هک سایت های آمریکایی، سایت Bank Of A merica توسط گروهی از جوانان مبارز هک شد. متن اعلام هک سایت فوق به این شرح است:
هامون به نقل از بولتن نیوز:
Access to this site is hardly possible.
هشدار موسسه مطالعات امنیت داخلی دانشگاه تلآویو به مقامات رژیم صهیونیستی درباره ایران
موسسه مطالعات امنیت داخلی دانشگاه تلآویو ضمن هشدار به مقامات کابینه جنگ رژیم صهیونیستی از جمله آویگدور لیبرمن وزیر خارجه، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر جنگ این رژیم، تنش های به وجود آمده بین اسرائیل و آمریکا را به نفع ایران ارزیابی کرد.
هامون به نقل از محدوده:
در این گزارش که بخش از آن را یکی از کارشناسان کنترل تسلیحاتی رژیم صهیونیستی در گفتگو با روزنامه با جروزالمپست افشا کرده است، آماده است که براساس تحلیل های صورت گرفته تنها برنده تنش های بین مقامات آمریکا و اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران است به همین دلیل مقامات مسئول در این رژیم از جمله مسئولان سیاست خارجی در اسرع وقت باید از ادامه تنش ها جلوگیری و سیاست فشار مجدد به مقامات غربی برای در تنگنا گذاشتن ایران را عنوان کنند.
در بخشی از این گزارش ضمن انتقاد به رفتار مقامات ایالات متحده، عنوان شده است آمریکا از سویی بارها اسرائیل را از حمله به تاسیسات هستهای ایران منع میکند و از سوی دیگر خود هیچ خط قرمز مشخصی برای ایران تعیین نمیکند که این رفتار آمریکا به طرز ناراحتکنندهای حس بدبینی برای ساکنین سرزمین های اشغالی بوجود می آورد.
موسسه مطالعات امنیت داخلی اسرائیل از مقامات آمریکا خواسته خط قرمز برخورد با ایران رابطه این کشور با رژیم صهیونیستی در نظربگیرد و در توضیح این بحث آورده است که خطوط قرمز ابزارهایی برای اعمال فشار دیپلماتیک به کشورها هستند و تاکنون آمریکا تنها سلاح هستهای را به عنوان خط قرمز خود با جمهوری اسلامی دانسته است که این خط قرمز توسط ایران تاکنون جدی گرفته نشده است.
لازم به ذکر است مقامات رژیمصهیونیستی که تا چند هفته پیش دائما از طرح حمله قریبالوقوع به ایران صحبت میکردند، پس از نادیده گرفته شدن در جامعه بینالملل اکنون تلاش بینتیجه دیگری را برای تعیین خط قرمز برای برنامه هستهای ایران آغاز کردهاند.
واکنش خشمگینانه منافقین در مورد فعالیتهای ضد تروریستی ایران در اجلاس نم
هامون به نقل از باشگاه خبرنگاران: یکی از اعضای منافقین در اروپا که در موضوع دادگاههای 67 علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند، ضمن حمله به این اقدام در حاشیه اجلاس نم، سعی کرد عاملین ترور دانشمندان هستهای را بی گناه نشان داده و اتهامات این افراد را بی اساس جلوه دهد.
این عضو منافقین که خود از زندانیان سال 67 بوده و به لطف ادعای منافقانه مبنی بر جدایی از جریان نفاق با عفو روبهرو شده است و هم اکنون در اروپا فعالیت میکند، تلاشهای حقوق بشری و پیام صلح ایران را نمایش خیمه شب بازی نامیده است.
وی با لحنی توهین آمیز از حضور خانواده شهدای ترور هستهای در حاشیه اجلاس یاد و سعی کرد تا این اقدام ایران را بی اثر و کم رنگ جلوه دهد.
این عنصر منافقین بدون اشاره به بازتابهای بینالمللی حضور خودروهای دانشمندان هستهای و نمایشگاه ایران قربانی تروریسم در حاشیه اجلاس، به شرح زندگی و فعالیتهای چند تن از کسانی میپردازد که نقششان در ترور دانشمندان هستهای اثبات شده و پس از محاکمه به اعدام محکوم شدهاند.
وی نه تنها سعی کرده افرادی چون جمالي فشی، عامل ترور شهید علیمحمدی را بیگناه نشان دهد، بلکه منکر نقش موساد و گروهک منافقین در ترور دانشمندان هستهای شده است.
بر پایه این خبر در حاشیه اجلاس عدم تعهد، برنامههایی با هدف معرفی مظلومیت ایران در مواجهه با تروریسم دولتی از قبیل برگزاری نمایشگاه «ایران قربانی تروریسم»، اهدای گل از سوی فرزندان خانوادههای شهدای ترور به شهدای هستهای و دیدار آرمیتا رضایینژاد دختر شهید دانشمند داریوش رضایینژاد با دبیرکل سازمان ملل به همت موسسه راهبردی دیده بان به اجرا در آمد.
این اقدامات نه تنها باعث واکنش بسیاری از شرکت کنندگان در اجلاس مبنی بر همدردی با ملت ایران و خانواده شهدای ترور شد، بلکه سبب شد تا دبیرکل سازمان ملل در دیدار با رئیس جمهور ایران اذعان کند که ایران قربانی تروریسم است.
منبع: موسسه راهبردي ديدهبان
آقای خاتمی! نقد اصلاحات پیشکش؛ با فتنه مرزبندی کنید
دور جدیدی از فعالیتهای اصلاحطلبان برای آنچه که آنان «ایجاد تمهید برای گشایش فضا» میخوانند، روز گذشته با انتشار اظهارات سید محمد خاتمی ظهور و بروز یافت.
هامون به نقل از فارس، دور جدیدی از فعالیتهای اصلاحطلبان برای آنچه که آنان «ایجاد تمهید برای گشایش فضا» میخوانند، روز گذشته با انتشار اظهارات «سید محمد خاتمی» در جمع تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر ظهور و بروز یافت.
سید محمد خاتمی در اظهارات خود با ادعای دلزدگی مردم، خواستار گشودن فضا برای اصلاحطلبان شد و گفت: اصلاحطلبان برای نقد اصلاحات نیازمند گشایش فضا هستند.
این اظهارات خاتمی در حالی بیان میشود که بنا بر اعتراف تئوریسینهای جبهه اصلاحات، هدف اصلی اصلاحطلبان در شرایط کنونی نه صرف رقابت انتخاباتی، که بدست آوردن فضای لازم برای احیای تشکیلاتی و گفتمانی خود است؛ فضایی که آنان به دلیل عملکرد خود در فتنه 88 زمختی غیرقابل انکاری را بر چهره خود حک کرده و «بحران مقبولیت و مشروعیت» را مجددا در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند 90 برای خویش به ارمغان آوردهاند.
از دیگر سو نگاهی عمیقتر به اظهارات سید محمد خاتمی و ادعاهای وی بیانگر آن است که:
1- شخص خاتمی به نیابت از اصلاحطلبان، استراتژی یک گام به عقب دو گام به جلو را مدنظر داشته و با بیان اینکه این جریان فقط گشایش فضا را خواستار است، تلاش دارد تا با احیای اصلاحات به بهانه نقد این جریان، فعالیت در فضای اجتماعی را در دستور کار خود قرار داده و با فربهگی در این ساحت، قدرت سیاسی را هدف آتی خود قرار دهد.
2- آقای خاتمی در حالی از گشایش فضا سخن به میان میآورد که جریان اصلاحات در «آزادترین و پرشورترین» انتخابات کشور( در سال 88 ) نشان داد که بازیگر پرمدعایی بیش برای دمکراسی نیست چه این که در این میدان آزاد، پیش از اعلام نتایج انتخابات، وی پیروزی میرحسین موسوی را تبریک گفت و در 30 خرداد، مجمع روحانیون تشکل تحت مدیریت خاتمی، مردم را به حضور خیابانی فراخواند و به آتش کشیدن سطل های زباله، تمرین دمکراسی آنان شد!
براستی اصلاح طلبانی که اینچنین فضای آزاد را مورد تاخت و تاز قرار داده، از قانون عبور کردند و سیاستهای اصولی نظام را در روز قدس و 25 بهمن به استهزاء گرفتند و حتی تصویر امام راحل(ره) را به دستان ناپاک برای پاره شدن سپردند، چگونه است که هوس مشق دوباره دمکراسی کرده اند!
3- آقای خاتمی در حالی از گشایش فضا برای نقد اصلاحات سخن به میان میآورد که وی و یارانش تاکنون هیچ گونه انتقادی به عملکرد خود در فتنه 88 نداشتهاند؛ نه نقدی به اقدامات براندازانهشان، نه نهیبی به آشوبهایشان، نه اعتراضی به حمایتهای دشمنان نظام از اغتشاشات و نه فریادی از سر اعتقاد به مخالفان جمهوری اسلامی هنگام هتاکی آشوبگران علیه ستون فقرات مبانی نظام و انقلاب.
براستی، باید به آقای خاتمی گفت: نقد اصلاحات بماند برای بعد، چرا از فرصت نقد فتنه 88 سخن به میان نمیآورید؟
4- اظهارات آقای خاتمی از دیگر سو نشان میدهد که هر چند وی و همفکرانش از دلبستگی خود به نظام سخن میگویند اما همچنان مشرب «کت اپوزیسیونی و شلوار پوزیسیونی» را دستور کار خود قرار دادهاند؛ تا هم منتقد حاکمیت باشند و هم در درون حاکمیت! این روش شترمرغی، افکار عمومی را همچنان منتقد آنان میسازد که اینان نه «سرمایهاند»، نه «جدی»، نه «معتبر»، نه «حرفهای»، نه «منطقی»، نه «وزین و وثیق» و نه «اخلاقی و قابل اعتماد».
5- این روزها بیان آشکار و پنهان اصلاح طلبان نشان میدهد که این جریان به دنبال تغییر وضعیت خود در سپهر سیاسی کشور است و در این میان آنچنان مصر است که بازی را واژگونه کرده و بدون هیچ اشارهای به آسیبهایی که به نظام وارد ساختهاند، میکوشند نعل وارونه زده و با تحریف واقعیتها، فتنهانگیزیهای خود را از افکار عمومی پنهان ساخته و خود را معتقد به مبانی نظام جمهوری اسلامی نشان دهند.
اگر جز این است، بهتر است آقای خاتمی تنها به چند جمله بیان شده توسط تئوریسینها و دوستان خود در خلال روزهای گذشته و سالهای پیش پاسخی دهند که آیا اعتقاد به مبانی نظام میتواند منجر به بیان این اظهارات شود؛ گفتههایی همچون:
- فرق ما با براندازها در روش است (علیرضا علوی تبار)
- انقلاب اسلامی، متاثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها یکسان خواهد بود (عباس عبدی)
- ساختار سیاسی دچار وارونگی شده است، اما راه حل بازگشت به سال 84 نیست بلکه باید تمامی ساختار سیاسی کشور بازسازی شود(احمد پورنجاتی)
- نباید از هدایت اعتراضهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، قومی و… در یک مسیر و تجمیع قدرت ها واراده های متکثرغافل شد(محمدرضا تاجیک) و...
بیشک این اظهارات که هیچ یک نیز تاکنون از سوی اصلاحطلبان و شخص سید محمد خاتمی مورد اعتراض قرار نگرفته، نشان میدهد که این جریان از گشایش فضای مورد نظر خود چه اهدافی را طلب کرده و به چه سوداهایی دل بسته است.
اعتراض مردم به رفتار نادرست باران کوثری
وقتی بیماری قلبی میرحسین موسوی باعث وجد فعالان جنبش سبز می شود!
چه کسی جلو دار شعبون بی مخ های سینمای ایران است
اخبار مربوط به جيگر را اينجا به اشتراك بگذاريد + تصاوير
هامون به نقل از باشگاه خبرنگاران:
حركت عجيب و البته قابل پيش بيني بي بي سي فارسي (قابل پيش بيني از اين جهت كه تلويزيون وابسته به خاندان سلطنتي در زمانهايي كه دستش به هيچ جايي بند نيست دست به دامن مواردي ميشود كه موجبات تمسخر و البته تعجب ديگران را فراهم ميآورد) در ممنوع التصوير كردن شخصيت جيگر در برنامه پر طرفدار كلاه قرمزي كه در ايام مناسبتي سال پخش ميشود باعث شد انتقادات و تمسخر گسترده كاربران داخلي و خارجي به سمت مديران شبكه بي بي سي فارسي نشانه رود.
هنوز ساعتي از انتشار خبر سراسر دروغ بنگاه وابسته به بهائيان نگذشته بود كه پيامكهاي زيادي بين مشتركان تلفن همراه رد و بدل شد. آري بي بي سي فارسي در مورد جيگر به پيامك جوك ايرانيان تبديل شد.
مشتركان ضمن به سخره گرفتن دست اندركاران تلويزيون بي بي سي فارسي در پيامكهاي خود خبر از پيوستن جيگر به تيم خبري بي بي سي فارسي مي دادند.
اما در اين ميان سايتها و وبلاگها هم بيكار نبودند و با قرار دادن كاريكاتور و مطالب طنز بر روي خروجي خود شبكه وابسته به ملكه را بيش از پيش مورد تمسخر قرار ميدادند.
در يكي از موارد وبلاگي با طرح سوال 4 گزينهاي نوشت:
جیگر در بی بی سی؟
۴- به نظر شما در صورت تایید خبر ممنوع التصویر شدن "جیگر" آینده وی چگونه رقم می خورد؟!
الف. می رفت از شهر، به روستایی، آنجا که دارد، آب و هوایی(!) و سپس در آنجا با "پاریکال" ازدواج می کرد و تا آخر عمر به خوبی و خوشی در طویله ای (به همراه چند کره خر)زندگی می کرد!
ب. هر طور شده خودش را به آنطرف آب ها می رساند و در مستندهای "نشنال جئوگرافیک" نقش "خر" رابازی می کرد!
ج. او نیز به مانند "ز.امیر ابراهیمی" به بی بی سی فارسی دعوت شده و خبرنگار این شبکه می شد!
د. افسردگی می گرفت و خودش را از یک دره به پایین پرتاب می کرد و سپس از گوشتش در رستورانهای غیرمجاز استفاده میشد.
در نمونهاي ديگر و در سري كاريكاتورها، طرحها و عكسهاي منتشر شده در سطح فضاي مجازي كاريكاتوري با اين مضمون كه جيگر به بي بي سي نقل مكان كرده و عنوان ميكند كه هر خري را به اين شبكه راه نميدهند منتشر شد كه با استقبال زياد مخاطبان مواجه شد.
برخي جيگر را نجات غريق بي بي سي ميدانستند و برخي هم عنوان ميكردند بي بي سي بعد از پائين بردن تابلو يكي از سران فتنه، تابلو جيگر را بالا برده است.
البته تيترهاي خبري پس از اين بي بي سي فارسي هم كه پس از اين روي خروجي خواهند رفت بسيار جالب توجه بود، برخي كاربران اينترنتي در مطلبي كه جاي خود را در پيامكها هم باز كرد، تيترهاي بي بي سي در آينده را اينگونه نوشتند:
تيتر اخبار بی بی سی در روزهای آینده
پس از نگرانی عجیب بی بی سی در مورد جیگر محبوب کلاه قرمزی، سر تیتر اخبار روزهای آینده ی بی بی سی به شرح زیر اعلام شد:
سرتیتر اخبار بی بی سی در روزهای آینده
پشت پرده روابـــط کلاه قرمـــزی و سرونـــاز...
عمو پورنگ به دلیل سرعت غیرمجاز جریمه شد...
خاله نرگس در پاتختی دختردایی اش شرکت نمیکند...
حنــــا بر اثر وقوع طوفــان در مزرعـه به شدت مجروح شـد...
جودی آبوت نسبت به وضع حقوق بشر در تهران ابراز نگرانی کرد...
سوقصد تروریست های ناشناس به خانواده دکتر ارنست ناکام ماند...!
جيگر شخصيت محبوب كلاه قرمزي در ديداري دوستانه با ملكه انگليس ديدار خواهد كرد...
اعطاي نشان سر و دوك به جيگر توسط ملكه انگليس...
دعوت بي بي سي فارسي از جيگر براي دعوت به همكاري...
شما هم ميتوانيد پيامكها، طرحها و مطالبي كه در اين خصوص دريافت كردهايد و يا ايده پردازي نمودهايد را در قسمت نظرات اين خبر براي ما ارسال كنيد تا به انتشار عمومي گذاشته شود.
تهديد حمله به ايران يک لفاظي بي نتيجه است
وزير اطلاعات رژيم صهيونيستي، گفته هاي مقامات اين رژيم در حمله نظامي به ايران را تنها يک لفاظي بي نتيجه دانست.
|
|
هامون به نقل از سیرنیوز به نقل از السفير؛ «دان مريدور» با اعلام اين مطلب افزود: اظهارات مقامات رژيم اسرائيل مبني بر حمله احتمالي به ايران، لفاظي است که نتيجه اي براي اين رژيم درپي نخواهد داشت. وي با بيان اينکه در شرايط کنوني هرگونه حمله به تأسيسات هسته اي ايران، نتيجه اي عکس براي رژيم صهيونيستي بجاي مي گذارد، اين اقدام را باعث هرچه قوي تر شدن ايران دانست. گفتني است؛ طي روزهاي اخير، بسياري از مقامات سابق و کنوني رژيم صهيونيستي، اظهارات نتانياهو نخست وزير اسرائيل مبني بر حمله به ايران را، غيرمنطقي و ناشي از ضعف سران اين رژيم برشمردند. در همين حال، «مايکل هايدن» که در زمان حمله هوايي رژيم صهيونيستي به سوريه به بهانه انهدام تأسيسات هسته اي اين کشور، رئيس سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا بود در مصاحبه با هاآرتص گفت: نيازي نيست تا در شرايط فعلي تصميم به حمله کردن به ايران بگيريم. اين مقام سابق آمريکايي در ادامه دليل اين اظهارات خود را اينطور بيان کرد: همانطور که ارزيابي هاي جديد نشان مي دهند ايران تا پيش از سال 2013 و يا 2014 به توانايي ساخت تسليحات اتمي دست پيدا نمي کند از همين رو در شرايط فعلي نيازي به حمله نيست. هايدن در خصوص تلاش هاي رژيم صهيونيستي براي آغاز جنگ جديد در خاورميانه گفت: من نيت اسرائيل را درک نمي کنم اما علوم هندسه و فيزيک به ما مي گويند که برنامه هسته اي ايران يک چالش بزرگ براي هر ارتشي است و منابع اسرائيل براي مقابله با ايران بسيار محدودتر از منابع آمريکاست. وي درباره اينکه چرا در شرايط فعلي نيازي به حمله به ايران نيست، گفت: هنوز اطمينان کاملي درباره اينکه همه اهداف شناسايي شده باشند وجود ندارد.
|
فرمانده کل سپاه: دشمن جرات عملي کردن تهديدهايش را ندارد
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به تشديد تهديدهاي دشمن عليه ايران گفت: دشمنان تهديد نظامي ميکنند اما جرات تهديد عملي را ندارند.
|
|
هامون به نقل از سیرنیوز ، سردار سرلشکر محمدعلي جعفري در مراسم افتتاحيه اجلاس سالانه سازمان بسيج اساتيد که در تالار قدس کتابخانه آستان قدس رضوي برگزار شده است با بيان اينکه "دنيا در حال يک تحول است و موقعيت ويژه کشور ما قابل انکار نيست"، افزود: شما جمع خاصي از اساتيد بسيجي و انقلابي هستيد که پذيرفتهايد مدافع ارزشهاي انقلاب و پيادهسازي اهداف آن باشيد. وي با بيان اينکه "وقتي عنوان فرماندهان جنگ نرم به اساتيد دانشگاهي داده ميشود، اين يک مسئوليت بسيار سنگين است"، خطاب به اساتيد بسيجي گفت: شما فرماندهان جنگ نرم امروز هستيد. ما روز به روز شاهد موفقيتهاي ايران هستيم و از تهديدات دفاعي، نظامي و امنيتي عبور کرديم و مهم اين است که بدانيم در اين مقطع در چه شرايطي قرار داريم و چه مسالهاي براي جمهوري اسلامي مهم است. جعفري با اشاره به "اينکه جنگ نرم نوعي جنگ است که خوب حس نميشود"، اظهار کرد: وقتي جنگي حس نشود استعدادها هم خوب به کار گرفته نميشود. در 8 سال دفاع مقدس مردم مقابل تهديدها ايستادند و کمتر از يک سال نيروهايي که هيچ تجربهاي در زمينه نظامي نداشتند، در جبههها صاحبنظر شدند و با بسيج نيروها خرمشهر آزاد شد و بعد از آن 7 سال براي انتقامگيري با دشمن جنگيديم. فرمانده کل سپاه افزود: يکي از بزرگترين پيامدهاي جنگ 8 ساله اين بود که نيروهاي استکبار به اين نتيجه رسيدند که با ايران نميشود با زور و جنگ رفتار کرد و نميتوانند ارادهشان را به ايران تحميل کنند. وي با بيان اينکه "در حال حاضر دشمنان تهديد نظامي و دفاعي ميکنند اما جرات تهديد عملي را ندارند و از بيان آن پرهيز ميکنند"، تصريح کرد: امروز در جنگ نرم، نيروهاي دانشگاهي و حوزوي داراي تکليف هستند و بايد با ديد جنگي در اين عرصه قدم بگذارند. فرمانده کل سپاه با اشاره به اينکه "جنگ نرم بسيار خطرناکتر از جنگ سخت است"، تاکيد کرد: در جنگ نرم بايد هر عنصر و فرمانده با حسي که نسبت به تهديد ميبيند متناسب با توانمنديهاي خود در اين عرصه اقداماتي را انجام دهد. وي خطاب به اساتيد بسيجي ادامه داد: پيشتازي در عرصه هاي نبرد در جنگ نرم، مبتني بر توانمنديهاي فردي است؛ بويژه براي شما که فرماندهان جنگ نرم قلمداد ميشويد. پيشتازي در اين عرصه اين است که بر اساس انتظارات مقام معظم رهبري عمل کنيم. جعفري با بيان اينکه "ما از نعمت رهبري هوشمند برخورداريم"، تاکيد کرد: مقام معظم رهبري جزييات مشکلات و راهبردهاي عملياتي را بيان ميکنند اما مشکل از ماست که براي اجراي آن کم تلاش ميکنيم و در همه بخشهاي مختلف کشور اين مشکل وجود دارد. امروز شرايطي استثنايي براي توسعه دين خدا به وجود آمده و نميتوانيم در برابر اين شرايط حرکتي عادي و معمولي داشته باشيم. فرمانده کل سپاه با بيان اينکه "در جنگ نرم بين اسلام و کفر، سلاح ما قلم، زبان، فکر و انتقال آن به ديگران است"، ادامه داد: نقش فرماندهان جنگ نرم در کادرسازي و تربيت نيرو براي اداره جامعه اسلامي و تحول در علوم انساني است که هنوز نتيجه نداده و يکي از مهمترين وظايف اساتيد انقلابي ما اين است که بايد برنامه و طرحهاي اجرايي داشته باشند. ما فرصت نداريم و همين امروز هم دير است. انقلاب اسلامي به شدت منتظر اقدامات انقلابي ماست و بايد خالصانه نيت و براي ياري دينمان از تمام توانمان استفاده کنيم. وي با تاکيد بر اينکه "حفظ کردن روحيه انقلابي براي انقلاب اسلامي کار سادهاي نيست و اين مسووليت را هر بسيجي در هر مقامي بايد داشته باشد"، خاطرنشان کرد: ايدهپردازيها در کشور کمتر اجرا ميشود و به نظر ميرسد که ضرورت تبديل ايدههاي خوب به راهکارهاي اجرايي لازم است. بايد از شعار دادن کم کنيم و به اقدامات عملي بپردازيم. صحبت اصلي مقام معظم رهبري، وضعيت جهان در حال تحول است. بيداري اسلامي امروز در بسياري از کشورها و ناموفق بودن آمريکا براي تسلط بر خاورميانه و حوادث امروز اروپا شواهد اين ادعا است. جعفري همچنين، با اشاره به سخنان اخير مقام معظم رهبري اظهار کرد: وجهه آمريکا که به عنوان متهم در دنيا مطرح است، افول کرده و مرگ بر آمريکا ديگر شعار اختصاصي ملت ايران نيست و همه ملتهاي دنيا همين را ميگويند. امروز همه، آمريکا را دولتي طرفدار ظلم و سلطه بر ملتها و مداخلهگر در همه امور ميشناسند و اين نشانههاي تحول عظيم جهان است. فرمانده کل سپاه افزود: رهبري نتيجهگيري کردند که تحول در سطح جهان امري قطعي است و فرمودند ايران در اين تحول تماشاچي نيست و نقش محوري بر عهده دارد. ايشان به ذخاير عظيم زيرزميني و سرمايه انساني و نکات اميدبخشي اشاره کردند که هر کدام از اين مسايل براي ما حجت است. وي با تاکيد بر اينکه "غرب و اروپا توان ايدهپردازي براي بشر را ندارند و در مقابلش جمهوري اسلامي داراي حرفي نو و زايش فکري است"، يادآور شد: مقام معظم رهبري فرمودند به جز صدر اسلام هيچوقت اين طور نبوده که دين با زندگي بشر توام باشد. اين موضوع رسالت حوزه و دانشگاه را سنگين ميکند و با حماسهسازيها و تحمل سختي فراوان امروز اين در جهان جا افتاده که اسلام براي زندگي طرح و ايده دارد و قوانين اسلامي براي زندگي بشريت است. فرمانده کل سپاه در پايان تصريح کرد: پيامي که انقلاب اسلامي به ديگر جوامع ارسال کرده اين است که دين اسلام ميتواند ادارهکننده جامعه باشد؛ مسالهاي که غربيها نقطه مقابل آن حرکت ميکنند
|
درگیری شهید اندرزگو با باند مهدی هاشمی/ پیشبینیهاي اندرزگو از آینده انقلاب و آيت الله خامنهاي
قبل از پرداختن به شهید اندرزگو باید درباره جایگاه این گونه شهدا در جامعه دینی صحبت، و به عنوان یک ضرورت اجتماعی درباره این گونه شخصیت ها مطالعه کرد.
شهید اندرزگو به تعبیر امام (ره)، نیمی از انقلاب بود
جایگاه ایشان در شکل گیری انقلاب اسلامی به گونه ای بود که امام (ره) گفتند: «او نیمی از انقلاب بود»، تمام فعالیت ها و زحمت های زندانیان و مبلغین انقلابی در یک طرف و در طرف مقابل این شهید است.
امام (ره) درحالی این حرف را زدند که شاهد همه فعالیت ها بودند، بعید می دانم امام(ره) در مورد کس دیگری این گونه تعبیری به کاربرده باشند. امام (ره) در مورد کسانی که کار علمی و معنوی برای انقلاب کردند، شهدا و حتی کسانی که پایگاه اجتماعی بلاد بودند همانند ائمه جماعات، این تعبیر را به کار نبردند.
شهید اندرزگو؛ نخ تسبیح فضائل انقلاب
شهید اندرزگو حکم نخ تسبیح فضایل انقلاب را داشت. شما وقتی تسبیح را نگاه می کنید، تنها دانه های آن را می بینید، درحالی که اگر نخ تسبیح نباشد، دانه ها از هم می پاشد.
اگر بخواهیم شبیه این شهید را نام ببریم تنها شاگرد برجسته وی، مرحوم ابوترابی را می توان نام برد؛ آن سرافرازی که آن نقش برجسته را در اسارت ایجاد کرد.
شهید اندرزگو؛ ودیعهای الهی برای انقلاب
وقتی به مرحوم ابوترابی و نقشش در دوران اسارت نگاه می کنیم، می بینیم که به اعتراف همه، اسارتگاه را تبدیل به دانشگاه کرده بود.
مرحوم ابوترابی مثل یک ودیعه الهی برای آزادگان بود و این نقش را شهید اندرزگو برای کل انقلاب داشت. همه این نقش کلیدی در اسارت را در حالی برای مرحوم ابوترابی، اعتراف می کنند که وی شاگرد شهید اندرزگو بود.
خاطرهای از توسل شهید اندرزگو به حضرت زهرا(س)
یکی از خاطراتی را که از برادر مرحوم ابوترابی شنیدم نقل کنم؛
در زمان قبل از انقلاب شهید اندرزگو و مرحوم ابوترابی، مقداری اسلحه پشت ماشین پنهان کرده بودند تا به جایی منتقل کنند. ظاهرا این قضیه لو رفته بود و برای همین ساواک ایست بازرسی گذاشته بود تا ماشین ها را بگردند.
مرحوم ابوترابی می گوید: در ماشین نشسته بودیم که متوجه شدیم ساواک در حال گشتن ماشین هاست، نگران این بودم که شهید اندرزگو دستگیر شود، منتظر بودم تا ببینم شهید چه می کند.
ساواکی ها آمدند و نگاهی کردند و گفتند شما برید. بعد از رفتن پرسیدم چی شد؟ شهید گفت: یک لحظه به حضرت زهرا (س) توسل کردم و مادرمان ما را از این جا رد کرد.
بارز بودن توسل به حضرت زهرا (س) در زندگی شهید اندرزگو
توسل در زندگی شهید اندرزگو خصوصا به حضرت زهرا (س) بارز بود. در جبهه ها هم بیشترین توسل رزمندگان به حضرت زهرا (س) بود، خیلی از عملیات ها در ایام فاطمیه انجام می شد، در عملیات فتح المبین، رمز عملیات یا زهرا (س) بود و آن فتح مبین رقم خورد؛ اینها همه حساب شده است.
انقلاب ما با توسل به حضرت زهرا (س) پیروز شد، من دو نیمه از انقلاب را برایتان گفتم، یکی شهید اندرزگو و دیگری دفاع مقدس.
دو نفری که همیشه گردان را نجات می دادند
در جنگ، در یک گردان، یک یا دونفر همیشه بودند که آن گردان را نجات می دادند، اتفاقاتی که برای این یک یا دو نفر می افتاد را هم کسی جز خدا خبر ندارد، همه کسانی هم که شاهد این اتفاقات برای این افراد بودند، باقی نمی ماندند؛ برای همین فقط خدا می داند که برای این افراد چه اتفاقی می افتاد؛ مثل شهید احمدی روشن که می گویند سایت نطنز حاصل تلاش ایشان بوده است.
این یکی دو نفر حکم نخ تسبیح را دارند و نقش فوق العاده ای هم ایفا می کنند. بنابراین باید در مورد جایگاه شخصیتی آنها فکر کرد.
قرار نیست همه جامعه خوب شوند
اصلا قرار نیست که همه جامعه خوب شوند، لازم هم نیست. اگر همه جامعه هم خوب شوند بازم هم یکی دونفر هستند که از بقیه خوبترند. مثل فیلم سینمایی که یک یا دو نفر بیشتر نمی توانند قهرمان فیلم باشند. البته این مثال مع الفارغ است و قابل مقایسه با جامعه نیست.
در حقیقت جامعه آن یک نفرها هستند که در آن نقش ایفا می کنند، اگر شما همه جوانان خوبی باشید و بخواهید یک کار انجام بدهید، قریب به اتفاق شما کار اندکی انجام می دهید و یکی یا دو نفر نقش برجسته تری پیدا می کنید.
این برجستگی قبل از اینکه به افراد بستگی داشته باشد به جامعه بستگی دارد. قرآن می گوید: اگر 10 نفر یا 20 نفر بایستید به شما می گویم که چگونه همه قله ها را فتح می کنید.
تفاوت تربیت نخبگان انقلابی و کار عمومی
کار فرهنگی دو قسمت است؛ تربیت نخبگان و خواص انقلاب و دیگری کار عمومی کردن. این دو متفاوت است. خیلی وقت ها می بینیم که خیلی از مراکز کار عمومی می کنند و می خواهند همه را جذب کنند.
دوستان به من می گویند: من می توانم با صحبت هایم ضد انقلاب و بی نماز را هم جذب کنم؛ پس بروم برای غیرمذهبی ها سخنرانی کنم؛ اما من حرف های ناگفته ای دارم که باید به انقلابی ها بگویم، برای همین تمایل دارم خوب ها را خوب تر کنم.
تفاوت ابوذر، کمیل و مالک از منظر امام علی (ع)
اگر دقت کنید، نیاز ما به جمعیت های خوب کمتر است، بلکه نیاز به نخبگان داریم. این نبخگان باید توان بیشتری داشته باشند؛ حضرت امیر المونین (ع) به ابوذر گفت: تو رئیس یک نفر هم نشو، چون نمی توانی. به کمیل هم گفت: بدون اجازه من آب نخور. اما درباره مالک اشتر فرمودند: هر جا فکر کند همانند من فکر می کند.
نخبگان که ستون جامعه اند، ناگهانی به وجود نمی آیند. در مورد ویژگی این گونه شخصیت ها باید مطالب بیشتری مطالعه کرد.
کمبود نخبگان؛ عامل اصلی مشکلات
این شخصیت ها اهمیت فوق العاده ای دارند؛ به حدی که اگر مشکلاتی در جامعه به وجود آید به این خاطر است که از آن نخبگان کم داریم و نمی توانیم مدعی باشیم که عموم مردم را کم داریم.
وقتی احساس می کنیم این گونه شخصیت ها را کم داریم، باید بدانیم که همه گرفتاری ها از خود ماست. اصلا نباید خوشحال باشیم که یک جمع خوب هستیم که پای انقلاب ایستاده ایم و کار می کنیم، همین ماها هستیم که وضعیت را این گونه کرده ایم.
کسانی که نمی توانند از رفیق بازی بگذرند، به راحتی دچار مصلحت اندیشی می شوند؛ به بیماری هایی دچار می شوند که در هیچ آزمایش خونی هم نشان داده نمی شود.
باید در شهید اندرزگو، مرحوم ابوترابی که در واقع شهید است و امثال شهید بهشتی این نخ تسبیح بودن را دید. امثال این افراد به سادگی پیدا نمی شود.خیلی از بچه مذهبی ها از ویژگی های این شخصیت ها، عاری هستند.
درگیری شهید اندرزگو با باند مهدی هاشمی قبل از انقلاب
شهید اندرزگو با جریان مهدی هاشمی قبل از انقلاب درگیر شد و اصلا موافقشان نبود. این درحالی است که کسی مثل منتظری در دام مهدی هاشمی اسیر شد که امام می گفت من چند بار در منتظری خلاصه می شوم.
یک کسی به من می گفت یکی از رفقای منتظری بعد از ربوده شدن امام موسی صدر، گفت بعد از امام کسی جز منتظری دیگر نیست.
مثل منتظری اسیر مهدی هاشمی شد اما شهید اندرزگو نه، صلابت شهید اندرزگو جدای از بصیرتش است؛ او میان دو تا انقلابی، در رو در بایستی گیر نکرد.
جایگاه شخصیتی شهید اندرزگو در جامعه، مطابق سنتهای الهیست
این نقش در جامعه مدنی و انقلابی طبق سنن الهی تعریف شده است، همیشه به چنین افرادی نیاز داریم، کسانی که محور و سنگ زیرین آسیاب باشند.
مشکل امروز ما این است که این گونه افراد را کم داریم، در بقیه بخش ها مشکل نداریم؛ از نظر بی نمازهای جامعه مشکلی نداریم، در مورد عرق خورها و ضد انقلاب همه چیز نرمال است، در مورد میزان جهالت و معرفت همین قدر که داریم خوب است. بیشتر از این هم نباید انتظار داشته باشیم.
برای آمدن امام زمان (عج) نگفته اند که مثلا دو درصد جمعیت جهان یار امام شوند. هر چه نسل و جمعیت بیشتر شده است، 313 نفر یار امام زمان همان تعداد باقی مانده است.
شخصیت های برجسته، کاستی های بچه حزب اللهی ها را جبران می کنند
نقش شخصیت های برجسته انقلاب اسلامی از قوه قضائیه هم بیشتر است. قانون و قانون گذار برای جامعه ضروریند، مثل اسکلت برای جامعه می مانند، اما با تمام اهمیتشان چقدر برای جامعه اثر دارند؟ این شخصیت های برجسته جامعه اند که به جای کاستی های همه بچه حزب اللهی ها کار می کنند، جلودار هستند و نقششان در قوام جامعه از قانون و قانون گذار هم بالاتر است.
جامعه انقلابی به تک افرادی که عمود جامعه اند، خیلی وابسته است، همه جامعه باید تحت لوای این چنین افرادی معنا پیدا کنند و در راس چنین شخصیت هایی، ولی خداست.
فکر نکنید ساختارها اگر به خوبی طراحی شوند، بدون این گونه افراد، سازمان ها اداره می شوند. امام زمان (عج) در عصر ظهور، بهترین و دقیق ترین طراحی های جامعه بشری را انجام می دهند، اما چرا کارشان وابسته به 313 نفر است؟ چون کار جامعه بشری بدون افراد پیش نمی رود.
اگر بخواهیم در شجاعت و فداکاری در عرصه مبارزه و سیاست مشابه شهید اندرزگو مثال بزنیم، جز مقام معظم رهبری نمی توانیم اسمی بیاوریم.
ثمره خلوص نیت رهبر انقلاب در ولایت ایشان است
رهبر انقلاب 10 سال با خلوص نیت در اوایل انقلاب جنگیدند، ثمره و بخش کوچکی از آن اخلاص در ولایت ایشان نمود پیدا کرده است و خداوند هم همه خوبی های بندگان را در این دنیا جواب نمی دهد بلکه در بهشت پاسخ می دهد. کمتر کسی مثل مقام معظم رهبری از امام بهره بردند.
پیش بینی شهید اندرزگو از شهادتش، آینده انقلاب و مقام معظم رهبری
شهید اندرزگو قبل از انقلاب و آمدن امام به ایران، به خانواده اش آمدن امام و پیروزی انقلاب را می گوید و از شخصی به نام سید علی اسم می آورد که یا رئیس جمهور می شود یا بعد از امام (ره)، رهبر.
شهادت قبل از انقلاب هم معنای خاصی دارد، این غربت، خاص شهید اندرزگو است.
باید نسبت به چنین آدم هایی تواضع داشته باشیم، اگر تواضع داشتیم، نشانه عاقبت به خیری است. این گونه شخصیت ها را باید در مقابل افراد مدعی بگذاریم تا از حجالت و شرم آب شوند.
اولین عملیات بزرگ ما، فتح المبین با رمز حضرت زهرا (س) بود، دومین عملیات گسترده هم بیت المقدس با رمز یا علی (ع) بود. سومین عملیات والفجر بود، از آنجایی که با شکست همراه شد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند و در آن بیشترین شهید را هم دادیم؛ رمز این عملیات یا الله بود.
این روی خیلی زیادی می خواهد که یک ساله از 14 معصوم بگذریم و به یاالله برسیم. خیلی ظریف است، بعد از این عملیات، رمز هیچ عملیات دیگری یاالله نشد.
شهید اندرزگو اول اهل روضه بود و بعد انقلابی
اول انقلاب خیلی از مبارزان را داشتیم که ویژگی منحصر به فرد امام را نداشتند و آن هم توکل و توسل به روضه بود. خیلی از انقلابیون اهل روضه نبودند و حتی مخالف آن هم بودند. مقام معظم رهبری هم سالی سه مرتبه در مجلس روضه خوانی می نشینند و در حضور ایشان روضه خوانده می شود و مداحی می کنند و سینه می زنند.
بعد از انقلاب، مهدیه تهران تعطیل شده بود، بعضی از این انقلابیون می خواستند همان برخوردی را بکنند که پیامبر (ص) با مسجد ضرار کرد. امام (ره) بود که به داد مهدیه رسید.
مرگ بعضی از مبارزان انقلابی به خاطر سکته بود!
بعضی ها در مبارزات انقلابی شهید نشدند، بلکه سکته کردند، اما به عنوان تعلیم دهندگان انقلاب معروف شدند، خود ساواکی ها می گویند که بعضی افراد بر اثر سکته می مردند. اما همین ساواکی ها می گویند امثال کافی را شهید کردند؛ هرچند هنوز می گویند مرحوم کافی؛ گناه کافی این بود که روضه خوان بود.
مهدی هاشمی که منتظری را فریب داد، یک روضه خوان به اسم شمس آبادی را به خاطر روضه خوانی قبل از انقلاب کشت.
امروز خودتان را نگاه نکنید، شهید اندرزگو این چنین روزهایی را تصور نمی کرد که همه جوانان اهل روضه باشند. اهل روضه بودن یک ویژگی خاص شهید اندرزگو بود. شهید اندرزگو از دل همین روضه ها انقلابی شد نه اینکه انقلابی شود و بعد اهل روضه.
مخالفت بعضی از فرماندهان و روحانیون جنگ با روضه
من فرماندهان و روحانیونی را در جبهه می شناختم که با روضه مخالف بودند. گرایش های آن زمان را امروز هم می بینم. زمانی اگر کسی روضه می خواند ضد انقلاب می شد؛ به خاطر ترس از انجمن حجتیه هرکس که می گفت «یابن الحسن» ضد انقلاب می شد و می گفتند نگویید «یابن الحسن» چون تضعیف ولایت فقیه می شود. همان افراد امروز عصمت ائمه (ع) را هم قبول ندارند.
این روضه بود که به شهید اندرزگو بصیرت داد، البته این مسئله مطلق نیست، بلکه باید حواسمان باشد بر عکس شهید اندرزگو نشویم.
ما در حالی که نیازمان بیشتر از شهید اندرزگو است اما به اندازه او توسل به حضرت زهرا (س) نداریم. توسلات شهید اندرزگو به حضرت زهرا (س) را هیچ کس نداشته است.
نگاهی به داستان خودسوزیهای پیدرپی در اسرائيل
هامون به نقل از خبرگزاری دانشجو:
زمانی که محمد بوعزیزی جوان ناامید از زندگی تونسی اقدام به خودسوزی نمود به هیچ عنوان تصور نمی کرد که اقدام وی موجب گسترش موجی از اعتراض ها به سراسر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شود و زمینه ساز سرنگونی برخی از دیکتاتورها در این کشورها گردد. اما اقدام بوعزیزی صرفا منحصر به جهان عرب نماند و کشورهای اروپایی نیز پس از آن شاهد اعتراض های گسترده مردمی و ناعدالتی های اجتماعی بود، موجی که هم اکنون نیز در بسیاری از این کشورها ادامه دارد.با افزایش اعتراضات مردمی در اقصی نقاط گیتی، رژیم صهیونیستی نیز که بنای آن بر اساس تبعیض و نژادپرستی نهاده شده مصون از این تحولات نماند. مردم در سرزمین های اشغالی مدام در اعتراض به وضعیت معیشتی خویش تظاهرات های گسترده برپا نموده اند. اما نکته حائز اهمیت و اندکی متفاوت از سایر اعتراض ها اقدام به خودسوزی های گسترده در سراسر سرزمین های اشغالی بود که اکنون تعداد آن دو رقمی گشته و به 12 تن رسیده است. این اقدامات سبب شگفتی بسیاری از تحلیلگران اقتصادی منطقه گشته و ذهنیت آنها را مبنی بر وضعیت مناسب اقتصادی در اسرائیل اندکی دچار تزلزل کرده است.
در اولین مورد از این خودسوزیها، فردی با نام موشه سلمان خود را در سالگرد یکسالگی تظاهراتهای عدالتخواهانه در اسرائیل، به آتش کشید. این اسرائیلی معترض نهایتا در بیمارستان مرد، اما این اقدام وی جرقهای شد برای زنجیرهای از خودسوزیهای اعتراضی در اسرائیل.
به نظر نمیرسد که رشته خودسوزیها در اسرائیل به همین تعداد ختم شود، چرا که مراکز امنیتی اسرائیل از تماسهای بسیار زیادی خبر دادهاند که در آنها افراد تهدید به انجام خودسوزی کردهاند.
در یک سال اخیر شمار میلیاردرهای اسرائیلی از یکصد نفر فراتر رفته است، در حالی که اقشار ضعیف جامعه صهیونستی با درآمدهای کمتر از ۱۰۰۰ دلاری زندگی میکنند.
بسیاری از خدمات و کالاها در اسرائیل به نسبت درآمد مردم بسیار گرانتر از آمریکا و اروپاست، در حالی که سیستم مالیاتی اسرائیل کاملاً سختگیرانه است و اسرائیلیها در مقایسه ناچار است بیشتر از اروپاییان و آمریکاییها مالیات بپردازند.
در حالی که مشکلات اقتصادی و ناتوانی رژیم صهیونیستی در ارائه راهکارهایی برای حل این معضلات، عامل شکلگیری اعتراضات بوده، مقامات امنیتی صهیونیست تلاش کردهاند با برخوردهای خشونتآمیز به مقابله با این اعتراضات بپزدازند، که همین امر هم به عاملی دیگر برای ادامه تظاهراتها بدل شده است.
برخوردهای خشن نیروهای پلیس اسرائیل با تظاهراتکنندگان به حدی سرکوبگرانه بوده است، که سازمان عفو بینالملل نیز بدان واکنش نشان داده و از رژیم صهیونیستی به دلیل چنین برخوردهایی انتقاد کرده است.
پرفسور یوسی یونا یکی از رهبران جنبش اعتراضی در اسراییل معتقد است آنچه اخیرا برخی از اسراییلی ها را وادار به خودسوزی کرده است در واقع واکنش درستی به دروغگویی های حکومتی است که پدیده بیکاری و گسترش آن را انکار می کند.
یونا افزود: این خودسوزی ها دلالتی است براینکه در اینجا (اسراییل) بحران اقتصادی و اجتماعی گسترش یافته ای وجود دارد و اسراییلی ها از مشکلات عمیق و فزاینده ای رنج می برند و اوضاع بی نهایت بد و سیاه دارند. این یک واقعیتی حقیقی است که بازتاب دهنده وضعیت اقتصادی بد است.
اسرائيل عربده مي كشد تا ترس خود را پنهان كند
وضعيت فعلي اسرائيل، شبيه وضعيت يك شخصيت كارتوني انيميشن والت ديسني است كه به شدت مي ترسيد و براي غلبه بر آن مي گفت من نمي ترسم.
هامون به نقل از کیهان:
مديرشبكه ماهواره اي تعطيل شده هما درباره لفاظي هاي چند ماه اخير
مقامات صهيونيستي عليه ايران نوشت: سالها پيش در يكي از انيميشين هاي توليد
شده توسط كمپاني والت ديسني، گربه اي به تصوير كشيده شده بود كه در شبي
باراني و پر رعد و برق و در يك منزل اعياني اما تاريك و تنها از هيبت
تاريكي و خروش تندر بشدت ترسيده بود و آخرين راهكارش براي تفوق بر ترس اش
آن بود كه با صداي بلند اين شعر را با خود تكرار مي كرد؛
«من نمي ترسم!
من نمي ترسم! من نمي ترسم! من نمي ترسم!». گربه خائف وقتي مواجه با يك بچه
گربه ديگر شد و در مقابل اين پرسش قرار گرفت كه داري چي كار مي كني؟ گفت
«دارم نمي ترسم!!!». و دوستش به وي گفت: مياي با هم نترسيم!!! و سپس و به
اتفاق، همخواني كردند كه «ما نمي ترسيم. ما نمي ترسيم. ما نمي ترسيم. ما
نمي ترسيم!». اين ديالوگ مي تواند معرف وضعيتي باشد كه در حال حاضر دولت
مردان و نظاميان اسرائيل را به خود مبتلا كرده است.
داريوش سجادي افزود:
تهديدهاي ريز و درشت و گاه و بي گاه اخير دولت اسرائيل مبني بر حمله نظامي
به پايگاه هاي اتمي ايران را مي توان نوعي فرافكني و تلاش به منظور رساندن
صداي تپش ضربان قلب خود به گوش پدرخوانده شان در كاخ سفيد دانست تا
بدينوسيله ايشان را ترغيب به آني كنند تا براي تسلي خاطرايشان «كاري
بكنند»! يا لااقل بيايند با هم نترسند! سابقه نظامي اسرائيلي ها نشان مي
دهد ايشان زماني در تصميم گيري هاي خود متوسل به حمله نظامي به دشمن شان مي
شوند كه از تفوق نظامي خود نسبت به دشمن موجود به اطمينان قطعي برسند. در
آن حالت نيز براي عملياتي كردن اهداف نظامي شان هرگز دشمن مزبور را تهديد
نكرده و بدون جنجال و از موضعي قدرتمندانه دست به تهاجم نسبت به اهداف
تعيين شده در خاك دشمن مي زنند.
وي با اشاره به شكست اسرائيل در جنگ 33
روزه نوشت: استراتژي صهيونيست ها در اين مرحله بر آن قرار گرفته تا لفظاً
با تهديد نظامي ايران، وحشت خود از توان نابود كننده ايران را پنهان كند.
دهن كجي 100عضو جامعه جهاني به آمريكا و اسرائيل
هامون به نقل از کیهان:
جنبش عدم تعهد در سال 1961و با هدف حفظ استقلال كشورها در مقابل آمريكا و شوروي تاسيس شد.
نقش
معارضه با آمريكا در تشكيل جنبش عدم تعهد به قدري برجسته و بارز بود كه
حتي با وجود فروپاشي شوروي و بلوك شرق، اين جنبش پررنگ تر از گذشته به
فعاليت خود ادامه داد و اكنون شانزدهمين اجلاس آن روزهاي نهم و دهم
شهريورماه با حضور هيئت هاي بيش از 100كشور جهان و 20 سازمان بين المللي در
تهران برگزار مي شود. بنابر اخبار منتشره 40 تا 50 كشور عضو جنبش عدم تعهد
در حد سران و مقامات عالي رتبه در نشست تهران شركت خواهند كرد.
طبيعتا
شركت يكصد كشور جهان در نشست تهران، دهن كجي آشكاري به ادعاي تحريم و
انزواي ايران در «جامعه جهاني»! است و به همين دليل هم در كنار عصبانيت
شديد مقامات رژيم صهيونيستي، سخنگوي وزارت خارجه دولت منفور آمريكا گفته
است: ايران شايستگي و لياقت ميزباني اجلاس جنبش كشورهاي عدم تعهد را ندارد.
ويكتوريا
نولند با پيش بيني ضربه بزرگي كه آمريكا از نشست تهران دريافت مي كند، گفت
ايران از اين اجلاس براي پيشبرد اهداف تبليغاتي خود استفاده مي كند تا اين
واقعيت را كه به تعهدات خود در زمينه هسته اي عمل نمي كند پنهان سازد.
در
همين حال روزنامه يواس اي تودي با اشاره به قطعي شدن سفر رئيس جمهور مصر
به تهران نوشت: سفر محمد مرسي براي شركت در اجلاس بين المللي تهران، باعث
افزايش تنش در روابط واشنگتن و قاهره مي شود و اين در حالي است كه مصر
سالانه 3 ميليارد دلار كمك مالي و نظامي از آمريكا دريافت مي كند. ايران
تلاش مي كند شكاف پديد آمده در روزگار حسني مبارك رئيس جمهور مخلوع را پر
كند.
روزنامه صهيونيستي معاريو نيز در تحليل مشابهي خاطرنشان كرد:
بسياري از مقامات اسرائيل نگران حضور محمد مرسي در نشست غيرمتعهدها در
تهران هستند. ابتكار محمد مرسي براي حضور در تهران نوعي ماجراجويي است(!)
نشريه
صهيونيستي «يديعوت آحارونوت» نيز با انتقاد از حضور مرسي در اجلاس تهران
نوشت: اين اقدام با توجه به تمايل اخوان المسلمين براي عادي سازي روابط با
تهران زنگ خطر محسوب مي شود و مهم اين است كه اقدامي ضداسرائيلي است.
اين نشريه افزود: مساله مهم اينجا است كه اين عادي سازي روابط عليه اسرائيل صورت گيرد.
از
سوي ديگر تلويزيون رژيم صهيونيستي با اشاره به سفر مرسي به تهران گفت: سفر
مرسي به ايران پيامي است مبني بر اينكه موضع قاهره از نظر بين المللي در
حال تغيير است.
با توجه به نگراني شديد آمريكا و رژيم صهيونيستي از
اجلاس مهم تهران، انبوهي از رسانه هاي وابسته به محافل گوناگون ضد انقلاب
مامور شده اند تا نشست مذكور را بي ارزش، پرهزينه و بي فايده تلقي كنند.
اين رسانه ها كه به طيف هاي گوناگون سلطنت طلب، سازمان منافقين، گروهك هاي
چپ آمريكايي، تندروهاي مدعي اصلاح طلبي و فراريان شبكه فتنه سبز وابسته
هستند، از جمله شامل صداي آمريكا، كلمه، جرس، راديو فردا، بي بي سي،
گويانيوز، بالاترين و... مي شود. برخي از اين رسانه ها از جمله كلمه كه
تاكنون به سياق ادبيات آمريكايي- انگليسي و صهيونيستي مدعي بودند ايران در
جامعه جهاني منزوي شده، اكنون در واكنش به حضور هيئت هاي بيش از يكصد كشور
جهان در نشست تهران با وجود مخالفت علني آمريكا و متحدانش مدعي شده اند
حاكميت كميت گرايي مي كند و اين كميت گرايي بي فايده است(!)
گردانندگان
خارج نشين كلمه توضيح نمي دهند كه چرا تودهني اعضاي جنبش عدم تعهد به
آمريكا، و رژيم صهيونيستي، كام آنها را تلخ كرده است. دو قلوي كلمه (موسوم
به نداي سبز) نيز كه توسط مزروعي مديريت مي شود، براي عقب نماندن از قافله
مخالفت، مجبور شد بيانيه گروهك ورشكسته فدائيان خلق را عليه نشست تهران
منتشر كند!
خاتمي مي داند كه مردم براي بازداشتي ها تره خرد نمي كنند
هامون به نقل از کیهان:
پايگاه اينترنتي تهران ريويو وابسته به اپوزيسيون مقيم خارج، جبهه از
هم پاشيده موسوم به جنبش سبز را «آبستن حوادث» دانسته و نوشت: 3 سال پس از
جنبش سبز و بازداشت سران آن و تجربه ناموفق تحريم انتخابات مجلس، تابوي
حضور در انتخابات در ميان برخي گرايش هاي جنبش سبز در حال شكسته شدن است و
گروه هايي قصد دارند با حضور در انتخابات آتي آب رفته قدرت را به جوي
بازگردانند.
اين پايگاه اينترنتي مي افزايد: موسوي و كروبي هر دو صراحتا
با حضور در انتخابات مخالفت كرده اند. فعالان بدنه جنبش سبز نيز با شور و
حرارت مشغول بحث درباره انتخابات هستند اما كم نيستند تعداد افرادي كه به
تأسي از بزرگان اصلاحات، يا تحريم انتخابات مجلس نهم را شكست خورده مي
دانند يا آن كه اساسا با تحريم مخالف اند و در پي حضور در انتخابات رياست
جمهوري هستند. اين در حالي است كه حضور در انتخابات رياست جمهوري به شيوه
مألوف اصلاح طلبان پيش از خرداد 88 و يا آن گونه كه سيدمحمد خاتمي در
انتخابات مجلس نهم حضور يافت، برخلاف روش و مشي جنبش سبز است و علاوه بر
آن، نه سودي براي جنبش دموكراسي خواهي ايران دارد و نه آبي براي اصلاح
طلبان گرم خواهد كرد.
نويسنده خاطرنشان كرد: تكرار مكررات است كه بگوييم
جنبش سبز پس از راهپيمايي 25 بهمن سال 89 و سپس حصر دو رهبر خود، در عرصه
سياسي دچار ركود و خمودي شده است. در دوراني كه سيد محمد خاتمي فعال تر شد و
شوراي هماهنگي راه سبز اميد جايگزين رهبران در حصر شد، وارد حضيضي شد كه
هم چنان ادامه دارد و احتمالا اوج آن نيز در انتخابات نهمين دوره مجلس خود
را نمايان ساخت.
سايت وابسته به محافل ضدانقلاب همچنين نوشت: «جمهوري
اسلامي در انتخابات مجلس نهم به دنبال آن بود ثابت كند اقتدار خود را حفظ
كرده است. برگزاري انتخاباتي توسط مجري و ناظري كه انتخابات 22خرداد 88 را
برگزار كرده بودند و عدم بروز اعتراض نسبت به آن، بهترين فرصت براي اين
مساله بود. از سوي ديگر برگزاري چنين انتخاباتي، زماني كه موسوي و كروبي در
حصر بودند، نشانه اي بود براي مخالفان كه مجبورند در زميني كه حاكميت
تعيين مي كند، بازي كنند. حضور خاتمي در اين انتخابات باعث شد تا سايت
كلمه- نزديك به ميرحسين موسوي- در يادداشتي، اصلاح طلبان را به باد انتقاد
بگيرد كه «با كاركردهاي جنبش هاي مدني بيگانه اند» و حتي آنان را به باد
انتقاد بگيرد كه «در فرصت طلايي سال هاي دولت اصلاحات، جاي استفاده صحيح از
جنبش به بازي در چارچوب قدرت رسمي سرگرم شدند و به تدريج حفظ خود در قدرت
را ترجيح دهند.»
تهران ريويو خاطرنشان كرده است: گرچه نخبگان سياسي به
دليل فضاي سياسي و وجود تعدادي زنداني سياسي از حضور در انتخابات چشم پوشي
خواهند كرد اما براي جمع نه چندان قليلي از توده مردم اين مسائل در درجه
اول اهميت نيست و اين همان مسئله اي است كه در ديدار عبدالله نوري و محمد
خاتمي براي توجيه حضور در انتخابات روي آن تاكيد شده است.
هاشمي ما را مسخره مي كرد ولي گفتيم نبايد او را رها كنيم
هامون به نقل از کیهان:
وي در گفت وگو با نشريه اي به نام انديشه پويا گفته است: مجمع روحانيون
در دوره دوم رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني با وي مشكل پيدا كرده بود. در
دور دوم مجمع از آقاي هاشمي دفاع كرد اما آقاي هاشمي گفت كه اگر مجمع از من
دفاع نمي كرد، به زباله دان مي رفتند و مجبور بودند از من حمايت كنند.
آقاي هاشمي مجمع روحانيون را مسخره كرد.
وي مي افزايد: پس از اين محمد
موسوي خوئيني ها بيشتر وقت خود را در روزنامه سلام سپري مي كرد و هاشمي هم
رياست مركز تحقيقات را به حسن روحاني داد. اما من و بهزاد نبوي تا دوم
خرداد در مركز تحقيقات بوديم. ما مي گفتيم كه بايد با هاشمي كار كرد و
نبايد او را رها كرد. احساس مي كردم كه هاشمي كم كم به ما و توسعه سياسي مي
رسد. من روزها در مركز تحقيقات بودم و عصرها مي رفتم سلام و عصر ما.
حجاريان
درباره حضور چپ ها در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري مي گويد: هاشمي
رفسنجاني، يك گير داشت و مي گفت انگار اينجا تحريريه روزنامه سلام است و
پشتوانه فكري روزنامه سلام درست كرده ايد. آقاي خوئيني ها هم كه چهار سال
بيشتر آنجا نبود. دغدغه آقاي هاشمي ساخت سد و اقتصاد بود. ما معتقد بوديم
كه آقاي هاشمي هر نظري را مي خواهد داشته باشد اما ما كار خودمان را بكنيم و
ايشان هم بالاخره خواهد فهميد كه پروژه اش به بن بست مي رسد و توسعه
اقتصادي عوارضي دارد كه ناچار، پيش نياز رفع آن توسعه سياسي خواهد بود.
خاطرنشان
مي شود جريان موسوم به چپ انتقام تاريخي خود را در سال 78 (انتخابات مجلس
ششم) از هاشمي گرفت و او را در مطبوعات و تريبون هاي خود عاليجناب سرخپوش
لقب داد.
حجاريان همچنين در مصاحبه با يكي از روزنامه هاي زنجيره اي از
اصلاح طلبان خواست مسامحه كنند تا بتوانند از فرصت انتخابات براي فعاليت و
سازماندهي بهره ببرند.
وي يكي از كساني بود كه واسطه تئوريسين هاي
كودتاي مخملي در خارج با شبه اصلاح طلبان قرار گرفت و در دوره اصلاحات
تئوري فشار از پايين چانه زني از بالا را كه از تيموتي گارتن اش در سفر وي
به ايران وام گرفته بود، مطرح كرد. اما مرور زمان نشان داد كه نظام جمهوري
اسلامي با نظام هاي رايج و منفعل در برابر كودتاي مخملي تفاوت دارد و
همچنان كه اهل باج دادن نيست، داراي پايگاه اجتماعي قدرتمندي است كه سر
بزنگاه هايي نظير 23تير 78 و 9 دي 88، مجال مانور را از فتنه گران و واسطه
هاي آنها مي گيرد.
حجاريان گفته است: تشكيلات كه فقط حزب نيست. در كنار
كار حزبي، فعاليت ان جي اوها و كارهاي عام المنفعه و نظاير آن مي توانند
بستري براي ايجاد سازمان و تشكيلات باشند... اگر كار نكنيم اصلاحات 100سال
ديگر هم اتفاق نمي افتد.
وي همچنين درباره اين سؤال كه «آيا فضاي
انتخابات سال آينده مي تواند باعث انسجام نيروهاي اصلاح طلب شود؟»، گفته
است: بالاخره انتخابات يك فرصتي است براي فعاليت و سازماندهي. وقتي
كانديدايي در صحنه باشد لاجرم ستاد انتخاباتي ايجاد مي كند و در استان ها و
شهرستان ها نيروها را دور هم جمع مي كند.
وي درباره اينكه، الان چطوري
مي شود از موانع عبور كرد؟، مي گويد: يك خرده بايد مسامحه كرد، يك مقدار
بايد گفت وگو كرد، ما با هم كم گفت وگو مي كنيم. در اين زمينه اخيرا مقاله
اي منتشر كردم كه در آن شرايط و نيازهاي گفت وگو را شرح دادم؛ ضرورت و
چگونگي گفت وگو براي عبور از همين موانع. گفت وگو واسطه مي خواهد. فرض كنيد
اگر من حرف شما را نفهمم، بايد دنبال مترجم يا واسطه بگردم يا اگر من حرف
يك رقيب را نفهمم بايد واسطه اي پيدا كنم تا باب گفت وگو باز شود. واسطه
هميشه وجود دارد.
حجاريان درباره اينكه آيا نقاط مشتركي براي گفت وگو
وجود دارد، گفت: بالاخره بايد نقاط مشترك را استخراج كرد. من معتقدم
اصولگراها هم اصلاح طلبند. هرچند به اين شكل آن را ابراز نمي كنند. اصلاح
طلبان و اصولگراها هر دو مي گويند كه مشكلاتي وجود دارد و اين نقطه مشترك
بزرگي بين ما و آنهاست. پس مي شود با آنها صحبت كرد؛ منتها آنها مي گويند
اينجايش اينطوري است، ما مي گوييم آنجايش آنطوري است. بايد صحبت كرد كه در
كجاها مشترك هستيم.
وي درباره انتظار اصلاح طلبان از خودشان گفته است:
انتظار ما خيلي بالا نيست. اصلا نمي خواهيم در انتخابات كانديدا بشويم؛
مجلس هم نخواستيم برويم، به دولت هم نمي رويم، ولي كار خيريه كه مي توانيم
بكنيم. به اندازه اخوان المسلمين كه بايد بتوانيم كار كنيم. البته براي
الان وصال نمي دهد، اول از همه تفاهم است.
حجاريان مي گويد: تجربه نشان داده كه راه تندروانه و راديكال ثمر نمي دهد.
دعوت
حجاريان براي گفت وگو با اصولگرايان و يافتن واسطه هايي براي مذاكره با
حاكميت در حالي است كه اولا طيف متبوع وي در فتنه انگيزي سال 88 به هيچ
صراطي مستقيم نشدند و تهييج آشوبگران براي اقدامات ساختارشكنانه را همراه
با گروهك هاي ضد انقلاب پيشه كردند. ثانيا سران اين جريان هنوز تكليف خود
را با گروهك ها و محافل فعال در آن فتنه گري مشخص نكرده و از آنان بيزاري
نجسته اند. ثالثا راه حل هاي اين جريان به تسليم در برابر غرب و پشت كردن
به آرمان هاي اسلام و انقلاب ختم مي شود و در واقع تندروهاي مدعي اصلاحات،
ديلماج هاي وطني براي تسليم در برابر جبهه استكبار و ارتجاع هستند و براي
خود هيچ اصالتي و استقلالي باقي نگذاشته اند.
حجاريان در اواخر دوره اصلاحات اعلام كرده بود اصلاح طلبان به سر بالايي رسيده و همچون اسب هاي درشكه يكديگر را گاز مي گيرند.
اشک تمساح مجری خبر تلویزیون من وتو برای ایرانیان داخل+سند
ایستادگی ملت ایران مقابل یک جانبه گرایی و زیاده خواهی کشورهای غربی که تمام سعی و تلاش شان عدم دستیابی ایرانیان به حوزه های مختلف علم و صنعت است قابل ستایش و تحسین است؛در این میان همه ایرانیان قابل تحسین نبوده و نیستند؛هستند کسانی که بر طبل دشمن می کوبند و یاس و ناامیدی را در دل ملت طنین انداز می کنند .
حامیان تروریستهای سوریه در ایران
روزنامههايی که پرچمدار سلفیها میشوند
مدعیالعموم کجاست؟
جواد آقایی
تبرئه انگلیس از ترور دانشمندان هسته ای!
به نقل از جام نیوز، شبکه سلطنتی انگلیس "بی بی سی فارسی" (BBCPersian) دوشنبه 16مرداد (August.06) در واکنش به مستند "کلوپ ترور" که در شبکه 1 سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و مسئول حملات تروریستی را آمریکا، انگلیس و اسرائیل خواند، برای دومین شب متوالی اقدام به پوشش خبری آن کرده و با تحلیل در مورد ترور دانشمندان هسته ای سعی در تبرئه دولت انگلیس از این اقدام تروریستی کرد.
چندی پیش "جان سایرز" (john sawers) رئیس جدید "MI6" در اظهاراتی خلاف عرف دیگر روسای پیشین دستگاه اطلاعاتی انگلیس در گفتگو با روزنامه "دیلی تلگراف" تاکید کرده بود که جاسوسان انگلیسی چهار سال پیش در اقداماتی توانسته بودند ایران را از دستیابی به سلاح اتمی بازدارند. وی در این اظهارات مدعی شد که این اقدام در سال 2008 رخ داده و ایران از سال 2012 به دوسال دیگر نیاز دارد که به سلاح اتمی دست یابد.
این سخنان در حالی مطرح شد که تاکید رئیس MI6
بدین معنا است که جاسوسان انگلیسی در تلاش برای توقف برنامه صلح آمیز هسته ای ایران
دست به هر اقدام امنیتی و ضد امنیتی زده اند. اقداماتی که به راحتی و طبق مستندات
روشن و مشخصِ دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران، می توان بر اساس این سخنان ترور
دانشمندان هسته ای را نیز به آن پیوند زد.
مهدی کروبی در یک سایت ضد انقلاب:اجرمواضع اخیرم ازمقاومت قبل ازانقلابم بیشتراست!+سند
و شنیده شده است که دیدارهای رهبران جنبش سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی با خانواده هایشان مرتب تر شده اما تحت تدابیر بسیار شدید امنیتی برگزار می شود. در این دیدارها مکالمات بشدت کنترل و شنود میشود. خانواده ها نیز برای عدم انتقال حتی جمله ای کوتاه از مکالمات شدیدا تحت فشار هستند. اما گاه از محافلی غیر از خانواده ها نیز بخش هایی از این مکالمات به بیرون درز پیدا میکند!
افشاگري شكست مثلث ترور در قاب "كلوپ ترور" + تصاوير
مرصاد به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ در لابه لاي علوم گنجانده شده در كتب مختلف، آشكارترين تعريف ترور و تروريسم از ميان برداشتن فرد يا جمع خاص است ، ولي تاريخ جمهوري اسلامي ايران بر خلاف اين ادعا را اثبات كرد، چرا كه با ترور دانشمندان هستهاي كشورمان، ايران روز به روز به حركت صعودي خود در مسيري كه دشمنان را به ترور وا داشت، ادامه داد تا جايي كه ترور مقصدي شد براي رسيدن به مقصود!
روايت پيروزمندانه سربازان گمنام امام زمان (عج) در انهدام وضربه زدن به شبكه تروريستي «مثلث سياه» يعني آمريكا، انگليس و اسرائيل كه اهداف متعددي را براي آسيب رساندن به ملت جمهوري اسلامي ايران و در راس آن جامعه علمي اين مرز و بوم نشان كرده بودند، دليلي بر اين مدعاست.
روايت مستندي كه براساس آن سربازان گمنام امام زمان (عج) تيم ترور شهداي هستهاي كشورمان، يعني دكتر مسعود عليمحمدي، دكتر مجيد شهرياري، مهندس داريوش رضايينژاد، دكتر مصطفي احمديروشن و دوست و همكارش رضا قشقايي وهمچنين دكتر فريدون عباسيدواني را در چنگ" قانون صفت" خود به دام حق انداختند.
*ترور چگونه تعبير شد؟
ترور در مسير جهاد علمي، براي اولين بار در تاريخ جمهوري اسلامي ايران، ساعت 6 و 30دقيقه صبح يكشنبه 22 ديماه 1388 حوالي منطقه قيطريه تهران لحظاتي بعد از ترور و به شهادت رساندن دكتر مسعود عليمحمدي استاد فيزيك دانشگاه تهران تعبير شد.
اما اين تعبير بر خلاف خواست و انتظار تعبير كنندگان بود، چرا كه عامل ترور شهيد مسعود عليمحمدي باصراحت لهجهاش - كه نشان از خيانت پيشگي او دارد - روز حادثه را چنين توصيف ميكند: "ساعت 4 صبح از خواب بلند شدم، قبلش تماس گرفتم، برنامه تغيير نكرده بود، طبق همان شرايط روز قبل پيش رفتم، موتور را پارك كردم كنار درخت...
و همسر شهيد عليمحمدي كه خود ناظر صحنه ترور است، ميافزايد:"همين كه در را بستم، صداي انفجار را شنيدم".
ملت ايران با استناد به پيشينه و عقبه علمي خود كه در صدر علمي نه تنها خاورميانه بلكه جهان قرار دارد چرا که نبوغ شهداي هستهاي دليلي بر اين ادعا است، از همان ابتدا با " شعار مرگ بر اسرائيل" سرنخهاي عاملان ترور را به خوبي نشانه رفتند، نشاني كه با شعار"مرگ بر اسرائيل" خودنمايي ميكرد.
يكي از عوامل ترور استاد شهيد عليمحمدي چندي بعد از عمليات دستگيري، رودرروي همسر اين شهيد قرارميگيرد تا يار ديرين شهيد دكتر مسعود عليمحمدي حرفهاي ملت ايران را اينگونه با او بيان كند:"جاي دكتر كه خالي نميمونه، من مطمئنم، ولي اين دشمن بود كه خودش را با اين كار رسوا كرد، اين اسرائيل بود كه خودش را رسوا كرد، با اين كار نشان داد كه چه دشمني بزرگي دارد، چون ما ميدانيم كه هزينههاي خيلي زيادي كرده بود در اين كار، من مطمئنم پشت اسرائيل حتما آمريكا بوده است،من مطمئن هستم، چون دشمن اصلي ما از اول آمريكا بوده است".
*اسرائيل از پيشرفت هستهاي ميترسد نه از بمب اتم
البته معدوم جمالي فشي عامل ترور شهيد عليمحمدي پس از دستگيري پرده از ماهيت جعلي بودن و ترس از پيشرفت كشورمان را اينگونه و با اين جملات برداشت:"اسرائيل از بمب اتم نميترسد،از پيشرفت هستهاي ايران ميترسد."
پردهبرداري از اولين سكانس خيانت رژيم صهيونيستي آخرين پرده عمر قاتل دكتر مسعود عليمحمدي بود، چرا که لحظاتي قبل ازاعدام، به اين باور قلبي مردم كه "اسرائيل از پيشرفت هستهاي ايران ميترسد" اعتراف كرد.
اما اتاق فرماندهي ترور اگرچه در "تل آويو" تشكيل جلسه ميداد ولي فرمان را از واشنگتن و لندن يعني آرامگاه سيا و MI6 دريافت ميكرد، چنان كه "آرييه داد" عضو كنيست رژيم صهيونيستي اقرار ميكند "با افراد مختلف! و حتي مجاهدين خلق در مورد ترور دانشمندان هستهاي ايران به توافق رسيديم، ما قصد داريم به آنها صدمات جدي وارد كنيم."
*جمالي فشي آينه آينده خيانتکاران
معدوم مجيد جمالي فشي عامل ترور شهيد دكتر مسعود عليمحمدي راهي را انتخاب كرده بود كه پايان آن، آغاز راه عمليات برقآسا و غرورآفرين براي سربازان گمنام امام زمان (عج) بود، پاياني كه جمالي فشي از عاقبت شوم آن لحظاتي قبل از اجراي حكم اعدام خود اينگونه بيم داده بود:" واقعا آخر راه كج و بدي همینه – همين كه من اينجا وايستادم – من آينه آيندشونم."
ولي گويا اعلام خطر جمالي فشي براي كساني كه اين راه بي بازگشت را انتخاب كرده بودند، دير بود به طوريكه اقدام سربازان گمنام امام زمان (عج) در دستگيري و انهدام تيم آنها به خوبي راوي اين مهم است.
سرنخهاي متعددي همچون عكسهاي مختلف به دست آمده- كه نمونههاي كوچكي است- حلقههاي محاصره را تنگتر و تنگتر ميكند، به طوريكه اعضاي اين تيم تروريستي در تور اطلاعاتي كشورمان گرفتار ميشوند.
*اعضاي تيم ترور دانشمندان هستهاي
و اما تيم ترور چه كساني بودند؟ از چه زماني شروع كردند؟ و چگونه كار كردند؟
باشگاه خبرنگاران در طول اين مستند سعي کرده است تا پاسخ اين سوالات را از لابه لاي اعترافات متهمين پيدا کند و به عبارتي اثبات کند ادامه خيانت به ملت ايران به يمن نفس گرم شهدا در نقطهاي خواهد شکست و اين مستند دليلي براين ادعاست.
اين مستند به رونمايي از ماهيت تاريك تيم تروريستي و افشاي بخشي از اعمال جنايتكارانه آنها ميپردازد، گروهي كه خواهند گفت چگونه در راه بي بازگشت خيانت و ترور گام برداشتند.
بهزاد عبدلي، فيروزه يگانه با اسم مستعار ساناز، مريم زرگر، رامتين مهدوي موسايي و آرش خردكيش با اسمهاي مستعار فرشيد، بهزاد و آران، اعضاي تيمي هستند كه راه جمالي فشي را پيموده و در انتظار عاقبت او نيز هستند.
بهزاد عبدلي در مقابل لنز دوربين، نحوه جذب خود دراين تيم را فقط با كنار هم چيدن چند كلمه عنوان ميكند "سال 86 يواش يواش جذب تيم تروريستي ... شدم".
فيروز يگانه با اسم مستعار ساناز نيز در اين رابطه ميگويد "با يك خانمي به نام مريم زرگر در پارك آشنا شدم".
مريم زرگر با ادبياتي مجازي ميگويد: "من از طريق چت با فردي به نام پارسا آشنا شدم، در سال 88 من را براي آموزش به اسرائيل اعزام كردند".
رامتين مهدوي موسايي نيز مدعي ميشود: "از طريق سايت... با اين گروه آشنا شدم".
يكي از مهمترين عناصر اين تيم نيز خود را آرش خردكيش با اسمهاي مستعار فرشيد، بهزاد و آران معرفي ميكند،]البته در خلال مستند خواهيم ديد چگونه به عنوان يکي از مهره هاي کليدي تيم ترور به شمار مي رود[.
مريم ايزدي، فواد فرامرزي، نشمين زارع با اسم مستعار شادي كه از پاييز سال 89 با اين گروه آشنا شد، محسن صدقي آذر با اسم مستعار سعيد كه از سال 1389 توسط پدرش با اين گروه آشنا شده است، ايوب مسلم، تارا باقري با اسمهاي مستعار نغمه و ندا، مازيار ابراهيمي با اسمهاي مستعار سامان، اميريل و اميرعباس كه مسئول اصلي چند عمليات ترور است از ديگر اعضاي اين گروهك به شمار ميروند.
*همکاري برخي از کشورهاي همسايه با تروريستها
در تحقيقات بدست آمده از اعضاي دستگير شده اين تيم سازمان يافته تروريستي متاسفانه مستنداتي ازهمكاري اقليم مجاور مبني بر در اختيار قرار دادن خاك خود در جهت آموزش و همچنين همكاري يكي از كشورهاي همسايه در جهت اعزام اين تروريستها به لانه عنكبوتي موساد در حومه تلآويو يافت ميشود.
بهزاد عبدلي يكي از اعضاي تيم ترور كه از سال 86 با اين تيم و عوامل پشت پرده آن در ارتباط است در اين زمينه ميگويد: "اوايل سال 88 از طريق اين گروهك و بخصوص ... معرفي شدم به كسي به اسم ... و از من همكاري خواستند و اعلام كردند: اين گروهك از طريق آمريكا و اسرائيل شارژ مالي ميشود".
ساناز يا همان فيروزه يگانه در تشريح فعاليت خود ميگويد: "بهزاد به من گفت كه بهتر است بياي تهران، واسه دوره آموزشي، ميخواهيم به يک جايي اعزام بشويم."
*اسرائيل محل آموزش تيم ترور دانشمندان هستهای کشور
چگونگي تشكيل "تيم ترور" در خلال تشريح اعضاي اين تيم به خوبي نمايان است، مخصوصا وقتي بهزاد عبدلي ادامه ميدهد: "ازم خواستند كه يك دوره توي[اقليم مجاور[ ببينم، دوره اطلاعاتي، وقتي من به ... رفتم اونجا من را به يك آقا معرفي كردند، من به همراه اين آقا به يك كمپ در حوالي غرب ... اردوگاه متروكه بود، رفتيم اونجا واسه دوره آموزش، دوره آموزش نظامي ديدم، موتور سواري، آموزش تيراندازي، دفاع شخصي، اين آموزشها را انجام داديم، آموزش اطلاعاتي هم به ما دادند، مثلا اگر اطلاعاتي چيزي خواستند جمع آوري كنيم، چه جوري عكس برداري كنيم".
مريم زرگر نيز ادامه ميدهد:"در يكي از آموزشها من را به ... بردند،براي آموزش سلاحها و آموزشهاي اطلاعاتي كه به من ياد دادند نفوذ و نزديك شدن به افراد را خيلي خوب ياد دادند".
آرمان يا فرشيد يا بهزاد كه همان آرش خردكيش است يا به عبارتي مرد هزار چهره تيم ترور، توضيح ميدهد:"توي همين... يك پيست تمرين موتورسواري را شروع كن كه به يه جايي مهارتتو برسانيم كه بتوني به خودروي در حال حركت بمب بچسباني، به من گفتند كه اين دورهاي كه اينجاست اگر بخواهي با امكاناتي كه داريم تا اين حد ميتوانيم آموزش بدهيم،و اگر بخواهي آماده باشي2 ماه هم توي اسرائيل دوره ميبيني كه آموزشات تكميل بشه، بعد كه برگشتي ايران يك عمليات براي ما انجام بدهي ترتيب خروجت را ميدهيم".
اعضاي تيم ترور در پادگاني در حومه تلآويو مستقر شده و شيوه كلاسيك "ترور اسرائيلي" كه پيش از اين در كشورهاي عربي- اسلامي توسط رژيم صهيونيستي انجام ميشد را فرا ميگرفتند.
بهزاد عبدلي ميگويد:" وارد خاك تركيه كه شديم از آنجا در يك كشتي به يك كشور ديگر رفتيم كه بعدها فهميديم قبرس است، بعد از قبرس وارد خاك اسرائيل شديم در يك شهر كوچكي نزديك تلآويو مستقر شديم".
آرمان، فرشيد، بهزاد يا آرش که ميداند دوربين ما لحظهاي از او چشم برنميدارد ميافزايد: "ما وقتي كه رسيديم و سوار قايق شديم، قايق رسيد به بندري كه بايد پياده ميشديم، بعد ما را بردند به يك شهري و دوري در شهر زديم، اون روز كار خاصي نداشتيم تا روز بعدش، كه براي اولين بار وارد محيط پادگان شدم..."
مازيار ابراهيمي يا همان سامان، اميريل، اميرعباس در تكميل صحبتهاي آرش ميگويد:"ما را اعزام كردند به اسرائيل و در آنجا آموزش كار با مواد منفجره و كار و آموزشهاي نظامي تيراندازي را ديديم".
آرش ادامه ميدهد:" داخل پادگان ما را با خودرو بردند، يك سوله كوچكي بود، كه اول آموزشها داخل آن سوله بود كه داخل آن سوله اول اول در مورد سلاحها بود، بعد از سلاحها در مورد بمب تئوري صحبت كردند، بعد در مورد مونتاژ بمب صحبت كردند".
مريم ايزدي كه همه گونه نيازهاي اربابان وحشيصفت صهيونيستي خود را تامين ميكند، ميگويد:"به من آموزش دادند؛ آموزشهاي سوژهيابي، تشخيص هويت و تحت تعقيب قرار دادن سوژه".
بهزاد كه زوج كاري آرش به شمار ميرود ميافزايد:"يك دوره عمليات، بيشتر عملياتي تكميلي همان دوره آموزشي بود كه در... ديده بوديم، كلاسهاي آموزشي خيلي زيادي در مورد حرف زدن با ما حرف ميزدند كه چكار بايد انجام بدهيم، مثلا چطوري بايد قرار ملاقاتمان را چك كنيم".
آرش خردكيش ادامه ميدهد:" بعد از يك ماه كه آموزشهاي تئوري تمام شد شروع كرديم يك پيست موتورسواري در همين سمت پادگان بود، بمب تايمردار به ما دادند كه موقع چسباندن بايد كليد استارتر تايمر را ميزديم، حساب ميكرديم كه دور بشويم، ضمن اينكه توي دوره اينها هر از گاهي بعضي روزها، مسيرها را تعيين ميكردند كه بايد بعد از چسباندن، ازمسير معين خارج ميشديم، اول آزاد بوديم در تغيير جهتها، بعد كه جلو رفتيم يك مسيري كه مدنظرشون بود، مواد ضعيف انفجاري بود كه عملا ميزدي به موتور يك انفجاري خيلي جزئي صورت ميگرفت".
*وعده کمک مالي آمريکا به تيم ترور
اما طمع هميشه يك پاي ثابت جرم و جنايت بوده و وعده حمايت مالي زيباترين نوع آن به شمار ميرود به طوري كه بهزاد عبدلي يكي از اعضاي اصلي تيم ترور به اين نكته اشاره ميكند و ميگويد:"به ما حمايت قول مالي داده بودند، قول تضميني داده بودند كه هيچ مشكلي براي ما پيش نميآيد".
آرش خردكيش نيز در اين رابطه ميافزايد:"بعد از اينكه دوره تمام شد پول دادند به نفرات حاضر در دوره، و ترتيب برگشتشان اول به ... دادند".
*استفاده ابزاري از زن در عملياتهاي ترور
اما يكي از ترفندهايي كه در اين پروژه براي اولين بار طراحي شده بود استفاده از زنان به عنوان ابزار عملياتهاي تروريستي بود؛ البته در اين ميان حتي از بردگي جنسي نيز دريغ نشده است چرا كه زرگر ميافزايد:" بعد از يك ماه من را به خونهاش دعوت كرد!"
محسن صدقي آذر كه سعي دارد به صورت كامل خيانت خود را تشريح كند توضيح ميدهد:"اين گروه به اين صورت عمل ميكرد كه كسي كه قرار بود از او جمع آوري اطلاعات شود توسط يك خانم به عنوان اغواگر به ايشان نزديك شده و فيلمبرداري ميشد از اين قضايا".
مريم ايزدي ادامه ميدهد:"توي كافي شاپ به من گفت كه كار اغواگري را انجام بده".
تارا باقري با اسمهاي مستعار نغمه و ندا نيز در تكميل صحبتهاي همدستش ميگويد:" با اغواگري به افراد مختلفي كه به من معرفي ميشد ارتباط برقرار ميكردم،از آن طريق و از آنها فيلم تهيه ميكردم و بر عليه آنها استفاده ميكردم، اين فيلمها باعث ميشد كه آنها اطلاعاتي را كه شخصيت اصلي گروه ميخواهد به او بدهد".
و البته وظيفه صدقي آذر در تيم تروريستي نصب دوربين مدار بسته بود.
*صدور نخستين دستور عمليات ترور
اتاق عمليات مثلث شوم ترور، زمان اولين عمليات را صادر ميكند و مرحله نخست عمليات با جمع آوري اطلاعات و شناسايي دكتر مسعود عليمحمدي كليد ميخورد.
مريم زرگر توضيح ميدهد: "ما بايد به صورت نوبتي يعني هر نيم ساعت به نيم ساعت ورود و خروج دكتر عليمحمدي را كنترل ميكرديم".
روز عمليات دو نفر كه از فيلتر آموزشهاي تلآويو بالاترين نمره را كسب كرده بودند مامور انفجار مي شوند، بمب در موتوري كه جمالي فشي آن را حمل ميكند و قرار است مقابل درب منزل دكتر عليمحمدي زنجير شود،جاسازي شده است.
اميريل يا همان مازيار ابراهيمي در اين رابطه ميافزايد:" اولين عملياتي كه انجام داديم عمليات شهيد دكتر عليمحمدي بود، سه تا تيم بوديم، يك سري كه با ماشين فقط براي پوشش و مراقبت بودند و كمي دورتر از محل حادثه و من هم با خودرويي دورتر منتظر آنها بودم كه وقتي موتور را قرار ميدهند در وقت مناسب كه منفجر ميكنند به خودروي من بيايند و از آنجا با هم متواري شويم".
آرش خردکيش ميافزايد:"5 روز قبل ا زاينكه عمليات دكتر عليمحمدي انجام شود با من تماس گرفتند، و قرار شد كه براي انجام عمليات بيام تهران، كه اومدم تهران، به اعضاي گروه پيوستم و اون جمعآوريهايي كه انجام داده بودند در اون 5 روز چك كردم".
البته آرش در محل حادثه و در مقابل دوربين عمليات آن روز را اينگونه بازگو ميکند:"روز عمليات صبحش طبق قراري كه داشتيم يك موتور را دم درش ]منظور دم در منزل عليمحمدي است[ زنجير كرده بوديم، بعد بالاتر از اونجا كه يك ساختمان در حال پي كندن است ]با دست اشاره مي کند به ساختماني که مقداري بالاتر از جايي است که مصاحبه با او صورت ميگيرد[ من مستقر شده بودم، و 100-200 متر بالاتر يك فرعي است و داخل آن فرعي يك پرايد منتظر من بود، اعلام كردند كه از پاركينگ ميآيند بيرون من كه رويت كردم، ريموت را فشار دادم، بعد از زدن ريموت به سمت پرايد رفتم، سوار پرايد شدم و از آن كوچه ما رفتيم، وارد اتوبان شديم و رفتيم به خونه تيمي، يك ساعت و ربع بعد كه موتور را گذاشته بوديم توي كوچه آمد اطلاع داد كه عمليات موفقيتآميز بوده است".
سازماندهي اين تيم تروريستي از اين جهت پيچيده بوده است كه اعضاي تيم به صورت سلولي فعاليت ميكردند و زيرشبكهها از فعاليت گروههاي موازي اطلاعي نداشتند اگرچه در برخي از موارد ماموريتشان مكمل هستههاي ديگر است، به گونهاي كه اعضاي تيم از نحوه عملكرد ساير اعضا اطلاعي ندارند چرا كه در روش سلولي هر شخص مسئول انجام وظايف محوله خود بوده و از ديگر اعضا خبري ندارد.
*دريافت پيام دوم براي ترور بعدي
با دريافت پيام ديگري از اتاق ترور، عوامل تيم در خانه تشكيلاتي پونك گرد هم ميآيند تا هدف بعدي را نشانه روند، يعني دكتر مجيد شهرياري استاد فيزيك دانشگاه شهيد بهشتي تهران.
بهزاد عبدلي پاي ثابت تيم ترور بار ديگر از دعوت خودش براي عمليات ديگر خبر ميدهد و ميگويد:"در سال 89 اونجا به من اعلام كردند كه يك عمليات در تهران انجام مي شود به نام استاد شهرياري، به تهران آمديم، موقع عمليات شد، زمان ملاقات را روي ايميل به من ابلاغ كرده بودند و من هم چند روز بعد وارد تهران شدم، چند نفر را ملاقات كردم، مسيرهاي عمليات را براي ما تشريح كردند، كار هر نفر را اعلام كرده بودند، سالار مسئول تداركات بود يعني هر چيزي كه نياز داشتيم سالار تهيه ميکرد، علي خودش مسئول تحقيقات بود و همراه با فرشيد مسئول جمع آوري تحقيقات اطلاعات در مورد نحوه عمليات بودند و ساناز هم مسئول بود عمليات را پشتيباني كند".
اما ساناز يا همان فيروزهيگانه روند عمليات ترور استاد مجيد شهرياري را اينگونه تشريح ميكند:" در اين عمليات ما نميدانستيم كه موفقيتآميز است يا نه، و سرنشيني كه باهاش بود خانمش بود، من مسئول اين كار شدم كه با يك گريم خاصي كه مثلا صورتم را سبزه كرده بودند، ابروهايم را درست كرده بودند، لنز گذاشته بودند به چشمانم و عينك گذاشته بودند كه از شناسايي بيفتم".
بهزاد اينگونه تكميل ميكند: "بعد از اينكه يك روز ما به محل حادثه رفتيم و جزييات مشخص شد كه هر كدام چه نقشي داريم و چه كاري بايد انجام دهيم روز عمليات حول و حوش ساعت 6:30 فرشيد دنبال من آمد، با هم رفتيم به محل حادثه..."
آرش با دستاني اسير دستبند و بي آنكه عرق شرمي از خيانت به مردم مملكتش در چهره انسانگونهاش پديد آيد، ادامه ميدهد:"اينجا ]اشاره به محل توقف در زمان ترور[ با موتور پولسار ايستاده بوديم و كلاه كاسكت داشتيم".
و بهزاد ادامه ميدهد:" بالاتر از ما علي و ساناز داخل يك پژو 405 نقرهاي جلوتر از ما بودند و سالار هم از]دم[ در خونه شهيد را همراهي ميكرد، ماشين شهيد را همراهي ميكرد تا به محل حادثه ميرسيد، ما به همديگر مرتبط بوديم".
اما همراه شهيد دكتر مجيد شهرياري كه در زمان ترور اين استاد فيزيك و نابغه علمي-معنوي كشورمان هدايت ماشين را بر عهده داشت در اين خصوص ميگويد:"يك ربع يا 10 دقيقه به 7 صبح بود كه از دم در خونه حركت كردم، شهيد شهرياري سمت راست جلوي خودرو نشسته بود و همسرشان خانم دكتر قاسمي پشت سرشان نشسته بود، ما از لاين كندرو داشتيم حركت ميكرديم كه به سمت مسير كه به داخل اتوبان برويم".
عبدلي ميافزايد: "موقع عمليات كه شد به ما خبر داده شد كه سوژه مورد نظر دارد به شما نزديك ميشود".
آرش نيز اينگونه ادامه ميدهد:"موقعي كه پيچيدند تا وارد اين سمت خيابان شوند، چند متر پايين تر به آنها رسيديم".
همراه شهيد دكتر شهرياري ميافزايد:"در لاين كندرو آمديم سرعتمان را كم كرديم كه بپيچيم و از بلوار اوشان برويم بالا، دقيقا جلوي همين تابلو ]با دستش تابلويي را كه شهيد شهرياري دقيقا مقابل آن به شهادت رسيده بود به ما نشان ميدهد[ يك موتورسواري آمد و ..."
آرش كه سركرده اصلي گروهك ترور به شمار ميرود در ادامه ميافزايد:" من بمب را به در جلوي سمت راست ماشين چسباندم، بعد ما سريع دور شديم از محل و وارد بلوار اوشان شديم و از انتهاي اتوبان امام علي آمديم و وارد اتوبان شديم".
و بهزاد عبدلي نيز پايان ماجرا را صرفا با سه كلمه اينگونه بيان ميكند:"بمب، ريموتي بود".
اما در اين حادثه موج انفجار به حدي بود كه حتي يكي از اعضاي تيم تروريستي كه سوار بر موتور بود به زمين ميخورد.
يكي از سرنشينان موتور ميگويد:" قبل از اينكه من از خودروي شهيد فاصله بگيرم ريموت را زدم و من هم مورد اصابت بمب قرار گرفتم و زمين افتادم".
مريم ايزدي در اين خصوص ميگويد:"وقتي كه بمب را گذاشتند و به ماشين چسباندند امواج آن بمب باعث شده بود كه موتور زمين بخورد و سرنشين آن زخمي شود كه ما بهش كمك كرديم".
بهزاد عبدلي همچنين ميافزايد: "روز حادثه خانمي هم با شهيد شهرياري داخل ماشين بود".
البته در اين حادثه همسر شهيد شهرياري نيز كه با وي همراه بود، مجروح ميشود.
همسر شهيد شهرياري كه يكي از جانبازان عمليات ترور به شمار ميرود و در روز ترور شهيد دكتر مسعود عليمحمدي نيز ناظر صحنه بود، شهادت همسرش را اينگونه توصيف ميكند: "باعث افتخار ملت ايران است، گرچه ايشان ]دكتر شهرياري[ به خصوص براي خانواده، فرزندان و من فوق العاده سنگين و فوق العاده تاثرآور است چرا كه ايشان پدر و همسر بسيار خوبي بود".
*پايان خوش خدمتي تيم ترور به اربابان صهيونيستي
ساناز انتهاي خوش خدمتي خود را اينگونه عنوان ميكند:"وقتي خبر بردم و وقتي گفتم كه شهيد شهرياري شهيد شده، خانمش هم زخمي شده و اطلاع دادم، پول را به من دادند".
اما اين پايان كار مثلث شوم ترور نبود چرا كه داريوش رضايي نژاد هدف بعدي اين تيم تروريستي اعلام ميشود.
بهزاد عبدلي در اين رابطه ميافزايد:"اواخر تيرماه 1390 ايميلي به من اعلام شد براي عملياتي ديگر".
مريم زرگر نيز در تكميل اين صحبتها ميگويد:" در عمليات آقاي رضايي ]نژاد[ مثل ترورهاي قبلي كه انجام داده بوديم باز دوباره گروه ما دور هم در تهران جمع شديم".
پس از عمليات شناسايي، يكم مردادماه سال 1390 براي اين جنايت تعيين ميگردد.
اما روش ترور اين بار متفاوت است؛ اسلحه يكي از راكبين موتورسيكلت داريوش رضايي نژاد محقق جوان كشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند كوچكش آرميتا به شهادت ميرساند.
عبدلي در توضيح اين عمليات ميگويد:" برخلاف ساير عملياتها در اين عمليات اصلا از بمب استفاده نشد و از تفنگ استفاده شد".
همسر شهيد داريوش رضايينژاد كه لحظه ترور در خاطر او حك شده است، در اين خصوص ميافزايد:"من سريع از ماشين پياده شدم و ضارب را دنبال كردم، چند متر از ماشين دور شده بودم كه با صداي شليك به خودم آمدم، چون ضارب داشت به سمت منم شليك ميكرد، منم افتادم، صداي موتور را ميشنيدم كه دور ميشد".
عوامل مزدور وابسته به رژيم صهيونيستي در حالي درصدد بستن پرونده زندگي شهيد داريوش رضايينژاد بودند كه پرونده خدمت و نجات او براي هميشه در اذهان عمومي امت اسلامي ايران باز خواهد ماند.
اما بهزاد عبدلي كه در هر سه ترور پيشين نقش اساسي داشت براي بار چهارم براي تروري ديگر دعوت شده و اعلام آمادگي ميكند.
اما پرده چهارم واقعه ترور دانشمندان هستهاي كشورمان كه اين بار قهرمان آن شهيد مصطفي احمدي روشن بود بار ديگر با حضور بهزاد عبدلي شكل گرفت به طوري كه در اين خصوص توضيح ميدهد: "سال 90 دوباره من را خواستند براي عملياتي ديگر در تهران و اعلام كردند دقيقا همان عمليات به همان شكل صورت ميگيرد و اين دفعه عكسي را به من نشان دادند به اسم احمدي روشن بود".
رامتين مهدوي موسايي در ادامه ميگويد:"با مريم و بهزاد آمديم براي شناسايي، من آنها را تا جايي ميرساندم و اينها ميرفتند عكسبرداري ميكردند و اطلاعات و تحليلهايشان را ميآوردند در داخل خونه تيمي انجام ميدادند كه چه كاري بايد انجام شود".
تاكيد ميشود براساس مستندات، بخشهايي از جمع آوري اطلاعات بر روي ترور شهيد مصطفي احمدي روشن در مكاني به غير از خانه تيمي صورت گرفته است، چرا كه چند نفر از اعضاي تيم جمع آوري اطلاعات در شاخههاي عملياتي نقشي ندارند و تنها وظيفه جمعآوري و شناسايي بر روي افراد و محل ها را بر عهده دارند.
بهزاد ميگويد: "دراين عمليات دو بار قرار ملاقات گذاشتيم در يك كافه ... واقع در خيابان خيام شمالي".
آرام، فرشيد، بهزاد كه اسمهاي مستعار آرش خردكيش است و در دو ترور قبلي نقش کليدي داشته است، ميافزايد: 6 روز قبل از عمليات شهيد مصطفي احمدي روشن به اعضاي گروه پيوستم و يك جمع بندي روي تايمهايي كه اعضاي گروه قبلا درآورده بودند و حدود 12، 13 روز كار كرده بودند يك جمع بندي نهايي انجام داديم و قرار شد روز عمليات كار را انجام بدهيم".
سرشاخههاي عملياتي 21 ديماه 1390 يعني روزهاي مصادف با سالگرد ترور شهيد عليمحمدي را براي ترور مصطفي احمدي روشن انتخاب ميكنند.
اميرعباس، سامان، اميريل يا همان مازيار ابراهيمي نيز در تشريح اين عمليات ميگويد:"عمليات بعدي ما عمليات شهيد احمدي روشن بود، در اين عمليات من مسئول عمليات بودم و وظايف طوري تنظيم شده بود كه ايشان را در محله تردد خودشان در خيابان شريعتي به سمت جلفا و پل سيدخندان بمب را روي ماشينشان نصب كنيم".
البته شايد تروريستها كه نقشه ترورهايشان را به خوبي قبول داشتند هيچگاه تصور نميكردند در كمين دوربينهاي امنيتي باشند.
بهزاد، حادثه 7 صبح خيابان گل نبي تهران را اينگونه تشريح ميكند:" روز حادثه فرا رسيد، روز عمليات من و فرشيد سوار بر موتور اولي بوديم".
فرشيد ميافزايد:"من راننده موتور بودم، بهزاد بايد بمب را مي چسباند و يك خودروي 206 داشتيم كه سالار و فرانك داخل آن بودند، و بايد ميآمدند جلوي خودروي شهيد احمديروشن تا سرعتش را ميگرفتند."
فرشيد كه اسم اصلي او آرش خرد كيش است در محل حادثه اينگونه ادامه ميدهد:"موتور را داخل كوچه گذاشتيم، موتور مشكي و منتظر مانديم، بعد از 10 دقيقه كه گذشت موتور را آورديم سر خيابان، آماده روي موتور نشستيم تا موتور تعقيب كننده اول اعلام كرد كه ماشين احمدي روشن به موضعي كه ما هستيم، دارد نزديك ميشود".
بهزاد ادامه ميدهد:"بعد از اين توقفها كه حول و حوش 15 دقيقه طول كشيد ماشين استاد احمدي روشن به سمت پايين آمدند، 206 هم پشت سرش بود".
ساناز كه وظيفه پشتيباني را بر عهده داشت چگونگي حرکت به سمت ماشين دکتر شهرياري را نشان ميدهد و ميگويد:"تا يك حدي رفتيم و گروهمان اونجا بودند من سرعتم را زياد كردم پيچيدم جلوي آقاي احمدي روشن، سرعتش كم شد."
فرشيد راننده موتوري كه بهزاد سوار آن بود در محل حادثه با اشاره به مكان ترور ميگويد:" توي اين موضع بود كه ما به ماشين شهيد رسيديم و بمب را به خودرويشان چسبانديم و ماشين جلوي نردههاي سفيد ]با دست برخي نردههاي حفاظ كنار خيابان را كه شهيد مصطفي احمدي روشن نزديك آن به شهادت رسيده، اشاره ميكند[ بمب منفجر شد و ما با موتور از آنجا به انتهاي مسير رسيديم، پيچيديم سمت چپ."
التبه شايد تروريستها كه نقشههاي طراحانشان را قبول داشتند هيچگاه تصور نميكردند در كمين دوربينهاي امنيتي باشند چرا كه تصوير يكي از دهها دوربين امنيتي لحظاتي قبل از عمليات تروريستي را ثبت كرده است و سرنخهاي مهمي را از اين تيم تروريستي در اختيار دستگاه هاي امنيتي قرار داده است.
ناگفته نماند توسط همين دوربينها تصوير آرش كه حامل كيسه بمب بود در يكي از عملياتها با دوربينهاي عملياتي شكار ميشود و مورد شناسايي قرار ميگيرد.
سامان يا اميريل در ادامه ميگويد:"عمليات بعدي عمليات دكترعباسي بود كه درآنجا من مسئول عمليات بودم".
*رئيسي که براي پيشرفت زنده ماند
اما دكتر فريدون عباسي يكي ديگر از هدفهايي بود كه اين تيم تروريستي درصدد از ميان برداشتن وي بودند اما او حالا رئيس سازماني است كه در جهاد علمي كشور پيشرو است، يعني سازمان انرژي اتمي ايران.
دكتر فريدون عباسي با چهرهاي متبسم- که شايد به ناتوان بودن دشمنان نظام ميخندد- حادثه روز ترور خودش را که مصادف با روز ترور دکتر شهرياري بود اينگونه روايت ميكند:"از نوبنياد حركت كردم، مسير شلوغي را انتخاب ميكردم مسيري كه ماشينها کند باشند، حركتم را سريع كردم، ميخواستم به موقع برسم به دانشگاه، چون با آقاي دكتر شهرياري قرار داشتم كه همديگر را در همان اول صبح ببينيم."
اميرعباس ادامه ميدهد:"تفكيك وظايف كردم براي بچهها، يك خودرو يك مقدار بالاتر يعني از شمال به جنوب بلوار دانشگاه شهيد بهشتي مراقب تردد دكتر بود، خود من و يكي ديگر از اعضاء داخل خودروي ديگري در نزديك خيابان ولنجك بوديم..."
رامتين مهدوي موسايي در ادامه ميافزايد: " ما در تيم ترور دكترعباسي بوديم".
نشمين زارع با اسم مستعار شادي نيز ميگويد:"دو تا ماشين را به ما نشان دادند، يكي پژو و ديگري سمند و به ما گفتند بايد عمل همراهي و پشتيباني اين دو ماشين را انجام بدهيد. من و شوهرم دنباله رو اين دو تا ماشين بوديم..."
شوهر شادي در تكميل سخنان همسرش ميگويد:" نقش ما نيز به عنوان پشتيباني بود، كه چون ماشين ما تاكسي زرد رنگ بود، 405 و عمومي بود، گفتند پشت سر ماشينها به فاصله 5 الي 6 متر به عنوان آخرين ماشين قرار بگيريد."
نشمين ادامه ميدهد:" كه اگر تصادفي، تيراندازي و يا هرگونه مزاحمي و يا توقفي پيش آمد ما فورا بايستيم و سرنشينان آنها را سوار كنيم و به سرعت از محل دور شويم".
دكتر عباسي ادامه ميدهد:"7:42 بود كه بمب به من چسبيد، نزديك ميدان دانشگاه، كه يك دفعه يك صدايي را شنيدم به در ماشين برخورد كرد، تا صدا را شنيدم سرم را برگرداندم موتور سوار را كه با هيئت ديدم، از ديدگاه من صدا و موتور به آن شكل يعني بمب، اينجا ديگر من فوري ترمز گرفتم و به خانمم هشدار دادم كه بپر بيرون، سريع گفتم بپر بيرون، گفتم حالا تا اين دور شود بخواهد بزند من ترمز گرفتهام، همزمان كه كمربند را باز ميكردم در ماشين را هم باز كردم و با يك لگد روي در و درب را باز كردم و پريدم بيرون، يعني با اين فرض كه منفجر ميشود،حداقل همسرم آسيب نبيند. يعني فقط خودم در معرض بمب باشم، ولي دويدم به سمت عقب ماشين ديدم منفجر نشد، رفتم آن طرف ديدم همسرم پياده نشده اينجا بود كه يكدفعه حالت تقاضاي وقت اضافه كردم از خدا (با خنده) يعني گفتم تا حالا نشده دويدم دوباره سمت در ماشين و در را باز كردم و با شدت ايشان را از ماشين كشيدم بيرون، بمب منفجر شد".
همسر دكتر عباسي در اين خصوص ميافزايد: "البته ايشان از صورتش كه خدا رحم كرده بود گونهاش تركش خورده بود، دستش تا مدتي از كار افتاده بود."
مثلث ترور ياراي مقابله با سربازان گمنام امام زمان (عج) را ندارد
بايد خاطر نشان کرد که پيچيدگي عملياتها، اسامي متعدد و رمزآلود، پشتيبانيهاي همه جانبه مثلث سياه ترور يعني آمريكا، انگليس و اسرائيل هم نميتواند تروريستها را از كمين چشمهاي بيدار دستگاه امنيتي-اطلاعاتي كشور مصون بدارد و تلاشهاي شبانه روزي سربازان گمنام امام زمان (عج) به ثمر مينشيند.
اشک شوق مادري که نَگِريست
مادري كه در شهادت فرزندش نَگِريست حال پس از دستگيري عاملان ترور دانشمندان هستهاي كشورمان اشك شوق از چشمانش جاري ميشود و ميگويد:" خيلي خوشحالم، خدا را شكر ميكنم، براي همه بچه ها دعا ميكنم".
مادر شهيد احمدي روشن مي افزايد:"خوشحالم كه دستگير شدند، اين نشان ميدهد اطلاعات ما خيلي قوي است و شبانه روز بچهها تلاش ميكنند".
*افتخاري دوباره براي ايران
همسر شهيد مصطفي احمدي روشن نيز گفت:"احساس افتخار و سربلندي دوباره براي ايران شد
بی بی سی:هدف تحریم ها براندازی است/تحریم ها بی اثربوده اند
[سلطانپور]: انتظار میرود طرح افزایش تحریمهای ایران که دیروز در مجلسخبرگان آمریکا به تصویب رسید به زودی به تصویب مجلس سنا هم برسد و روی میز باراک اوباما برود برای امضای نهایی تحریمهایی که بعضی نمایندگان شدیدترین تا حالا خواندهاند.
[سینا علینژاد]: هشدارای شدید و غلیظ علیه برنامه اتمی ایران در کنگره آمریکا، پیش از تصویب قانون دیگری در این کشور ایلیانا رزلهتینن از طراحان اصلی این قانون تا آنجا پیش رفت که گفت اگر برنامه اتمی ایران مهار نشود امنیت و آینده مردم آمریکا به خطر خواهد افتاد.
[ایلیانا رزلهتینن]: هدف این توافقنامه فراحزبی که توسط دو شاخه کنگره اتخاذ شده، محکم کردن حلقه دور گردن حکومت ایران است.
[سینا علینژاد]: تحریمهای تازه در کنگره مخالفانی هر چند اندک، ولی صریحالهجه داشت.
[دنیس کوسینیچ]: این تحریمها مستقیماً جامعه مدنی ایران را تضعیف میکند و به رژیم ایران فرصت میدهد نارضایتی داخلی را بیشتر سرکوب کند.
[علینژاد]: بر اساس این طرح شرکتها و افرادی که با صنایع نفت و گاز پتروشیمی و همچنین بانک مرکزی ایران همکاری میکنند هدف گرفته خواهند شد، با این حال بعضی نمایندگان میگویند این تحریمها هنوز برای منصرف کردن ایران کافی نیست.
[براد شرمن]: امیدی ندارم که این میزان تحریمها کافی باشد. ما در یک دهه اخیر تحریمهای ضعیف و جسته و گریختهای داشتیم به تحریمهایی نیاز داریم که دولت ایران را وادار کند بین برنامه اتمی و بقای خود یکی را انتخاب کند.
[علینژاد]: آقای شرمن در واکنش به اظهارات یک مقام سپاه پاسداران ایران که اخیراً گفته بود هدف تحریمها به خیابان کشیدن مردم علیه حکومت است چنین گفت.
[براد شرمن]: ما مسلماً مایل به سقوط رژیم ایران هستیم. این ممکن است به شکل سقوط شاه باشد که نیازمند حضور میلیونی مردم در خیابانهای تهران است. بله این یکی از سناریوهایی است که تحریمها قصد به وجود آوردنش را دارند.
[علینژاد]: تحریمهای تازه در کنگره یک روز پس از تدابیر تازهای که رئیسجمهوری آمریکا در نطر گرفت تصویب شد. کنگره و کاخ سفید معمولاً در مورد نحوه برخورد با ایران با همدیگر رقابت دارند، اما گفته میشود که این بار همکاریهای نزدیکی داشتند. مقامات کاخ سفید گفتهاند که دستور این هفته آقای اوباما برای تحریم ایران در واقع مکمل قانون کنگره است و برای رقابت با آن صادر نشده است. ناظران میگویند این که دولت و کنگرهآمریکا دایم تحریمهای تازهای را علیه ایران وضع میکنند نشاندهنده توانایی ایران در دور زدن تحریمها است. به علاوه (نایاک) شورای ملی ایرانیان در آمریکا این تحریمها را زیانبار میداند.
[جمال عبدی]: این تحریمها مانعی است بر سر راه پیشرفت اقدامات دیپلماتیک و ایران را به انجام دادن آنچه جامعه جهانی در مورد برنامه اتمیاش انتظار دارد تشویق نمیکند.
مرگ بر اسرائیل باعث میشود تلویزیونت را از دست بدهی!
به نقل از باشگاه خبرنگاران، رضا صفا که در کارنامه اش انبوهی از توهین ها علیه مردم ایران و اسلام را انبار کرده است ، اینبار نیز مانند دفعات قبل ضمن گدایی از بینندگان شبکه مسیحی اش باردیگر به ستایش رژیم اشغالگر قدس و آمریکا البته با ادبیاتی به مراتب مضحک تر از دفعات قبل پرداخت.
وی در این سخنرانی تلویزیونی پشت پرده مخاطبان 270 نفری اش را بر ملا کرد و بر دروغ های مکرر شبکه های تبلیغاتی مسیحیت صهیونیستی مبنی بر اینکه این گروهها چندین میلیون نفر عضو و هوادار دارند خط بطلان کشید و آمارهای دروغین خودش را تکذیب کرد.
متن کامل اظهارات وی در جانبداری از رژیم اسرائیل و آمریکا و همچنین سخنان متناقض او در برانگیختن احساسات بینندگان تلویزیون نجات به این شرح می باشد:
اگر ایران را نگاه کنید، الان میگویند، شاید در حدود 6 میلیون نفر به عیسی خداوند ایمان آوردند. اگر 6 میلیون نفر ایمان آوردند، بگویم که حالا این رقم زیاد است، اگر یک میلیون نفر ایمان آوردند اگر این یک میلیون نفری که تلویزیون نجات را نگاه میکنند، روزی 10 میلیون تومان بگذارند برای کمک به تلویزیون نجات مثلاً روزی یک دلار بگذارند، اگر یک میلیون نفر این کار را بکنند میشود یک میلیون دلار روزانه، ولی ما الان میبینیم که من یکسال و خردهای است که دارم راجع به بخشش صحبت میکنم، راجع به همیاری کمک، ولی الان میبینیم که فقط 270 نفر دارند به ما کمک میکنند. این در مورد کمبود دانش ما است، چون همانطوری که گفتم، جایی که بخشش کم است انجیل کم است، جایی که انجیل کم است برکت کم است، درو کم است، محصول کم است. جایی که انجیل نیست تاریکی است، بدبختی است و مرگ و غیره است.
کشورهای عربی، پولدارترین کشورهای روی زمین هستند. 21 کشور عرب وجود دارد، اگر نگاه کنید، چون انجیل در آنجا کم است مردمش فقیر و در گناه زندگی میکنند، بدبخت و بیدانش. همه دانشی که تمام عربها دارند میگیرند همه را بایستی بروند از آمریکا و اروپا بگیرند، این همه که شما در ایران میگویید، مرگ بر آمریکا، اگر واقعاًاینگونه شود و آمریکا مرگ بگیرد، اولین چیزی که شما از دست میدهید، تمام تلویزیونتان است، تمام رادیویتان است و تمام این تلفنتان است.
این تلفنتان و تمام این اجزای گوشیتان در اسراییل ساخته میشود. اکثر کامپیوترهایی که شما دارید استفاده میکنید، وسایل درونیاش در اسراییل درست میشود. سازمان اینتل که یک سازمان آمریکایی است بیشتر آن در اسراییل انجام میشود، این است که به محض این که مرگ بر اسراییل شود، مرگ بر آمریکا شود، شما کامپیوترت را از دست میدهی، تلویزیونت را از دست میدهی، ماهوارهات را از دست میدهی، برقات را از دست میدهی، کارات را از دست میدهی، یعنی هر چه شما داری به جز فرش، همه از اسراییل و آمریکا است.
یک سایت ضد انقلاب مدعی شد:صرف افطاری سران فتنه با خانواده هایشان
به نقل از صراط - شنیده شده است که در روز های ماه مبارک رمضان دیدار های سران فتنه با خانواده هایشان شدت گرفته و مواضع جدید از آنان برای هدایت برخی تحرکات جنبش موسوم به سبز در این دیدارها عنوان شده است .
سایت ضد انقلاب "ملی مذهبی" در خبری که صبح امروز منتشر کرد به نقل از خانواده های موسوی و کروبی از چندین ملاقات حضوری و تلفنی سران فتنه در ماه مبارک رمضان با خانواده هایشان خبر داد و اعلام کرد آن دو هنوز بر سر مواضع خصمانه خود علیه نظام و انقلاب ایستاده اند .
شنیده ها حاکی از آن است که مهدی کروبی در این دیدار ها با عنوان این نکته که مواضع اخیرم بهترین مواضع طول عمرم بوده است گفته : اجر مبارزه 88 از مقاومت قبل از انقلابم بیشتر است و احساس رضایت زیادی میکنم.
در دیدار های مذکور که به ادعای سایت ملی مذهبی بخش هایی از آن توسط فرزندان سران فتنه به بیرون درز کرده است تبادل نظر هایی در رابطه با آینده جریان فتنه هم مطرح شده است .
لارم به ذکر است چندی پیش برخی از سیاسیون کشور خواستار آزادی سران فتنه از حصر خانگی به دلیل متنبه شدن آنان از اعمال خود بودند اما به نظر می رسد با انتشار چنین خبر هایی ، آن هم از نزدیکترین افراد خانواده این افراد هیچ نشانه ای از پشیمانی از اقدامات براندازانه 88 تاکنون در آنها دیده نمی شود .
مردم ایران حق رفتن به کافی شاپ و خوردن مرغ را ندارند
به طوریکه اخیرا ماهنامه آتلانتیک در گزارشی با عنوان « تازه ترین کارهایی که نمی توانید در ایران انجام دهید» به قلم « مکس فیشر» مدعی شده در ایران مردم حق رفتن به کافی شاپ و تماشای مرغ در تلویزیون را ندارند!
در بخشی از این گزارش می خوانیم «مقامات ایرانی دو راه برای سرکوب تعطیلات آخر هفته پیدا کرده اند: ایرانی ها نمی توانند بعد از این در کافی شاپ ها حضور یابند و یا خوردن مرغ در تلویزیون را ببینید.»
نویسنده که تحلیل خود را بر اساس دریافت غلط خود از وضعیت داخلی ایران استوار کرده در ادامه می افزاید « محدودیت های جدید، نامعقول و مضحک به نظر می رسد و واقعا هم همین طور است ولی با توجه به منطق داخلی اعمال فشار و ظلم بر ایرانیان، این محدودیت ها تا حدودی معنادار می شود و نشانه هایی است از این که جامعه ایرانی چه رنج شدیدی در مواجهه و رویارویی کشورش با غرب متحمل می شود!»
اگر این مثال را به عنوان مشتی از خروارها عنوان تلبیغاتی غرب بر علیه ایران بدانیم کاملا مشخص می شود که معنی نقض حقوق بشر در ایران ، حرکت ایران به سمت تولید سلاح های هسته ای و دهها مورد دیگر تا چه اندازه صحت دارد!
ما چیزی به عنوان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نداریم!
اخیرا وبسایت موسوم به ایرانیان در یادداشتی با عنوان «گور خالی» به نقد مواضع ملی گرایان مشروطه طلب حامی دکتر مصدق پرداخته و مدعی شده اساسا شاه مخلوع اقدام به «کودتا» نکرده است.
در بخشی از این یادداشت می خوانیم « دکتر مصدق نخست وزیر وقت به دلیل مخالفتهای مجلس با وی (به هر دلیل) عوض اینکه طبق روشهای دموکراتیک از مجلس تقاضای رای اعتماد کند و در صورت رای نیاوردن استعفاء دهد، با انجام رفراندومی در ۱۶ مرداد ۳۲ مجلس را به بهانه اینکه نمایندگانش نوکر آمریکا و انگلیس و کمپانی های نفتی هستند، منحل میکند تا از شر مخالفتهایش برای همیشه راحت باشد. این کار عملاً ابتکار عمل را در اختیار شاه قرار میدهد. چون طبق اصل ۴۶ متمم قانون اساسی دوران مشروطیت شاه مخیر بود در دوران فترت (نبود مجلس) نخست وزیر را با فرمانی عزل و هر کسی را که مایل بود به صدر اعظمی بر گزیند... بنابراین با وجود تعطیلی مجلس، شاه قانوناً حق داشت با دستخطی دکتر مصدق را عزل و هر کسی را که صلاح میداند (در این مورد سرلشگر فضل ا.. زاهدی) را به نخست وزیری بگمارد! ... بنابراین اطلاق واژه کودتا به حادثه روز ۲۵ مرداد اصلاً درست نیست. خود مصدق ۹ روز قبل از آن با انحلال مجلس عملاً و قانوناً ابتکار عمل را به شاه داده بود.»
این ادعا در شرائطی مطرح می شود که طی ماههای گذشته ورشکستگان سیاسی خارج نشین تلاش گسترده ای برای کنار هم جمع کردن گروهک های اپوزیسیون از جمله ملی گراها و سلطنت طلب ها مبذول کرده بودند که نمونه های آشکار آن را می توان در نشست های واشنگتن ، استکهلم و بروکسل مشاهده کرد. اما گویا دامنه اختلافات درونی این گروهک ها چیزی بیش از یک تفاوت در برداشت است.
رئيس گروه تروريستي "موساد" بايد در دادگاه لاهه محاكمه شود
به نقل از باشگاه خبرنگاران: مسعود شفيعي، با اشاره به اعترافات صريح عوامل ترور دانشمندان هستهاي كشورمان در مستند "كلوپ ترور" اظهار داشت: اين مستند گوياي حقايقي است كه در مجامع بينالمللي از تلاش رژيم صهيونيستي در راستاي به شهادت رساندن دانشمندان هستهاي كشورمان پرده برميدارد.
اين وكيل پايه يك دادگستري ادامه داد: با پيگيري وزارت اطلاعات عوامل ترور دانشمندان هستهاي ايران شناسايي و سرشاخه اصلي اين ترورها يعني موساد و اسرائيل هم بارها به طراحي نقشههاي ترور در اين زمينه تاكيد داشتهاند.
وي تاكيد كرد: با افشاگريهاي مستند "كلوپ ترور" ايران بايد حقوق تضييع شده خود را مبني بر ترور دانشمندان هستهاي كشورمان در مجامع بين المللي با جديت پيگري كند.
شفيعي با اشاره به تاكيد رژيم صهيونيستي براي به شهادت رساندن دانشمندان هستهاي كشورمان افزود: موساد براي ترور دانشمندان هستهاي ايران و اخلال در ادامه فعاليت صلح آميز هستهاي كشورمان نقشههاي بسياري طراحي كرده و بارها هم در مجامع بينالمللي بر اين گستاخيها صحه گذاشته است.
وي تصريح كرد: ايران بايد عليه اسرائيل اعلام جرم كرده و مطالبات خود را از موضع حقوقي در مجامع بين المللي مطرح و پيگيري كند.
شفيعي با بيان اين كه عضويت ايران در سازمان ملل نشان دهنده حقوق ايران در مجامع بينالمللي است افزود: هر چند كه ايران به دليل دخالتهاي آمريكا عضويتي در كنوانسيون حقوق كيفري بين المللي ندارد اما با ارسال اظهار نامه حقوقي و شكايت عليه اسرائيل به سازمان ملل ميتواند مساله ترور دانشمندان هسته اي را پيگيري كند.
وي افزود: ترور در تمام جهان جنايتي غير قابل بخشش و مذموم است و اسرائيل بايد در مجامع بين المللي پاسخگوي مديريت ترورها در ايران باشد.
اين وكيل پايه يك دادگستري خاطرنشان كرد: مديريت ترورهاي رژيم صهيونيسيتي به عهده گروه تروريستي موساد است و رئيس موساد بايد در داگاه لاهه محاكمه شود.
تسلطي مجدد بر فعاليت سرويسهاي جاسوسي موساد،سيا و MI6
وي تصريح كرد: اين عمليات به حدي پيچيده و گسترده بود كه تلاش سربازان گمنام امام زمان (عج) در شناسايي و دستگيري عاملان ترور شهداي هستهاي كشورمان نشان از توانمندي و قدرت بالاي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران دارد.
سخنگوي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در ادامه به اعترافات افراد دستگير شده اشاره كرد و گفت: براساس اعترافات افراد دستگير شده برنامه ريزيهاي گستردهاي در دستور كار سرويسهاي جاسوسي موساد، سيا و MI6 قرار داشت تا توطئه و جنايت دولتهاي مدعي حقوق بشر را پياده كنند ولي با هوشياري نيروهاي امنيتي كشورمان نقشه آنها نقش بر آب شد.
وي تصريح كرد: نحوه ارتباط دهي و برنامه ريزي پوششي كه افراد بدون ارتباط با يكديگر در حال فعاليت هستند نشان دهنده پيچيدگي و سلولي بودن عمليات آنها بود.
مخبر كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي هم چنين به پخش مستند كلوپ ترور كه نحوه دستگيري و اعترافات متهمين را به تصوير كشيده است اشاره كرد و گفت: فعاليت سربازان گمنام امام زمان (عج) كه در اين مستند بخشي از آن پخش شد تحسين اعضاي اين كميسيون را در پي داشت.
نقوي حسيني خاطر نشان كرد: عمليات دستگيري عوامل ترور شهداي هسته اي كشورمان نشان دهنده اقتدار جمهوري اسلامي ايران بوده و قطعا اولين و آخرين افتخار آفريني دستگاه امنيتي كشورمان نخواهد بود.